Community Reviews

Rating(4.1 / 5.0, 99 votes)
5 stars
36(36%)
4 stars
33(33%)
3 stars
30(30%)
2 stars
0(0%)
1 stars
0(0%)
99 reviews
April 26,2025
... Show More
او کيسينجر را نمیخواست، به ويژه تن اورا («اوکه معشوق خوبی نيست»)، اومیخواست «منِ» خودراتعالی بخشد، می‌خواست آنرا از دايره محدود زندگي‌ش بيرون بکشد و به ستاره‌ای مبدل سازد. برای او کيسينجر يک وسيله نقليه اساطيری بود، اسبی بالدار که«منِ» او بر آن فرود می‌آيد و با عظمت تمام درآسمان به گردش می‌پردازد.
April 26,2025
... Show More
هنر کوندرا همیشه این بوده که خاص ترین مفاهیم فلسفی بشر را در قالب تشریح و موشکافی روان شخصیت های اثرش به خورد مخاطب دهد طوری که لذتبخش باشد.
هنر خاص او در این اثر انجاست که روایتی اروتیک را با مهارت و استادی از گزند ابتذال دور نگه دارد و همچنان اثری ارزشمند و ادبی را که از قضا با چاشنی طتز هم همراه شده، به مخاطب ارائه کند
ابتدا از "عیش و لذت" ، اهستگی و ارتباط مستقیم ان با لذت ، شتاب و ارتباط مستقیم ان با فراموشی صحبت میکند و سپس به سراغ سلطه ارتباطات جمعی و تلویزیون بر زندگی امروزی انسان و "رقاصان " در دنیای امروز میرود.
مهم ترین تفاوت لذت کوندراخوانی اینجاست که مخاطب حین خواندن، همراه با کوندرا و شخصیت های رمان به تفکر واداشته می شود..انگار خود و اطرافیانش را واضح تر می بیند و انها را در سطر های کتاب می بابد
April 26,2025
... Show More
لقد استهل كونديرا كتابه بكلمات عن مدى أهمية البطء في استشعار الجمال ، دفعتني لا إراديا إلى تحرى البطء في قراءتي لتلك الرواية ، لست معتاداً على ذلك لكننا في عالم كونديرا لذا فلنلعب بقواعده ،
وقد كان محقا بالفعل ، فالرواية قصيرة لكنها ثرية، مكتظة بالأفكار التي تتطلب منك القراءة المتروية.

تشعر منذ البداية بتباطؤ أحداث الرواية حتى تصبح كل حركة قابلة للتحليل ، ما يحدث في عقلك في ثوان يفرده كونديرا في عدة أسطر ،
أتدرك خاصية التصوير البطيء التي تجعل كل رجفة تحدث في جسدك مرئية ومحسوسة ولها وجود ملموس ، ذلك الوجود الذي يتلاشى في السرعة الطبيعية لعدم ملاحظته ، إنَّ ما يفعله كونديرا هو تصوير بطيء للأفكار ، يبطئها كي يستطيع إخراجها للنور .
إن تباطؤ الأحداث والوقوف على كل حركة يجعلك تدرك أننا جميعاً- أو على الأقل جميع أبطال الرواية- ممثلي مسرح- أو كما يسميها كونديرا راقصين-، وأننا مجبولون على استرضاء الجمهور المحيط بنا كل حسب ذوقه ،وأنَّ القيم المجردة في حد ذاتها لا أهمية لها ما دامت لم ترضي الجمهور المعني.
شعرت في البداية بمفهوم البطء الذي يرسّخ له كونديرا في تحدثه عن مزايا الخمول والتأمل واختلافها عن البطالة التي تُجْبَر عليها مما ينزع منك كل إحساس بالراحة ،وفي أهمية البطء في شحذ الذاكرة، ثم بدأ هذا الشعور يقل تدريجياً لكنه ظل موجود في الخلفية عن طريق المقارنة التي قام بها على مدار الرواية بين السيدة ت والفارس في القرن الثامن عشر وبين السيد فانسون وجولي في القرن العشرين ، لتحل محله فكرة رئيسة أخرى وهي التصنع ، وتندرج تحت هاتين الفكرتين العديد من الأفكار الفرعية التي تدور في عقل كل بطل من أبطال الرواية.
تحتوي الرواية على العديد من المشاهد الجنسية إذ أن للجنس والعري في عالم كونديرا حضور كثيف يرتبط بمشاعر الأشخاص واضطراباتهم النفسية مما يجعله غريباً وكئيباً في الآن ذاته مما يثير استيائي في أغلب الأحوال ، ولكن دون ذلك فالرواية رائعة للغاية وسعيد بقرائتها .
April 26,2025
... Show More
কুন্ডেরা মারা যাওয়ার পরই কুন্ডেরা পড়া হল। তাও অনুবাদে।
অভূতপূর্ব এক উপন্যাস। উপন্যাসশৈলীটা স্তব্ধ হয়ে ভাবার মতো বসে বসে। বাস্তব-অবাস্তব-জাদুবাস্তবের এক সুপরিমিত সমষ্টি এই স্লোনেস।
আনিসুল হকের অনুবাদ সাবলীল।
April 26,2025
... Show More
Perverso, arrojado, mordaz: características básicas de um romance de Kundera. Todas elas fazem parte deste pequeno livro, que conta uma história breve, mas altamente complexa e emotiva.
April 26,2025
... Show More
في كل مرة أقرأ رواية لكونديرا أشعر و كأن شيئاً مني قد تسرب داخلها، فهو الأكثر قدرة على وصف الأفكار الدائرة في الرؤوس محولاً إياها لقصص و روايات كاملة..

