Me gustan mucho lo libros que resaltan la personalidad de mujeres que han sobresalido fuera del esquema social ortodoxo porque de alguna manera representan mucho del espíritu sui generis que nos caracteriza. Había ya oído mucho sobre Inés Suarez y sumado a que la historia estaba contada por una escritora como Isabel Allende tomé el libro con muchas expectativas.
Lamento decir al final de sus páginas que me he quedado un tanto apática, me encontré con un libro que se acerca demasiado a una biografía en vez de jugar más con la ficción histórica que es lo que esperaba de Allende. Me encontré con una protagonista apagada que en vez de generarme admiración se vivió como una mera narradora sin demasiada emoción, cuando haciendo justicia se trata de una de las mujeres que más aportó a la América naciente.
Y al final del libro, me encontré con esa sensación de no haber rescatado nada, ni aprendido nada ni tejido en la memoria algo que me permita recomendar el libro a través del tiempo.

Inés del Alma Mía = Ines of My Soul, Isabel Allende

Inés of My Soul (2006) is a historical novel by Chilean author Isabel Allende. The novel consists of an elderly Inés Suárez writing a memoir of her life.

She narrates about her relationship with Pedro de Valdivia and the obstacles they had to overcome to conquer Chile and found the City of Santiago.

The novel relates the main facts of the life of Inés, as written to be read by her adoptive daughter Isabel.

In the first chapter, "Europe, 1500-1537", she describes her life in Plasencia, mainly her married life and affair with Juan of Málaga, in addition to her hard trip to America, motivated not only to find her husband, but also to find freedom. And ...

عنوانهای چاپ شده در ایران: «اینس آرام جان من»؛ «اینس در جان من»؛ «اینس روح من»؛ نویسنده ایزابل آلنده؛ تاریخ نخستین خوانش: یکی از روزهای ماه نوامبر سال2008میلادی

عنوان: اینس در جان من؛ نویسنده: ایزابل آلنده؛ مترجم: محمدعلی مهمان نوازان؛ تهران، مروارید، سال1386، در425ص؛ شابک9789648838671؛ چاپ دوم سال1389؛ از متن انگلیسی ترجمه شده، موضوع: داستانهای نویسندگان شیلی - سده 21م

عنوان: اینس آرام جان من؛ نویسنده: ایزابل آلنده؛ مترجم: طاهره صدیقیان؛ تهران، تندیس، سال1386، در392ص؛ شابک9789648944310؛

عنوان: اینس روح من؛ نویسنده: ایزابل آلنده؛ مترجم: زهرا رهبانی؛ تهران، نگاه، سال1386، در437ص؛ شابک9643513874؛

نقل (من «اینس سوارز»، همسایه ‌ی وفادار، و اهل شهرکی نزدیک شهر «سانتیاگو»، در کشور پادشاهی «شیلی» هستم، که در سال1580میلادی خاطراتم را می‌نویسم، از تاریخ تولد خودم، مطمئن نیستم؛ اما به گفته‌ ی مادرم، بعد از قحطی، و شیوع طاعونی به دنیا آمدم، که «اسپانیا» را نابود کرد، و سبب مرگ «پادشاه، فلیپ ارموسو» شد)؛ اینها جملاتی است که «ایزابل آلنده»، کتاب «اینس، روح من» را، با آنها آغاز کرده است

ایزابل آلنده، اثری تاریخی، و خیال انگیز بنگاشته، که زندگی حیرت‌ انگیز «دونا اینس سوارز»، کشورگشای جسور «اسپانیایی» را، بازگو می‌کند؛ «دونا اینس سوارز»، بنیان‌گذار شهر «سانتیاگو» بودند، اما نقش تاریخی‌ ایشان، بیشتر توسط تاریخ نگاران، به دست فراموشی، سپرده شده است؛ «اینس، آرام جان من»، کتابی نفیس‌گیر است، و رخداد شناخته شده ی زندگیِ «دونا اینس سوارز» را، با قلم زیبای «ایزابل آلنده»، و با زبانی فاخر بازگو می‌کند؛ رخدادنامه ی «دونا اینس سوارز»، توسط دخترش، «دونا ایزابل کوئیروگا»، در ماه دسامبر سال1580میلادی، در کلیسای «دومینیکن»، به امانت گذارده شد، تا تحت محافظت، قرار گیرد؛ «سانتیاگو دو لانووا استرامادورا»، قلمرو پادشاهی «شیلی»؛

