Community Reviews

Rating(4 / 5.0, 99 votes)
5 stars
32(32%)
4 stars
36(36%)
3 stars
31(31%)
2 stars
0(0%)
1 stars
0(0%)
99 reviews
April 16,2025
... Show More
Senhor José has worked for many years at the Central Registry as a file clerk. The Central Registry is a massive labyrinthine building that holds records of all births, deaths, and marriages. Senhor José has the ability to secretly access the building after hours, where he collects information about famous people and returns them before anyone notices. One day he comes across a card about an unknown woman, and he becomes obsessed with learning more about her life.

The main character is an eccentric person, who talks to the ceiling, which becomes a clever device for imparting necessary information to the reader. This is a novel about loneliness and the need for human connection. It is about identity and the uniqueness of each life. I enjoyed the humor at the expense of the bureaucracy. Saramago’s style will not be for everyone. He employs lengthy stream-of-consciousness sentences with few natural breaks in the narrative. Conversations are embedded within paragraphs. If you enjoy stories that feature humble quirky characters, and have something to say about human nature, this is a good one to pick up.
April 16,2025
... Show More
ساراماغو البديع
سؤال الحياة و الموت .... سؤال الصدفة .... و جواب بيانات الدولة
سَفَر طويل مع دون جوزيه و مناجاته للسقف و غرابته التي قد تكون المنطقَ الوحيد , و غواية الصدفة التي تمنح المعنى لحياة مملّة , و ماكينة الدولة التي تختزل حكايات الحياة ليس بأرقام ... و إنّما بأسماء !
و ساراماغو المبدع لم يتخلّ عن عادته في التخفيف من الأسماء في رواياته , حتى في الكتاب الذي يدور أصلاً حول الأسماء ..... وحده دون جوزيه المحاط بعالم الأسماء و المفتون بالمشاهير و امرأة البطاقة الخامسة , هو من له اسم ....
ليست مثل العمى , ولا انقطاعات الموت , و لكنّه ساراماغو
April 16,2025
... Show More
ملل..ملل...مللللللل...ملل

مع احترامي لجميع اراء اصدقائي ، لأنى عارف انى الوحيد تقريبا اللى فى مصر والعالم مقييمها نجمة
الرواية سيئة مملة اه ماشي ممكن فلسفية لكن ممكن تكون احسن من كدا بكتير ماهى العمى يعنى بردو مش مجرد قصة عن ناس اتصابوا بالعمي لأ بردو فلسفية لكن مش بالملل ده

الملل المرة ده اوفر الصراحة ، مش كفاية مستحملين اسلوبه الصعب ان الكلام الشخصيات داخل على بعضه مش عارفين مين بيكلم مين ، وممكن نستحمل شوية ملل ، لكن ملل لدرجة انه يقعد يحكى فى عشر صفح ان البطل عايز يخش مدرسة وعشر صفح يوصف المقبرة ، وخمستاشر صفحة عشان يأخد يوم أجازة من الشغل
ده كرهنا فى الاجازة والشغل والله وشوية البطل يكلم نفسه ويتخيل حاجات محصلتش ، لغاية ما وصل انه بيكلم السقف.
والله مش بهرج بيكلم السقف ومش فى مشهد واحد لأ مشهدين ، والسقف عمال يرد وداخل حوار مع البطل ، ناقص ياخدوا نمر بعض

قصة الرواية بدون حرق الاحداث البطل دون جوزيه شغال فى دار المحفوظات قاعد بيقيد فى اسماء ناس اتولدت وناس ماتت ، فما من كتر الفضا اللى عنده قال هيخش دار المحفوظات بليل ، ما انا نسيت اقول انه ساكن هناك ، يخش يعمل ايه بقي يجيب كروت مواليد لناس مشهورة
ففى كارت الله يحرق ام الكارت ده لزق فى ايده طلع بتاع واحدة ست ، فالبطل قال لازم يدور عليها وعلى الله حد يسأل يدور عليها ليه ، هو قرر يدور عليها

بس دور عليها فى مكانين المدرسة والبيت فى 200 صفحة وطلعت فى الاخر مش عايز احرق النهاية لكن
لو النهاية ان الست ده طلعت مرات عمه كنت هتبسط عن النهاية ده

بس وخلصت الرواية ، كان نفسي يموت دون جوزيه محروق فى الاخر هو ومدير المحفوظات

ميزة سارماجو ان افكاره مجنونة ، يعمل رواية من فكرة غريبة ، زي العمي وانقطاعات الموت والبصيرة و لكن كانوا احسن بكتير من الرواية ده

ممكن الفكرة الفلسفية ده تتعمل فى 30 صفحة كدا تبقى كويسة.

