Community Reviews

Rating(4 / 5.0, 98 votes)
5 stars
37(38%)
4 stars
23(23%)
3 stars
38(39%)
2 stars
0(0%)
1 stars
0(0%)
98 reviews
April 16,2025
... Show More
سه نمایشنامه در یک کتاب با ترجمه درخشان شاهرخ مسکوب. باید اقرار کنم که بسیار شگفت زده شدم. دیالوگ ها فوق العاده درخشان و عمیق بودن. و گیرایی بی نظیر هر سه نمایشنامه که چندان دور از انتظار نبود. میدونستم با یه شاهکار طرفم و واقعا لذت بردم و بسیار آموختم از کتاب.
April 16,2025
... Show More
انقدر زیبا بود که به سختی می شد باور کرد متعلق به 2500 سال قبله! یعنی قرن پنجم پیش از میلاد!
چقدر دغدغه و مسائل انسان دیروز با امروز یکسان بوده. هر سه نمایشنامه رو دوست داشتم خصوصا آنتیگونه و ادیپ.
بنای ظلم پایدار نمی مونه. انسان های خودرای و خودکامه می توانند سرنوشت خود را از پیش اینجا بخوانند.
April 16,2025
... Show More
Sadness seems to be a constant presence in my reading life these days. The didacticism and the role fate plays in Greek tragedies, I thought, were not my forte, but sylphs are the proof, how deeply I am in love with them now. The Theban Plays has been a great start for Greek tragedies. The helplessness and the doomed lives consistently made their presence felt.

The Theban Plays is essentially a collection of three plays by Sophocles: King Oedipus, Oedipus at Colonus and Antigone (sequentially). When I started reading the plays, with the help of a background of Greek theatre that I had, I was transported to Sophocles' time. I was one of the audiences in Dionysia and by Jove, it was the best reading experience for me as far as reading a play is concerned. Perhaps this is the reason why a background study is so important. It adds on to our reading experience.

Coming back to the plays, in Greek tragedies, fate plays a very important role. If an oracle tells that a person is doomed, no power in the world can rescue that person from his (her) fate. Action or no action, fate ultimately prevails, and human beings have no say in it. Similar is the case with Oedipus. An oracle tells that he will kill his father and marry his mother. Hence begins a journey that most of us are quite aware of.
April 16,2025
... Show More
چقدر می تونه یه ترجمه استادانه باشه؟ به نظرم دقیقا همین قدر
April 16,2025
... Show More
I was surprised I didn't like this as well as the others, simply because it was more elegant in style and therefore marginally harder to read for meaning. Antigone didn't come across on a quick read with the raw spirit I perceived in the other plays. What I did love about this translation: the lessons taught to Creon by Tiresius and even by his own son Haemon were so elegant and expansive:
"It's no disgrace for a man, even a wise man,
to learn many things and not to be too rigid.
You've seen trees by a raging winter torrent,
how many sway with the flood and salvage every twig,
but not the stubborn--they're ripped out, roots and all.
Bend or break."
The Chinese have a similar saying. It's good advice to anyone, though one recognizes there is a difference between stubbornness and enlightened principle, which should not be comprised with easy solutions.

I loved Haemon telling his father: "What a splendid king you'd make of a desert island--you and yourself alone." Later, Tiresius tries again to warm Creon, "Take these things to heart, my son, I warn you...Stubbornness brands you for stupidity--pride is a crime. No, yield to the dead! Never stab a fighter when he's down. Where's the glory, killing the dead twice over?"

And the Chorus at the end, telling us
"Wisdom is by far the greatest part of joy,
and reverence toward the gods must be safeguarded.
The mighty words of the proud are paid in full
with mighty blows of fate, and at long last
those blows will teach us wisdom."
We'll learn it easy or learn it hard, but wisdom comes. At what price?

This edition tells us slightly more about why Creon hates Polynices but not why Polynices did what he did. Polynices returned to Thebes "consumed with one desire--to burn them roof to roots..." while his brother Eteocles is "crowned with a hero's honors."

This play is so brilliant, it is difficult to imagine someone could ruin it. This translation by Robert Fagles is masterly in the old style, and the Introduction and Notes are authored by Bernard Knox.

Did not read the other plays at this time.
April 16,2025
... Show More
Update: Read Antigone. Just one more to go!

Read introduction and Oedipus the King. Made it through in one sitting, staying up past my bedtime, because it was much more engaging and exciting than I anticipated. Very approachable translation.
April 16,2025
... Show More
تجربه‌ای که شاید بعدا دوباره اتفاق نیافته. مثل تب خاکی روی پشت‌بوم
April 16,2025
... Show More
"Cuán terrible puede ser el conocimiento de la verdad cuando no hay ayuda en la verdad".