چکیده: («اینس»، در سالخوردگی، یادمانهایش را می‌نویسد؛ داستان زنی معمولی، که در «اسپانیا»، همراه شوهرش زندگی می‌کند؛ او شبیه همه‌ ی زن‌هاست؛ آشپزی می‌کند، کارهای خانه را انجام می‌دهد، و شوهرش را، عاشقانه دوست میدارد؛ طوفانی در زندگی او، رخ می‌دهد؛ همسرش او را ترک می‌کند؛ اما او زنی نیست، که در خانه بنشیند، و عزاداری کند، او برای یافتن همسرش، به قاره ‌ای دیگر سفر می‌کند؛ هرچند «اینس» دیگر با همسرش همراه و همراز نمی‌شود، اما عاشق مردی، به نام «پدرو» می‌گردد، و او را برای گشودن «شیلی» همراهی می‌کند؛ او در این مسیر، چیزهای بسیاری یاد می‌گیرد؛ همسر فرماندار می‌شود، خواندن و نوشتن، یاد می‌گیرد، کشاورزی می‌کند، می‌جنگد، و شهر می‌سازد، او به قدرتمندترین، و ثروتمندترین زن «شیلی» می‌شود.)؛

نقل از متن: (او را نزد من بازآوردند، اما بسیار بیمار، و روی چند تکه چوب به هم وصل شده؛ عفونت، به همه جای بدنش نفوذ کرده بود؛ هر مرد دیگری جای او بود؛ خیلی پیش ‌از این، از بیماری، و خستگی مفرط جنگ، از پای درمی‌آمد؛ اما «رودریگو» قوی بود؛ به من گفت: از «همان لحظه‌ ی اول که تو را دیدم؛ عاشقت شدم، اینس»؛ و افزود، که آرزو دارد، بی‌هیچ تشریفات، و بی ‌سروصدا، به خاک سپرده شود، و برای آرامش روحش، سی مراسم عشاء ربانی بجا آورند؛ آن‌وقت، مرگ را، کمی محو، اما محتوم دیدم؛ همان‌طور، که الآن حروف روی این کاغذ را، می‌بینم؛ پس، تو را صدا زدم، «ایزابل»، برای این‌که به من کمک کنی، تا بر تن او، لباس بپوشانیم؛ چرا که «رودریگو»، بیش ‌ازحد مغرور بود، که ناتوان و بیمار، در برابر مستخدمان، ظاهر شود؛ تنها به تو، یعنی دخترش، و به من اجازه داد، که زره کامل را، بر تن، و چکمه‌ های محکمش را، به پایش کنیم؛ بعد؛ کلاه‌خود در دست، و شمشیر بر زانو، روی مبل بزرگ مورد علاقه‌ اش، نشاندیمش، تا تقدیس کلیسا را، پذیرا شود، و با احترام تمام، همان‌گونه که زیسته بود، از دنیا برود؛ مرگ، در کنار او، محتاطانه، و بی‌حرکت نشسته بود، تا ما او را، آماده‌ ی رفتن کنیم؛ وی را، مادرانه در آغوش گرفتم، و او به من اشاره کرد، که بیشتر نزدیک شوم، تا آخرین بازدم همسر خود را، استنشاق کنم؛ روی او خم شدم، و دهانش را بوسیدم؛ بوسه ‌ای عاشقانه، و او در یک بعد از ظهر گرم تابستان، در میان بازوانم، در این خانه مرد؛ نتوانستم، به خواسته‌ ی «رودریگو»، برای تدفینش بدون حضور جمعیت، عمل کنم؛ چون او مردی بود، مورد احترام همگان؛ مردم «شیلی»، همه دوستش داشتند؛ شهر «سانتیاگو» یکپارچه عزادار شد، و همه در سوگ او گریستند؛ مردم بیشمار برای عزاداری از شهرهای دیگر هم، سررسیدند؛ در سال‌های گذشته؛ جمعیت به خیابان می‌آمدند، تا سالگرد انتصاب او را، به‌ عنوان فرمانروا، با گل، شلیک توپ، و آتشبازی، جشن بگیرند؛ او را به نحو شایسته ای - همان‌گونه که سزاوارش بود - در کلیسای باکره‌ ی مرسدس، به خاک سپردیم؛ جایی که خیلی زود، استخوان‌های من هم، در آن دفن خواهد شد؛ من پول کافی، به ارث برده ‌ام، تا به مقامات کلیسای «مادرید» پرداخت کنم، تا به مدت سیصد سال، هر هفته، برای آرامش روح نجیب ‌زاده‌ ی «دون رودریگو»، سرباز دلیر «اسپانیایی»، مراسم عشای ربانی برگزار کنند.)؛ پایان نقل