شكلى هاريح شوية من سارماجو الفترة الجاية..قدامي مش اقل من سنة عشان انسي دون جوزية على دار المحفوظات
April 16,2025
... Show More
کتاب همه‌ی نام‌ها داستان مردی به نام آقای ژوزه ست (هم‌نام با نویسنده) که کارمند اداره‌ی ثبت ه و طی سال‌ها کارمندی، به یک زندگی روزمره عادت کرده تا اینکه شاید اتفاقی، شاید هم به واسطه نیاز ذهنش به شکستن این حجم روزمرگی، درگیر یه جور ماجراجویی می‌شه.
این کتاب دومین اثری هست که از ژوزه ساراماگو خوندم و مثل کوری، شخصیت‌ها (به استثنای آقای ژوزه) اسم نداشتند و با شغل، نسبت یا ویژگی ظاهریشون (مثلا رئیس، همسر، پیرزن) معرفی می‌شدن و جالب اینکه این مسأله خللی توی شخصیت‌پردازی کتاب ایجاد نکرده و ساراماگو تا جایی که صلاح می‌دونسته تا انتهای کتاب ما رو با اونا آشنا کرده.
داستان با وجود ریتم کند، محتوای منسجمی داشت و در طول داستان ما تو ذهن آقای ژوزه زندگی می‌کنیم ولی نویسنده در نهایت ما رو با سوال‌های زیادی که مهم‌ترین اون‌ها، «خب در نهایت چی» تنها می‌ذاره.
کتاب برام از همه نظر متوسط بود: شخصیت‌ها، داستان‌پردازی، جذابیت و معنا. به جز چندین جمله، برام چیز خاصی نداشت که باعث بشه به ذهن بسپارمش یا تأثیر خاصی روم بذاره. هنوز برام جای سواله که علت نوبل بردن این کتاب و در یک رده قرار گرفتن کنار کوری چی بوده؟
جذاب‌ترین قسمت کتاب برام گفتگوهای آقای ژوزه با پیرزن بود که با اشتیاق دنبالش می‌کردم. قسمتی که ژوزه تو ذهنش با سقف صحبت می‌کنه هم جالب بود.
با ارفاق ۳ می‌دم چون جهان‌بینی ساراماگو جالب بود و ایده‌ش رو خوب پرورونده بود.
----------
یادگاری از کتاب:
کارمندان عادی باید بدون توقف از صبح تا شب کار کنند؛ در حالی که کارمندان ارشد فقط گاهی کاری را انجام می‌دهند، معاون‌ها به ندرت کاری برای انجام دادن دارند و جناب رئیس هم به طور تقریبی هیچ‌وقت کاری انجام نمی‌دهد.
...
همه‌ی ما می‌دانیم که عمر افراد هر چه‌قدر هم طولانی باشد در انتها چیزی جز مرگ در انتظار آن‌ها نیست.
...
این ما نیستیم که تصمیم می‌گیریم؛ بلکه درواقع تصميم‌ها هستند که بر ما مسلط و چیره می‌شوند. می‌توان دلیل این گفته را در این حقیقت یافت که اگرچه زندگی ما را به سمتی می‌برد که پشت سر هم کارهای مختلفی انجام دهیم؛ اما قبل از انجام همه‌ی آن‌ها ما به طور مناسبی تفکر و تأمل کافی و ارزیابی و محاسبه انجام نمی‌دهیم.
...
گاهی وجدان بیشتر از آنچه باید، سکوت می‌کند. به همین دلیل هم قوانین به وجود آمده‌اند.
...
همیشه نهایت آرامش برای یک نفر زمانی است که تمام کارهای موردنظرش انجام شده باشند.
...
بسیاری از مردم تمایلی به جلوگیری از یک اقدام متجاوزانه ندارند، بلکه برعکس، پرده را می‌اندازند و می‌گویند: «به ما ربطی ندارد.»
...
هرگز تنهایی همراه خوبی برای انسان نیست. تمام غم‌های بزرگ، وسوسه‌های بزرگ و اشتباه‌های بزرگ همیشه درنتیجه تنهایی انسان در زندگی و نداشتن دوستی است که هنگام مواجهه با مشکلاتی که فراتر از مشکلات روزمره ما هستند، ما را راهنمایی کند.
...
روزها می‌روند و هرگز دیگر باز نمی‌گردند.
...
تبدیل مرگ و زندگی به یک مشت کاغذ، معجزه‌ی اداره‌ی ثبت است.
...
شخصی که به عکس او نگاه می‌کنیم، دیگر وجود ندارد.
...