Aristóteles, el primer crítico y teórico literario de la historia, nos asegura sin nombrarlo explícitamente en su eterna “Poética” que “Edipo Rey” de Sófoles es la tragedia perfecta.
Cuando estudié la carrera de Licenciatura en Letras tuve el placer de conocer el perfecto análisis que Aristóteles hace de la tragedia y descubrí esos términos maravillosos como "eleos", "phobos", "hamarthia" y por su puesto "catarsis", entre otros.
Este desdichado rey que debe acarrear el sufrimiento y el oprobio de haber matado a su padre y haber engendrado sus hijos con su propia madre no tendrá paz ni descanso y al final de todo, cuando el desenlace y el destino que los dioses le propinan es inevitable, se condena al exilio y esa tragedia es la que continuará en "Edipo en Colono" donde sufrirá por demás los males que le aquejan y que lo llevarán a la muerte.
Mi edición también incluye "Antígona", ahora en Tebas, que también es una trágica secuela de la hija que lega el sufrimiento de su padre, ante el conocimiento de la mutua muerte que se han propinado sus propio hermanos y al que se agregará también a sufrir su condición de mujer.
En estas tragedias de Sófocles, no hay paz para nadie.
Solo dolor, desgracia y muerte.
April 16,2025
... Show More
در باب معرفی نویسنده:
سوفوکل شاید بزرگترین درام‌نویس ادبیات قدیم هست که هیچکس را جز شکسپیر یارای مقابله با او نیست. او در طی ۹۰ سال عمر خود یکی از خوشبخت‌ترین مردمان آن دوره و روزگار بود، عمر دراز، سلامت مزاج و زیبایی اندام و قدرت و تمول و شهرت و ذوق و قریحه بی‌همتا، همه را با هم داشت‌، با این وجود، وی، یکی از بدبین‌ترین و ناراضی‌ترین افراد روی کره‌ی زمین بود؛ بدبینی‌ای که می‌توانید تاثیر آن را در تمام آثار او ببینید. آثاری که گویا ۱۱۳ نمایشنامه بوده‌اند و الان هیچ اثری از آنان به غیر از هفت نمایشنامه خاص نیست، هفت نمایشنامه‌ای که تاریخ نوشتن آنان نیز مشخص نیست. عزت و احترامی که یونانیان برای سوفوکل قائل بوده‌اند برای هیچکس دیگر قائل نبودند، به‌گونه‌ای که ارسطوی بزرگوار آثار او را همیشه همراه خود داشت و حتی به‌هنگام خواب نیز آن‌ها را مطالعه می‌نموده‌ است. معروف است که روزی سوفوکل از طرف دادگاه احضار می‌شود، و برای صورت‌حساب مسئله‌ای به آنجا می‌رود، بعد از شنیدن اتهامات خود با خواندن فقط و تنها یک بیت شعر مسیر دادگاه را به نفع خود تغییر می‌دهد و بر دستان مردم به خانه خود بازمی‌گردد.

در باب سبک نگارش:
درام به شکلی که ما امروزه از آن استفاده می‌کنیم، از اختراعات سوفوکل می‌باشد، او بود که درام‌های اولیه یونایی را که پاره‌ای از اشعار غنائی یا حماسی از طرف دسته خوانندگان بودند را با حضور بازیگران ترکیب کرد و اعمال و حرکاتی متناسب با دیالوگ‌ها اضافه کرد و درام را به شکلی نوین پدید آورد.
اشعار سوفوکل بسیار شیوا و روان است، او از استعارات شفاف و واضح استفاده می‌کند، خود را درگیر صنایع ادبی نمی‌کند و منظور خود را واضح ادا می‌کند، ما در فارسی به چنین سبک ساده و روانی سهل ممتنع می‌گوییم، سبکی که با کمترین جملات، بسیار دقیق و عمیق داستان‌سرایی می‌کند.
سوفوکل عقیده راسخی به مفهوم تقدیر داشت و آدمی را بازیچه دست آن می‌دانست، به‌گونه‌ای که در یکجا می‌گوید:
ای پسران و دختران ولایت تبس، بنگرید: این است اودیپوس که روزگاری از همه مردم بزرگ‌تر بود ومفتاح معماها و اسرار خفیه را در دست داشت، شوکت و جلال او به پایه‌ای رسیده بود که همه‌کس در این عصر و زمان بدو رشک می‌بردند‌. اما حال بنگرید دست تقدیر چگونه یوغ حادثات را بر سر او گذارده است. پس از کار او عبرت بگیرید و بدانید که فرزند آدمی باید پیوسته به عاقبت کار خود بنگرد و از این رو تا آدمی به آسودگی در گور خود نخسبد، نمی‌تواند خود را نیکبخت بداند.
شاید همین گفتار ساده با عمیق‌ترین اندیشه‌های شکسپیر در هملت و ریچارد سوم برابری کند‌.
دقت کنید که فقط هفت نمایشنامه از سوفوکل باقی‌مانده است، تصور اینکه می‌توانست بیشتر از صد نمایشنامه دیگر از او داشته باشیم اشک را در چشمان من جاری می‌کند.
سوفوکل با آنکه عقیده کاملی به تقدیر دارد، و گردش امور عالم را به عهده قضا و قدر می‌داند از قوه‌ی اختیار برای انسان‌ها غافل نمی‌شود، او معتقد است انسان در تمیز خوب و بد و پیدا کردن راه حقیقت مختار است.
تراژدی‌های سوفوکل بیش از هرچیز آثاری دراماتیک هستند، او به‌گونه‌ای بستر جریاناتی را که در شرایط گوناگون با قهرمان تراژیک می‌ستیزد را از کسان دیگر دوست و دشمن جدا می‌کند، زندگی وی را در بندی پیوسته تنگ‌تر می‌فشارد، گاه در زیروبم‌ها که نهانگاه دلهره‌های ماست رهایش می‌کند ولی وقتی که بندهایش را می‌گشاید او را بی‌کس و بی‌سلاح در برابر تردیدی که تلاش وی را به هیچ می‌گیرد، رها می‌کند.