تاریخ بهنگام رسانی 22/11/1399هجری خورشیدی؛ 19/08/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی

Años que me habían hablado de este libro y años que le había hecho el quite, hasta que vi un capítulo de Doctor House donde Cuddy lo tenía en su velador y al fin me picó la curiosidad. Entonces lo conseguí y liztaylor estaba para empezarlo.

PERO se me ocurrió antes googlear bien a la señora y... no. No me dan ganas de leer libros donde se endiosen a personas que cometieron asesinatos a destajo, así como quien juega a los bolos en una estrategia de juego. Sé que la vida y la historia están llena de conquistas, la gran mayoría sangrientas, y que es probablemente natural (aunque personalmente creo que la tierra al final no es de ningún pueblo en específico porque siempre le está tocando al fortachón de turno), pero igual... demasiada crueldad para mí. Me dan demasiada pena estos hombres originarios ahí siendo masacrados solo porque llegaron después personas que decidieron olímpicamente vivir ahí en vez. Podrían haber compartido la tierra o qué sé yo.

Así que, debut y despedida, jajaja, y ya está borrado de mi kindle, y lo comento aquí porque probablemente no lo leeré nunca, va directamente a mi categoría "nah". Esto sin desmerecer que Isabel Allende escribe súper bien y todo lo demás, solo que NOT MY CUPPA TEA. Tampoco me gusta el género criminal porque también lo encuentro morboso y cruel, y porque también encuentro que en general glorifica al asesino cuando logra pasarse de listo y salir impune. Así que quizá sea cosa mía.

Es que me da pena cuando la gente sufre. Aunque más que eso, cuando no hay moraleja. Cuando, siglos después, todavía una masacre así se considera heroica. La mala costumbre de vanagloriarse por ser capaz de engañar, oprimir o eliminar al otro, si en nuestra consideración las causas lo valen. El fin, para mí, no justifica los medios y todavía menos cuando más encima es hipócrita, porque estos conquistadores justificaban sus actos diciendo que poblaban América para "salvar" al "salvaje" de su "lejanía del Señor" y blabla. O sea, si vas a hacer papilla a civilizaciones enteras, al menos ten la decencia de no echarle la culpa a tu Dios.

Fue asqueroso el manto de sangre que cubrió a casi todos los aborígenes americanos en la conquista española. Y no una guerra justa. No eran iguales. Tenían niveles muy distintos de avances y tecnología. Es casi como si ahora llegaran unos aliens y nos invadieran y luego escribieran libros palmoteándose las espaldas sobre cómo lograron burlarnos y someternos, y lo valientes que fueron por hacerlo. Huácala. Los avances y el intercambio cultural podrían haberse logrado de formas mucho menos traumáticas.... solo que ellos no venían realmente a ello, sino que (con contadas excepciones) al oro fácil.