"تتناسب درجة البطء طرداً مع قوة الذاكرة و تتناسب درجة السرعة طرداً مع قوة النسيان"

هذا الاقتباس من الرواية ممثلاً بهذه المعادلة الفلسفية أجده مناسباً جداً لأي حدث يمر بنا في حياتنا إن اخترنا جانباً منها عن قصد أم لم نفعل، فأنا فعلاً سأتمسك بأجزاء الثواني مع من أحب و ما يهمني، و سأحاول إبطاء جريان الزمن ما استطعت. و بالمقابل فإنني سأحاول تسريع الزمن و الركض و لو في ذهني من أجل نسيان ما لا يهمني من شخصيات و أحداث..
هذه الفلسفة تمثلت في الرواية بقصتين متوازيتين زمنياً مارست كل منهما تجربتها المختلفة حسب طرفها المختار من المعادلة.

لا أحد يشبه كونديرا بنظري.. و يجب قراءة ما يكتبه ببطء شديد!!
April 26,2025
... Show More
ريويوي هشل‌هفت! شايد داستان لو برود!! ريويوي طولاني و خسته‌كننده
1.
ذهن جانور عجيبي است، گاهي(شايد هم هميشه!) پديده‌ها؛ اشياء، متن‌ها، مناظر را آن‌گونه مي‌بيند كه خود دوست دارد، فيلترشده، عناصري را كه مي‌پسندد، از تصويري كه مي‌بيند جدا كرده، درك خود از آن پديده، از آن تصوير را با همان تكه‌ها، بريده‌ها شكل مي‌دهد، مي‌سازد، و بعد... همان بريده‌ها را وسعت مي‌دهد؛ تعميم مي‌دهد و درك خود از اين بريده‌ها، از اين قطعات را به كل پديده تسري مي‌دهد. اين كاري بود كه من در خواندن اين كتاب(چند سال قبل) انجام دادم، شروع كتاب برايم جالب و فوق‌العاده بود، احتمالاً عوامل محيطي و دغدغه‌هاي خودم هم باعث تشديد اين احساس شدند و ... من لذت خودم از تفسير كوندرا از سرعت زندگي در حال حاضر را به كل اين كتاب تعميم دادم و نتيجه گرفتم كه اوه ماي گاد! عجب چيزي!. همين اوه ماي گاد! باعث شد كه با اعتماد به نفس زياد، كتاب را به چند نفر ديگر هم پيشنهاد بدهم.... آمما اين همه‌ي داستان نيست!.
2.
بعضي از كتاب‌ها را بايد چند بار خواند، حداقل دو بار، اين سخن احتمالاً تا كنون به كورش كبير، دكتر علي شريعتي، چارلي چاپلين، پرفسور مجيد سميعي يا مرتضي پاشايي نسبت داده نشده است، ولي احتمالاً تا چند سال آينده نسبت داده شود! كه در كل موضوع مهمي هم نيست!. بگذريم!. بعد از حدوداً دو سال تصميم گرفتيم با دوستي اين كتاب را دوباره بخوانيم، و .. خوب... خيلي هم خوب شد!. اين بار دوم خواندن، باعث شد ديدگاهم راجع به كتاب تغيير كند، حالا من شيفته‌ي اين كتاب نيستم، حالا ديدم نسبت به كتاب ناشي از صحنه‌ي اول كتاب نيست، ديدي كامل‌تر و كماكان ناقص از كتاب است.
3.
داستان با صحنه‌ي رانندگي در جاده آغاز مي‌شود، راوي و همسرش درون اتومبيل به آرامي در حال راندن هستند، اتومبيل پشت‌سري اما از سرعت راندن آن‌ها راضي نيست و مترصد فرصتي براي سبقت گرفتن است، اين مساله و توجه همگاني و جهاني به سرعت، سريع‌تر بودن، زودتر رسيدن، مايه‌ي تفكر راوي مي‌شود. مثل ساير داستان‌هاي كوندرا، او سعي در تبيين مساله با بيان روابط جنسي و سكس مي‌كند، روابط جنسي و سكسي يكي از مصالح كوندرا براي قوام بخشيدن به داستان‌هايش بوده‌اند، اينجا او در دو زمان مختلف، قرن بيستم و هجدهم ميلادي، با دو داستان مجزا، سعي در بيان مي‌كند، داستان مادام "ت" در بار اولي كه خواندم برايم چندان واضح نبود، هدف نويسنده از نوشتن‌اش برايم مشخص نبود، اين بار اما به جرات مي‌توانم بگويم كه استوارترين و بهترين قسمت اين رمان كوتاه بود، تا قبل از فرجام داستان مادام "ت" درك مادام "ت" از زمان، برايم جالب بود، او در پي کیفیت بخشیدن و تعمیق لحظه است، براي او هر لحظه ارزشمند است، او با زمان مسابقه ندارد، قصد او لذت نهايي و خلاص شدن نيست، هر لحظه، سنگ‌بنایی برای لحظه‌های آینده است، باید این لحظه را طولانی‌تر کرد، ارزشمندتر کرد، درکش کرد. کش‌اش داد، سکس، عشق‌بازی بستری برای ارائه و بسط نظریهٔ کوندرا است. سکس در جهان فعلی، فعالیتی سریع است، مهم به ارگاسم رسیدن است، تمام تلاش ما معطوف این است که به نقطهٔ اوج، ارگاسم برسیم، یک لحظه؛ تنها يك لحظه مهم است؛ لحظه ارگاسم و ... . نه قبل از ارگاسم مهم است نه بعد از آن، فقط همان یک لحظه مهم است، آن لحظه هم دقیقاً در همان آن مهم است، یک ثانیه بعد هیچ ارزشی ندارد، حالا مهم رسیدن به ارگاسم بعدی است، و ارگاسم‌های بعدی، تمام لحظات، تمام زمان‌ها بردهٔ همان یک لحظهٔ ارگاسم هستند.