در افسانه‌های تبای به قلم شاهرخ مسکوب شما سه نمایشنامه اودیپوس شاه و اودیپوس در کولونوس و آنتیگونه را می‌خوانید. از گفتن خلاصه نمایشنامه‌ها پرهیز می‌کنم، راهی وجود ندارد که بتوانم بدون افشاسازی نکات حیاتی خلاصه‌ای از سه نمایشنامه که به یقین از بهترین آثار کلاسیک تاریخ ادبیات هستند بنویسم و خواندن نمایشنامه‌ها و آگاهی از جزییات آنان را به عهده‌ خودتان می‌گذارم.

صرفاً بدانید افسانه‌های تبای و نمایشنامه‌های سوفوکل تنها در دنیای ادبیات معروف و تاثیرگذار نیستند، شاید باورتان نشود، نمایشنامه اودیپ در عالم طبابت نیز معروف است، به‌شکلی که ناخوشی عصبی معروف به «کمپلکس»، که ظاهراً در هنگام طفولیت در آدمی پدیدار می‌شود، منسوب به همین داستان است و فروید آن را کشف نموده است.

در باب نمایشنامه آنتیگونه که سرتاپای زندگی من را تحت‌تاثیر قرار داده است باید بگویم که جرقه نوشتن مجموعه علمی‌تخیلی قیام سرخ یکی از مجموعه‌های علمی‌تخیلی مورد علاقه‌ام هنگامی در ذهن پیرس براون زده شد که داشت در گاراژی که زندگی می‌کرد نمایشنامه آنتیگونه را می‌خواند؛ اینجا بود که با خود گفت چه می‌شد روایت تراژدی‌وار آنتیگونه در سیاره‌ای که جاذبه کمتری می‌داشت اتفاق می‌افتاد. از تمام این مسائل که بگذریم، باید ذکر کنم که نمایشنامه آنتیگونه از حیث تنظیم صحنه‌ها و روانی داستان، سادگی مطالب و محتوا، بلندی افکار و اندیشه‌ها از شاهکارهای جاویدان دنیای ادبیات است، شاهکاری که نظیر ندارد و به مانند آن به تعداد انگشتان دست یافت نمی‌شود، شاهکاری که می‌تواند دروازه‌ای برای شناخت و آگاهی از چگونگی زندگی در ۲۵ قرن پیش باشد، شما می‌توانید همین الان شروع به خواندن «افسانه‌های تبای» کنید و چشمان خود را ببستید و خود را در کنار مردمان آن زمان تصور کنید.

ترجمه شاهرخ مسکوب آهنگین بود و احتمالاً تا حدی به شیوه نگارش باستانی افسانه‌های تبای وفادار است، یک مقدمه و یک موخره درجه یک دارد، منتهای عمل تباهیت آن به اشکالات حروف‌چینی و ویرایشی که تعداد آن‌ها به اندازه موهای سرتان است برمی‌گردد، حالا اینکه تقصیر را به گردن انتشارات خوارزمی یا شاهرخ مسکوب که چنان متن خامی را تحویل ناشر داده است بیندازیم از قضاوت بنده با توجه به اطلاعات ناقصی که در زمینه موردنظر دارم خارج است‌.

امتیاز کتاب:
با شایستگی پنج ستاره را از من می‌گیرد‌.
Leave a Review
You must be logged in to rate and post a review. Register an account to get started.