Ojo, en todo caso, que mi animosidad no va dirigida a la España actual ni a sus habitantes. Eran otros tiempos y el mundo ha cambiado, pero esto es lo que sentí ante la perspectiva de leer este libro.

كنت أتمنى أن أتفلسف -كما هي العادة- وأطبق النظريات التي درستها وأنقد الترجمة، لكن صالح علماني عبقري ولا يترك مجالًا لذلك. لدي تعليق على ترجمة العنوان, أحسست أنه لا يمتلك موسيقى العنوان الانجليزي:"Ines of my soul" لو كنت مكان المترجم ربما كنت سأقول: "إنيسُ روحي" ولكن ذلك لا يبدو منسجمًا، لأن الاسم ليس عربيًا. وبما أنه ليس بيدي تغيير اسم البطلة، ربما أوافق على إضافة: "حبيبة" في النهاية، أو أن أقدم كتابًا بلا عنوان. المهم: صالح علماني يفوز.

إيزابيل -كما هي عادتها- تبهرنا بنسيج قصصي متقن لأقصى درجة، حكاية تجمع بين الظلم والقسوة والتحقير والعبودية والوطنية والحب والخيانة والحرب والشجاعة والموت.

جمعت إنيس -الشخصية الرئيسية- بين المرأة القوية العنيدة التي لا تقبل أي تأثير خارجي، المستعدة للموت في سبيل تحقيق أهدافها، وتعزيز كرامتها، وفرض احترامها، وبين المرأة المحبّة والأم الرؤوم ذات القلب الرقيق والصادق، المضحيّة باستماتة في سبيل حبّها. وبين المحاربة الشرسة، والإنسانة التي لا تقبل الظلم والقسوة، وتنفر من القتل والتعذيب. روت إنيس حكاية حب الشعب الهندي لوطنه الأم، ومقاومته الضارية ضد المحتلين الأسبان الذين كانت هي ضمنهم، بكل تقدير واحترام. حيث وصفت بسالة أعدائها المنقطعة النظير، وبراعة قائدهم فيليب/لاوتارو والفظاعات والعذابات التي تحملوها من الأسبان بصبر وجلَد بإعجاب كبير وانحياز في بعض الأحيان: "يجب علي أن أكرههم يا إيزابيل، لكني لا أستطيع ذلك. إنهم أعدائي، غير أنني أقدّرهم؛ فلو كنت مكانهم لقاتلت حتى الموت دفاعًا عن أرضي، مثلما يموتون هم."

تدور الأيام دورتها، وتنتهي الحكاية النهاية الطبيعية لأحداث مماثلة. "بعد كل هذه الأهوال، لا يمكن لنا أن ننتظر الرحمة من الهنود." يستعيد الهنود قراهم المحتلة بعد أن استفادوا من تكتيكات الأسبان في القتال، واستخدموها ضدهم، ويقوم الطفل -الذي أصبح شابًا يافعُا وزعيمًا عظيمًا- والذي قضى سنوات طفولته ومراهقته خادمًا وسائسًا للخيول في بيت قائد الأسبان بهدوء ومكر يتعلم التكتيكات، وينصت إلى الأسرار، ويرى بعينيه أبناء جلدته يتعذبون ويضربون بالسياط، وتقطع أطرافهم، وتجدع أنوفهم، بقتل قائد الأسبان قتلة شنيعة يستحقها جزاء ما اقترفت يداه، فالقسوة ،كما قالت إنيس، تولّد مزيدًا من القسوة في دورة أزلية.

Ines of My Soul brings two historical figures whose paths cross in Peru. She is a poor seamstress with no prospects for a better life in Spain and he is a Spanish war hero who seeks honor and glory. They share the same illusions, him of founding a kingdom and her being part of something grander.

The story begins in 1500’s Spain; it is the beginning of the Spanish conquest of the Americas. And Ines Suarez, under a pretext of wanting to seek her husband in the New World whose been gone for a few years, leaves the stifling, poor life in Spain to seek adventure in Americas.

