...
Show More
اگه حتی برای لحظاتی کوتاه موافقت با جنگ _هر نوع جنگی_ از پس ذهنتون گذشته، این کتاب رو حتما بخونید. توی این کتاب _برعکس خیلی از کتابهایی که دربارهی جنگهای جهانی هستن_ خبری از صحنههای نبرد باشکوه و سربازهایی که باابهت هرچه تمامتر با یه تیر تروتمیز در بدن و با گفتن جملات قصار میمیرن نیست. این کتاب دربارهی مجروحانیه که حتی نتونستن درستحسابی بجنگند و قبل از شروع نبرد با بدترین نوع جراحتی که میتونید تصور کنید( جراحتهای سروصورت) برای مدت طولانی اسیر بیمارستان و انواع جراحیهای عجیبغریب شدن. من آدم خیلی حساسی نیستم اما بعضی قسمتهای داستان واقعا باعث میشد درد رو توی کل صورتم حس کنم.
.
"...به نظرش ایمان بود که آدمها را به جنگ میکشاند. میگفت: اگر این اعتقاد احمقانه به زندگی ابدی نبود، آدمها با چنین یقینی سوی قتلگاه نمیرفتند."
.
"باید کشتار دستهجمعی وسیعی راه بیفتد تا سطح دانش انسان بالا برود. عجیب است، نه؟"
.
"فقط کسانی که مردهاند میتوانند به ما غبطه بخورند، گرچه، به اینهم مطمئن نیستم"
.
"ایمانش اذیتم میکرد. نمیتوانستم بپذیرم کسی را پرستش کنم که ما را به دنیایی چنین ترحمانگیز تبعید کرده"
.
"...به نظرش ایمان بود که آدمها را به جنگ میکشاند. میگفت: اگر این اعتقاد احمقانه به زندگی ابدی نبود، آدمها با چنین یقینی سوی قتلگاه نمیرفتند."
.
"باید کشتار دستهجمعی وسیعی راه بیفتد تا سطح دانش انسان بالا برود. عجیب است، نه؟"
.
"فقط کسانی که مردهاند میتوانند به ما غبطه بخورند، گرچه، به اینهم مطمئن نیستم"
.
"ایمانش اذیتم میکرد. نمیتوانستم بپذیرم کسی را پرستش کنم که ما را به دنیایی چنین ترحمانگیز تبعید کرده"