کار آسانی است که برای کرده‌ها و نکرده‌های‌مان دلایل پیدا کنیم. وقتی می‌بینیم دلیلی نداریم، سعی می‌کنیم دلیلی اختراع کنیم.
...
- ... باید قسم بخورید که این راز را به هیچ‌کس نمی‌گویید.
- به مقدس‌ترین چیزی که دارم، قسم می‌خورم.
- به طور دقیق مقدس‌ترین چیزی که دارید چیست؟
- نمی‌دانم.
...
هر چه بیشتر به چیزی نگاه کنی، کمتر آن را می‌بینی.
April 16,2025
... Show More
Senhor Jose is a simple man, he has the job of a lower division clerk at Central Registry of Births and Deaths. As the salary is small he leads a simple frugal life with hardly any luxuries. But Sr. Jose has a hobby, he collects pictures and details of famous people; actors, actresses, even bishops. Here he was updating his collection one fine day, when he gets an idea.'Why don't I add all those details which are so often hidden from the press, to my collection, after all, all it took was some midnight excursions to the bowels of the Registry, deep in the night!' Sr. Jose lived next door to the massive Registry and had the connecting key. So he got into the habit of these midnight excursions, gave him the sense of an adventurer, climbing that tall ladder (he is afraid of heights) cobwebs brushing, stickily clinging to his face. Sr. Jose lives for his midnight adventures, for once after 26 years of impeccable service, Sr. Jose is distracted and shoddy in appearance, gets pulled up. Things move on well, until he picks up the file of the Unknown Woman. Is it destiny ? Sr. Jose then embarks on a quest to find the Unknown Woman's life with gusto. Forges credentials, visits her apartment, meets the Lady of the Ground Floor to the Right, who tells him that she was the Godmother of the Unknown Woman and in her youth was involved in an affair with the Unknown Woman's father. Visits the Unknown Woman's school, robs her photographs and her file. Spends the night in the School, robs food, breaks a window. We see Sr. Jose transformed into a Midnight Adventurer on his quest. And then he stumbles upon Unknown Woman's Death Certificate. Does he give up? Not at all, he looks for her grave, turns out the Unknown Woman had committed suicide. Why ? Sr. Jose not very concerned, by now he is more concerned with the quest. This is Sr. Jose's quest of his own life, in the search for the Unknown Woman, he uncovers facets of himself that he never knew existed. He does things that makes him wonder at himself, he meets people that become his friends. Now he has a life, forgotten is the collection of the famous people. He has his life full of adventure, why be a voyeur of others lives!
He gets out of his staid life of 26 years and rediscovers another Sr. Jose hidden deep down within himself.
April 16,2025
... Show More
Perplessità. Questo libro mi ha lasciato tanto perplessa.