Pedro de Valdivia, a war hero, finds the biggest pleasure in books. After reading of the voyages of Columbus, Magellan, Vespucci, Cortes, and many others, he starts craving grandeur adventures of the New World, and to leave behind a corrupt and war-ravaged Europe.

In Peru, he gets embroiled in a civil war under Francisco Pizarro who names him his field marshal. But he doesn’t want to live in the shadow of Pizarro. After hearing about Diego del Almagro’s expedition to Chile, a dream is set in motion of conquering the still innocent territory of Chile.

When the paths of Ines and Pedro cross, they both make a decision to follow their hearts.

The story vividly portrays many layers of the lands being conquered by Spaniards, the search for El Dorado and the rush to get rich, the clashing encounters with the natives, the lush nature of steaming jungles and unknown insects and creepy animals leading to many outbreaks and deaths, the harsh reality and isolation for those who try to found new settlements. The continuous invasions and mistreatment of the natives lead to further buildup of their resentment.

The characters are richly developed with their ambitions, faults, and passion. Ines a poor seamstress turns to found the first hospital in Chile. She goes on building more hospitals, churches, convents, chapels, sanctuaries, and entire towns. Valdivia, a war hero, despite gaining and losing money, he continues to dream big. He conquers new lands and establishes new settlements.

Written with passion, woven with great skill, and with vivid historical background, the story results in an epic adventure of great conquerors.

"In the Americas every man was his own master; he never had to bow to anyone, he could begin anew, be a different person, live a different life. There no one bore his dishonor for years, and even the humblest could rise in the world."

Many years ago, I read several of Isabel Allende’s books and fell in love with them. Novels like The House of Spirits, Daughter of Fortune and Of Love and Shadows put Allende on my list of favorite authors at the time. Whenever I saw any of her books at a library book sale, I would eagerly snatch them up. Then a couple of years ago I read one of her more recent pieces, The Japanese Lover, and was somewhat lukewarm about it. As a result, those books I had been so keen to buy just sat on my bookshelf for some time. Until now. The result? Well, let’s just say I found it interesting, but I feel less than enthused to tell you all about it. Bottom line, this means that there was an emotional connection lacking here for me.

"With Pedro de Valdivia I lived a life of legend, and with him I conquered a kingdom."

Written in the first person, Inés of my Soul recounts the settling of the country of Chile by the Spanish conquistadors during the sixteenth century. Inés Suarez was instrumental in the founding of the city of Santiago and Chile alongside Pedro de Valdivia. In fact, I imagine she was quite a remarkable woman and ages ahead of her time. She exhibited great courage and was incredibly resourceful. I daresay she could have been a leader herself, and often demonstrated those skills when Valdivia was away on various missions and battles. She provided guidance to her lover, and he took her advice quite seriously much of the time. "A man does what he can; a woman does what a man cannot." Inés is now a woman in her seventies and she has set out to write a memoir of her life. Occasionally, her story is interrupted by brief remarks directed to Isabel, her adopted daughter. This became a tad irritating and disrupted the flow of the narrative. Perhaps it was just me.

"Faults committed in the name of Spain and the church were not sins."

How often have we heard similar excuses when one group of individuals attempts to conquer another? In this case, it was the native Chileans, the Mapuche, that the Spanish aimed to subdue. Naturally, there followed much bloodshed on both sides with some very violent and grisly battle scenes depicted throughout. Punishments were harsh and sometimes quite vicious; beheadings were not uncommon. The Yanaconas, those Native Americans who had served the Inca Empire, were now enslaved to the Spaniards. Without their assistance, I have to wonder if Spain would have succeeded in claiming these lands for themselves. The Yanacona were a tireless and able-bodied people that also suffered from grave injustices. "We want to found cities and prosper, live with decency and comfort, while they aspire only to be free."

