...
Show More
نمایشِ آنتیگون و بخشهای پراکندهای از دو نمایشِ دیگه رو از ترجمههای فارسی هم خوندم و باید بگم که بیشتر از متن انگلیسی،ازشون خوشم اومد
هم بهخاطر نثرِ تقریبا کهنی که داشت و هم متنِ انگلیسی یک جورهایی فاقدِ «لحن» بود. نثرش متعلق به قرن بیستم بود انگار
بریده :
تو را دوبار معذب ساختهاند. یکبار در تن و یکبار در جان، کاش اصلا به وجود نیامده بودی که این معما را بخوانی
تو را عقیده هرچه هست،باشد اما به گمان من، سعادت آدمی در آن است که اصلا در این جهان نباشد و چون به ناچار، زندگی انسان در این عالم آغاز میشود، پس هرچه زودتر به فرجام رسد،بهتر است و راهی که به سرمنزل مقصود میرسد، هرچه سریعتر پیموده شود، طی آن آسانتر باشد
...
چیست که با عشق برابری تواند کرد؟ یا کیست که در جنگ با او مقهور نشود؟ کدام قدرت است که زور عشق بر او نچربد؟ در اقطار بعیدهی این جهان و در عرصهی پهناور دریاها، عشق حاضر و موجود است. در عارض شکفتهی دختری که به انتظار محبوب خود نشستهاست، آیات عشق خوانده میشود. جنونِ عشق گریبانگیرِ خدایان و آدمیان هردو میشود
هم بهخاطر نثرِ تقریبا کهنی که داشت و هم متنِ انگلیسی یک جورهایی فاقدِ «لحن» بود. نثرش متعلق به قرن بیستم بود انگار
بریده :
تو را دوبار معذب ساختهاند. یکبار در تن و یکبار در جان، کاش اصلا به وجود نیامده بودی که این معما را بخوانی
تو را عقیده هرچه هست،باشد اما به گمان من، سعادت آدمی در آن است که اصلا در این جهان نباشد و چون به ناچار، زندگی انسان در این عالم آغاز میشود، پس هرچه زودتر به فرجام رسد،بهتر است و راهی که به سرمنزل مقصود میرسد، هرچه سریعتر پیموده شود، طی آن آسانتر باشد
...
چیست که با عشق برابری تواند کرد؟ یا کیست که در جنگ با او مقهور نشود؟ کدام قدرت است که زور عشق بر او نچربد؟ در اقطار بعیدهی این جهان و در عرصهی پهناور دریاها، عشق حاضر و موجود است. در عارض شکفتهی دختری که به انتظار محبوب خود نشستهاست، آیات عشق خوانده میشود. جنونِ عشق گریبانگیرِ خدایان و آدمیان هردو میشود