4.
سرعت و جنون سرعت در عصر حاضر، احساس عقب ماندن از ديگران، از دنيا، احساس غالب انسان‌ها در اين روزگار است. براي ما مهم است كه در سريع‌ترين زمان از نقطه‌ي آ به نقطه‌ي ب برسيم، فرآيند رسيدن مهم نيست، مهم اين است كه كمترين زمان براي اين طي طريق صرف شود. ما بدون هيچ آرامشي، با استرس تمام، با سرعت تمام، مسير را طي مي‌كنيم. آيا نقطه‌ي ب نقطه‌ي آرامش ما خواهد بود؟ جواب در اكثر موارد منفي است، حالا هدف رسيدن به نقطه‌ي ج با بيشترين سرعت است، و بعد از ج نقاط ديگري در انتظار ما هستند. ما كل مسير را با سرعت و بدون آرامش و بدون لذت طي مي‌كنيم، چون معتقديم لذت حداكثري در نقطه‌ي نهايي در انتظار ماست، و ارزشي ندارد وقت خود را صرف لذت‌هاي كوچك و ارزشمندتر كردن زمانِ حال كنيم، ما سعي مي‌كنيم با سرعت به نقطه‌ي نهايي برسيم تا زمان بيشتري براي در آغوش كشيدن لذت نهايي داشته باشيم، ما بهتر از هر حيواني مي‌دانيم، شايد تنها حيواني هستيم كه به فناپذيري خود و محدوديت‌هاي خود واقفيم، ولي... مساله اينجاست نقطه‌ي پاياني وجود ندارد، خط پاياني وجود ندارد، لذت بزرگ‌تري وجود ندارد. خط پايان پوچ‌تر از زمانِ حال‌هايي هست كه حرامشان كرده‌ايم.
5.
اين داستان، به نسبت داستاني كوتاه است، و چند داستان تودرتو، كوندرا كوشيده تزش را فرجامي بخشد؛ اما به گمان من موفق نبوده(در خوانش دوم من)، علت اين امر به نظرم، تعدد سوژه است، تعدد ايده‌هاي خلاقانه است، گاهي يك داستان از فقر ايده‌ي نويسنده‌اش ضربه مي‌بيند و گاهي نيز از تعدد داستانچه!ها و ايده‌ها!. تعدد ايده باعث شده، داستان و داستانچه‌هاي آن، قوام نيابند، ايده‌هاي خلاقانه در اين داستان حرام شده و فرجام خاصي نيافته‌اند، داستان از عدم انسجام رنج مي‌برد، تاكيد زياد روي بخش روابط جنسي داستان در قرن هجدهم و بيستم باعث شده كه ساير بخش‌هاي داستان خام بمانند، رشد نكنند. مثل هر اثر ترجمه‌شده‌‎اي مي‌توان به فرآيند سانسور و احتمال از دست رفتن بخشي از روايت در سانسور انديشيد؛ مي‌توان به عدم تبحر مترجم هم انديشيد؛ ولي با توجه به اينكه توان! خواندن متن اصلي يا ترجمه‌شده به انگليسي را ندارم و ايضاً قضاوت در مورد مترجم بدون در دست داشتن مدارك و مستدلات كار صحيحي نيست، اين موارد در حد احتمال و حدس باقي مي‌مانند و ارزشي ندارند.
6.
اگر نويسنده مقداري به كتاب طول مي‌داد، از بخش‌هاي جنسي‌اش كم مي‌كرد، روي تمايل به ديده شدن و نظريه‌ي رقاص‌اش بيشتر كار مي‌كرد؛ احتمالاً داستان بسيار بهتري را شاهد بوديم، مثل ساير داستان‌هاي كوندرا، شاهد اشارات‌اش به ماركي دوساد و رمان‌هاي قرن هجده هستيم، شاهد حضور يك چك رهاشده از بند كمونيسم هستيم، كوندرا او را قهرمان تصوير نمي‌كند، از او و داستان‌اش در بسط نظريه‌ي رقاص‌اش استفاده مي‌كند ولي... متاسفانه اين نظريه‌ي جالب‌اش چندان قوامي نمي‌يابد. به گمانم كوندرا چنانچه داستاني در مورد انفجار اطلاعات؛ تمايل همگاني به پيگيري اخبار و آپديت بودن، مرض عكس گرفتن، مرض ديده شدن، از بين رفتن حريم خصوصي در قرن حاضر؛ تحت نظر بودن توسط عكاسان و دولت‌ها و سازمان‌ها، تخليه‌ي اطلاعاتي هر روزه توسط سايت‌ها و موتورهاي جستجو و غرق شدن انسان در درياي اطلاعات خود و پيرامونش بنويسد، چيز جالبي از آب در خواهد آمد.
7.
والسلام!.