Overall, I would have to admit that this book was quite fascinating from a historical standpoint. I’ve never read about the conquest of Chile prior to reading this, so I now feel more educated in that sense. I have no doubt that Allende did thorough research in writing this novel, as she herself was born in Peru, raised in Chile, and had ties to political leaders. In her author’s note, she indicated that she spent four years conducting her research. I typically adore a book with an intelligent and strong heroine, and Inés Suarez certainly fit that to a T. But there was something in the writing that was a bit lacking for me. Perhaps it was missing the beautiful lines I so crave. And, as I stated before, I was not particularly connected to Inés, despite my admiration of her tenacity and adventurous spirit. Still, this is a worthwhile read, and you can certainly judge for yourself if it would suit you or not. I’ll still give it a go with those other unread Allende’s on my shelf.

"In a hot, swampy, voracious world infested with reptiles and poisonous insects, things decay very quickly, especially the soul. The jungle transforms men into rogues and murderers."

تجربة أولى لإيزابيل الليندي ...تجربة ذهبية وأود تكرارها حتماً ...

الليندي هي الروائية التشيلية والمدافعة عن حقوق المرأة ...
وفي هذا الكتاب كتبت ببراعة عن موطنها الأصلى في ملحمة تاريخية تجسد الحب والمجد ..



سأكتفي ببعض الصور

بيدرو دي بالديبيا - فاتح تشيلي وإنيس هي حبيبة روحه



إنيس دي سواريث - حاكمة تشيلي الأولى وفاتحتها



رودريغو دي كاريغوا - زوج إنيس وصديق بيدرو



قراءة التاريخ ممتعة حين تكون روائية

"...me propuse seguir a Juan en su aventura, costase lo que costase, no por amor, que ya no se lo tenía, ni por lealtad, que él no la merecía, sino por el señuelo de ser libre. Allá, lejos de quienes me conocían, podría mandarme sola."

Generalmente, me es muy fácil identificar lo que me hace sentir un libro y ordenar mis pensamientos y opiniones respecto a éste. Sin embargo, mientras leía Inés del alma mía ha sido super complejo resolver el dilema de si amé u odié la historia y si Inés de Suarez me parece una mujer espectacular o una tirana más de la conquista española. Este es el resultado de cuestionar toda esta historia durante horas.

Por una parte, lo que me atrajo del libro fue principalmente Isabel Allende. Habiendo leído antes libros de Allende me parecía que su voz iba a ser ideal para relatar la historia de una mujer tan importante para la historia de nuestro país, Chile. De no haber sido por Isabel no creo que me hubiese motivado a leer esta historia, ya que la ficción histórica no es para nada lo mío.

Digo ficción histórica porque, a pesar que Allende indica que ella narra los hechos de la vida de Inés de Suarez tal como fueron documentados e hilados con un ejercicio mínimo de imaginación, creo que en el producto final, una historia siempre se verá influenciada por la persona que la está narrando. Allende, luego de investigar una larga bibliografía, intenta contar una historia que, es cierto, ocurrió con personajes que alguna vez fueron personas reales y que vivieron en nuestra tierra (o tierra indígena, para ser más preciso), pero que no es objetiva. Lo que está bien, algunos dirán que la objetividad no existe, sin embargo es esto lo que deja a Inés del alma mía en el limbo entre ficción histórica y no ficción.

Isabel Allende y su realismo mágico son perfectos para el relato. Una de las razones por las que me mantuve enganchado a un libro tan lejano a lo que usualmente leo fue gracias a la prosa de Allende y por la manera en que fue entregándole a su relato un misticismo muy parecido al de la Trilogía de Jaguar y Águila (sobre todo porque en ambos lo "mágico" se atribuye a los indígenas, a la selva, al bosque, a lo salvaje) y fue convirtiendo el libro que podría ser una historia de amor más en tiempos de guerra en un relato en el que la realidad y lo sobrenatural se pudieron mezclar, a pesar de ser una narración histórica. Muy buen complemento.

