...
Show More
در زمان صلح همه چیز سر جای خودش است. در دهکده، غروب ها روستاییان به خانه هاشان برمیگردند. غله ها درون انبارها جا داده می شوند و ملافه های خشک و تاشده را در گنجه ها می چینند. در دوران صلح آدم می داند هرچیز جایش کجاست. می داند هر دوست را کجا پیدا کند و پیشش برود. همچنین می داند شب کجا باید بخوابد. آه، موقعی که شیرازه از هم می پاشد، هنگامی که آدم هیچ جایی در دنیا ندارد که برود، دیگر نمی داندکسانی را که دوست شان دارد کجا سراغ شان را بگیرد. وقتی شوهری که به دریا رفته دیگر باز نمی گردد، آن وقت است که صلح می میرد...