April 26,2025
... Show More

تجربة كاملة متكاملة من الهذيان لم أتوقع أن أخرج منها وأنا شغوفة بقراءة عمل آخر لكونديرا
لكن على ما يبدو هذا الهذيان به سحر!
<b>
April 26,2025
... Show More
Qualunque parola per descrivere o raccontare la profondità e la satira di questo libro sarebbe estremamente superflua.
Più che un romanzo è un parallelismo, una profonda e mutabile riflessione che scinde il tempo ma permane nello spazio.
Kundera ci istruisce con la sua filosofia ricordandoci di come ci siamo dimenticati il piacere della lentezza nella nostra frenesia quotidiana all'insegna spesso della pesante velocità. Talvolta bisognerebbe riappropriarsi della dolcezza dell'attimo, che spesso non è singolo ma molteplice e cadenzato, cesellato incomprensibilmente, come un respiro attraverso due secoli.
April 26,2025
... Show More
Ένα βράδυ γεμάτο ερωτισμό στον 18ο αιώνα, ένα βράδυ αντίστοιχο, στο ίδιο σημείο, στις μέρες μας και ένα συνέδριο εντομολογων, ενώ τα παιδιά στη Σομαλία πεθαίνουν από την πείνα και οι πολιτικοί φωτογραφιζονται δίπλα τους αναζητώντας καινούρια λεπτά δημοσιότητας. Πως είναι δυνατόν να συνδέονται όλα αυτά;
Αριστοτεχνικα γραμμένο, ένα μυθιστόρημα διανθισμένο με γερές δόσεις δοκιμίου, που το μόνο αρνητικό που μπόρεσα να βρω είναι η σύντομη διάρκεια του. Ήταν η πρώτη μου επαφή με τον Κούντερα, αλλά σίγουρα δεν θα είναι η τελευταία
April 26,2025
... Show More
من در این آهستگی نشانی از سعادت می‌یابم ...
April 26,2025
... Show More
"...the degree of slowness is directly proportional to the intensity of memory; the degree of speed is directly proportional to the intensity of forgetting."

"The feeling of being elect is present, for instance, in every love relation. For love is by definition an unmerited gift; being loved without meriting it is the very proof of real love. If a woman tells me: I love you because you're intelligent, because you're decent, because you buy me gifts, because you don't chase women, because you do the dishes, then I'm disappointed; such love seems a rather self-interested business. How much finer it is to hear: I'm crazy about you even though you're neither intelligent nor decent, even though you're a liar, an egotist, a bastard.

"Perhaps it is as an infant that one first experiences the illusion of being elect, because of the maternal attentions one receives without meriting them and demands with all the more determination. Upbringing should get rid of that illusion and make clear that everything in life has a price. But it is often too late."
Leave a Review
You must be logged in to rate and post a review. Register an account to get started.