Ahora comienza lo que para mí fue problemático. Inés de Suarez, indiscutidamente, es un ícono feminista en nuestra historia y es retratada como tal. Suarez fue una mujer de armas tomar, una mujer con decisión y que no dudó en cuestionar los roles que se le entregaban en un mundo dominado por hombres (aún más que el actual, más bien), eso queda claro. Mi problema con su personaje comienza cuando el relato intenta "idolatrar" su persona, ya que Inés maltrató, asesinó y denigró indígenas y negros esclavos tal y como lo hicieron cientos de españoles durante la conquista del territorio sudamericano.

Ni hablar de Valdivia, durante gran parte del relato se le retrata como un español que intenta llevar a cabo una conquista buena y pacífica, un español diferente a los demás y que solo busca construir una sociedad cristiana, justa y con buenos ideales (como si imponer tus creencias y cosmovisión a la fuerza no fuera un acto increíblemente violento en sí mismo). Nada más lejano a la verdad. Valdivia fue un asesino que tomó tierra que no le pertenecía por la fuerza y mató a quien se le pusiera en su camino, ya que su ego era más grande que su capacidad para comprender que los mapuche no entregarían lo que les pertenece y que lucharían aunque quedara uno solo en pie. Y siguen luchando.

La Conquista de Chile fue una empresa violenta y llena de sufrimiento, en la que murieron españoles, pero en una mayor cantidad indígenas y negros esclavos traídos a la fuerza. Los indígenas solo defendiendo su derecho a vivir, y estos últimos, valiendo lo mismo, o menos, que un animal e incluso pudiendo ser usado como moneda de cambio. Esto es lo que se debiese destacar al leer acerca de la historia de la conquista chilena, siento que Isabel Allende se enfoca en que Pedro de Valdivia era un amante apasionado, lo que no me podría ser más irrelevante, o en que Inés de Suarez no era tan mala después de todo, cuando fue una asesina igual.

Me quedo esperando el mismo relato desde el punto de vista de Guacolda.

Inés de Suárez es de las pocas mujeres que lograron dejar su marca en la historia de Chile, aunque detrás de la sombra de muchos hombres célebres, como Pedro de Valdivia. Por eso, encuentro muy interesante este libro, que cuenta la historia y la vida de Inés, mujer española que se convirtió en conquistadora y gobernadora de Chile. Por supuesto, también abarca una buena parte de la vida de Pedro de Valdivia, quien aparentemente fue el amante de Inés durante varios años, y de otros personajes de la historia de Chile, principalmente españoles (aunque también menciona a algunos yanaconas y mapuches).
Debo decir que la historia del descubrimiento y posterior conquista de Chile nunca me ha producido demasiado interés. Se trata de un período que, nos guste o no, fue muy sangriento, tanto para españoles como mapuche. A mis 24 años, me doy cuenta de la grandiosa tarea que realizaron los conquistadores, no sólo al atravesar el desierto más árido del mundo, sino también al enfrentar a miles de mapuche, que los superaban en número de una manera inquietante. Es impresionante el temple que tenía Pedro de Valdivia, Inés de Suárez y el resto de los españoles que los acompañaban (me recuerda un poco a la triste historia del Puerto del Hambre, en Magallanes).
Los mapuche también son descritos con esa determinación, en que es mejor la muerte que aceptar la presencia de los españoles. También ellos cuentan con genios militares, especialmente Lautaro, cuyas hazañas se describen brevemente en este libro.

Hace varios años que no leía a Isabel Allende (a quien considero una de las mejores escritoras chilenas), porque me llevé un gran desencanto cuando leí El cuaderno de Maya. Por eso, aunque compré este libro hace bastante tiempo, sólo me decidí a leerlo hace un par de días. La escritura de Isabel Allende se luce realmente en Inés del alma mía, especialmente en esas descripciones de los paisajes de Chile, que hace que te sientas en ese preciso lugar, hace quinientos años, cuando Santiago no era más que un caserío, en lugar de la enorme ciudad que es hoy. Sin embargo, debo confesar que a veces se me hacían eternos sus largos párrafos, especialmente porque la edición que tengo tiene la letra tan chica que debería ser ilegal.

Muy recomendable a los amantes de la historia, especialmente a la importancia de las mujeres en una época tan masculina como Chile en el siglo XVI.