Se fosse stato il primo approccio con Saramago, molto probabilmente, non ne avrei approfondito la conoscenza, mi sarei fermata a questo libro.
In un certo modo mi ha ricordato l’esperienza di lettura che ho avuto con L’uomo duplicato e con La caverna (entrambi libri che non ho molto apprezzato), questa volta con un filino in più di coinvolgimento.
In alcuni punti risulta estremamente lento e noioso, le digressioni prolisse e il tutto, a tratti, “eccessivo”.
La storia però è riuscita in qualche modo a prendermi, e a farmi empatizzare con il Signor José.
Mi è piaciuto? Non so dirlo bene, sicuramente non è tra i miei preferiti di Saramago, ma neanche tra i peggiori.
April 16,2025
... Show More
Sempre gostei muito dos livros de Saramago que li, uns mais (A Jangada de Pedra, O Evangelho Segundo Jesus Cristo, Memorial do Convento, sendo que este está entre os 10 livros que mais gostei de ler até hoje), outros menos (História do Cerco de Lisboa, O Ano da Morte de Ricardo Reis)... Infelizmente, coloco Todos os Nomes entre aqueles que gostei menos, não por ser pior que os outros, mas por uma questão de gosto pessoal.

A certa altura, diz o Sr. José (personagem principal deste livro) ao seu tecto (!) o seguinte: "Vivia em paz antes desta obsessão absurda, andar à procura de uma mulher que nem sabe que existo". Ora, precisamente! Quem é que se lembra de escrever um livro sobre um homem que trabalha numa Conservatória Geral do Registo Civil e que, de repente, se sente impelido a procurar uma mulher da qual não sabe nada e, chegado ao fim, pouco fica a saber? A determinada altura, este tema pareceu-me demasiado aborrecido como premissa de uma história...

No entanto, não se pense que só encontrei aqui aspectos aborrecidos. De facto, houve alguns aspectos do ponto de vista literário e não só que me agradaram. Achei curioso todo o espaço físico em que a história foi ambientada, numa cidade cujo nome nunca ficamos a saber, onde existe um cemitério gigantesco e de estranha configuração e uma Conservatória Geral do Registo Civil enorme e em constante expansão. Eu diria, não sei porquê, que esta história se passa por alturas dos anos 30, talvez porque Saramago imprima esse universo às suas obras, quando não é declarada a data exacta dos acontecimentos que narra.

Também não deixa de ser interessante o facto de Saramago ter conseguido escrever um livro em que a única personagem que tem efectivamente nome seja o Sr. José (será ele próprio?).

Depois achei também interessantes algumas críticas subjacentes à organização hierárquica do trabalho ("A distribuição das tarefas pelo conjunto dos funcionários satisfaz uma regra simples, a de que os elementos de uma categoria têm o dever de executar todo o trabalho que lhes seja possível, de modo a que só uma mínima parte dele tenha de passar à categoria seguinte."), à fama, à burocracia, aos debates estéreis entre a elite cultural, a par de muitas outras e diversas considerações sobre a morte ("O que está para além da morte, nunca ninguém viu nem verá, de tantos que para lá foram, nunca nenhum voltou cá") e, mais especificamente, sobre o suicídio (representado pelo pastor que o Sr. José encontra no cemitério) e de todo um pessimismo que atravessa o livro, a que Saramago de certo modo, já nos foi habituando: "(...) o que deves pensar é que os pesadelos da infância nunca se realizam, muito menos se realizam os sonhos"

No entanto, isto tudo não foi suficiente para que, no geral, o livro me agradasse e o considerasse uma das melhores leituras de sempre. Esta é a história de um homem que inicia uma busca por uma mulher que nunca encontrará, para além de contar inúmeras situações e episódios completamente desnecessários e maçudos, que nada acrescentam (bons exemplos disso são o diálogo absurdo entre o Sr. José e o enfermeiro ou quando ele assalta a escola e fica lá a dormir uma noite). Como também vai sendo habitual nos livros de Saramago, a conclusão é também atabalhoada, demasiado rápida, sem um desenlace conclusivo.

Quero, contudo, deixar aqui a salvaguarda que considero Saramago um dos autores mais inspirados na literatura portuguesa. É um facto que não gostei muito deste livro, mas ler Saramago é algo que não me cansarei de recomendar, porque vale sempre a pena, quanto mais não seja para conhecer a sua maneira de escrever, que se adora ou se detesta.
April 16,2025
... Show More
Non c’è tempo e non c’è spazio, solo un filo d’Arianna che consente di penetrare il labirinto e tornare indietro.