هل كان يجب على إيزابيل ألليندي أن تملأ الرواية بتفاصيل ما حدث في المعارك الحربية بالدقيقة والثانية؟ هل هذا ما يجب أن يفعله أي كاتب لرواية تاريخية؟

لن أقول أنني ضد المشاهد الدموية التي أغرقتنا بها ألليندي، فرواية "ثلاثية غرناطة" على سبيل المثال قد قدمت وصفاً أبشع لعمليات حرق المسلمين أحياء خلال محاكم التفتيش. ولكن مشكلتي هى أن الكاتبة انشغلت بكتابة "تقارير حربية مفصلة" أرى أن مكانها هو كتاب حقائق تاريخية، وليس رواية أو عمل أدبي.

كان نصف الكتاب الثاني هو عبارة عن "بناء-حرب-غارة-مؤامرة-غارة-حرب-حرق-سلخ-حرب-حرق"، ما الفائدة في تكرار التفاصيل؟

رأى البعض ممن قرأ الرواية أن ألليندي "كشفت" عن الفظائع التي ارتكبها الأسبان بحق المواطنين الأصليين في أمريكا الجنوبية. لا أعرف من اين أتت لهولاء القراء هذه الفكرة. إيزابيل ألليندي هنا لا تحاكم احدا على شىء. كانت فكرتها ببساطة هو حكي ما جرى. كانت تريد ان تحكي حكاية عن "الحرب من أجل البقاء" بصرف النظر عن من الظالم ومن المظلوم. كانت تحكي عن "تحول" البشر إلى كائنات "أدنى" من أجل الصراع على جرعة ماء أو لقمة خبز. لم تُظهر السكان الأصليين في صراعهم مع الأسبان على إنه دفاع عن أرضهم المسلوبة غدراً، ولكنها أظهرتهم على انهم مجرد "طرف اخر" في حرب على رقعة أرض.

لا وجود هنا للمُثل والمحاكمات الأخلاقية التي تمتليء بها كتب "إدواردو جاليينو" على سبيل المثال، والتي تُحاكم الأسبان بوضوح وشراسة على ما فعلوه بالسكان الأصليين.

إيزابيل ألليندي قادرة على خلق حياة حقيقية داخل اي "شوية ورق قدامها". ولكنها-من وجهة نظري-قتلت بوصفها الحربي الممل أي حيوية كانت مفترض وجودها داخل هذه الرواية.

هیچ کس نمی‌تواند چنان ستمگری‌هایی را فراموش کند. کمتر از همه، ماپوچیها که هرگز بی‌عدالتی را از یاد نخواهندبرد
خاطرات شکنجه‌ام می‌کنند. انگار ارواح اهریمنی وجودم را تسخیر کرده‌اند...مادامی که پدرو مرگی چنان تکاندهنده را رنج می‌کشید، روح من از راه دور، او را همراهی می‌کرد و برایش اشک می‌ریخت و برای دیگر قربانیان آن سال...در میان هذیانهای روان آشفته‌ام به وضوح صدای فریادهای پدرو والدیویا را می‌شنیدم، وصدایش را که برای آخرین بار با من خداحافظی می‌کرد: بدرود، اینس، آرام جان من

This is a historical fiction novel, based on the true story of Inés Suárez, a poor Spanish woman who travels to Peru to find her husband (who left her for the adventure of the Americas) in the 1500's. Finding her husband is an excuse for her to leave her hometown and be free. In Spain she was left in limbo as basically a widow waiting for husband, who she may never have had word of. In Peru, she learns of her husband's death and then meets Pedro de Valdivia, war hero and Francisco Pizarro's field marshall, and together they "found" Chile. I found this story really captivating, especially since it was based on true events, and I loved Inés' strong personality - especially in a time where women were expected to be docile. Two things were a challenge - keeping the many Spanish names straight, and reading about the brutality that the Spanish bestowed upon the native people of Peru and Chile. The story is told by Inés as an old woman - and I like how it isn't linear of chronological.