In una città sconosciuta si trova la Conservatoria Generale dell'Anagrafe. La prima fila di tavoli, parallela al bancone, è occupata dagli otto scritturali a cui compete ricevere il pubblico. Dietro, c'è la fila di quattro tavoli dove siedono i funzionari. Ancora più arretrati ci sono i due tavoli dei vice e ultimo, isolato, il conservatore, a cui tutti si rivolgono, chiamandolo capo.

Né dentro né fuori della Conservatoria Generale dell’Anagrafe i personaggi hanno nome o volto. L’unico ad avere un nome è lui, il signor José. Non solo, ha anche due cognomi, uno da parte del padre e uno da parte della madre. Ma a José non serve, perché quando si presenta col nome intero, i suoi interlocutori non trattengono nella mente che il solo nome, José.
José vive in una casa nella quale una porta dà accesso diretto alla Conservatoria. Ma, in teoria, egli non ne può far uso. Deve, come tutti gli impiegati, entrare dalla porta principale.
José lavora nell’archivio, l’immenso archivio dove tutto è scritto sui vivi e sui morti. A dividere vivi e morti, un certificato. Linea di confine.
Di notte, José, coltiva il suo hobby: colleziona notizie su personaggi del suo paese che, per qualche ragione, sono divenuti famosi. Nell’archivio può trovare le schede che li riguardano. Nel buio della notte le sottrae e le porta a casa per copiarne i dati.
Una notte, per puro caso, la scheda di una donna rimane attaccata alle altre.
Questa donna non è famosa. Questa donna è una perfetta sconosciuta. Questa donna è viva.
Per José diviene un’ossessione, il suo unico pensiero, quasi una disperata ricerca della vita. O del suo significato.
Per questa sua ricerca José è disposto a tutto. Nessuno sa che dietro al grigiore del suo ordinario si apre un inquietante straordinario. O forse sì.
Troverà questa donna, ne sentirà persino la voce. Ma non la vedrà e non le parlerà. Quella donna avrà già aperto la sua porta e sarà uscita, o entrata. Dipende dal punto di osservazione.

Talmente lucido nella sua assurdità, da farlo sembrare assoluta normalità.
Alla fine ho avuto bisogno di respirare profondamente.
April 16,2025
... Show More
I am always amazed to discover in Saramago's creations how he managed to create and cover such a wide range of feelings and emotions through an ordinary character. The book is mainly a tribute to those who are no longer alive but still live in the memory of those who remember them.
April 16,2025
... Show More
Saramago é um exímio contador de histórias e, por isso, é dos poucos que pode contar uma história destas. O nosso Nobel é perito em transformar algo banal em algo extraordinário.
A história é muito simples... é só Saramago a contar uma história. E por ser Saramago, e não outro qualquer, é que ficamos presos à história, queremos saber se o Sr. José encontra a mulher desconhecida, se alguma vez é apanhado nas suas buscas clandestinas... por ser Saramago a contar esta história, li-a em poucos dias dias, sempre na ânsia de saber o que é que o Sr. José ia fazer a seguir.

Neste livro, Saramago explora e aborda a solidão, o propósito da vida... e, claro, a morte. Mais um livro em que Saramago aborda a temível Morte - não tão intensamente como em 'As Intermitências da Morte', mas igualmente de forma genial. Podem contar com parágrafos incríveis sobre a humanidade, sobre o que é isto de ser humano, sobre a vida e a morte... enfim, tudo temas recorrentes em Saramago que nos fazem reflectir e olhar para tudo de forma diferente da que estamos habituados.

Contudo, tenho de admitir que este não é um livro para todos: ou já têm uma relação estável e de amor (e de alguns anos) com Saramago, ou podem muito bem achar o livro aborrecido.
April 16,2025
... Show More
Todos os Nomes = All the Names, José Saramago

All the Names is a novel by Portuguese author José Saramago. It was written in 1997 and translated to English in 1999 by Margaret Jull Costa winning the Oxford-Weidenfeld Translation Prize.

The main setting of the novel is the Central Registry of Births, Marriages and Deaths located in an ambiguous and unnamed city.

This municipal archive holds the record cards for all of the residents of the city stretching back endlessly into the past.

The protagonist is named Senhor José; the only character in the novel to be given a proper name (all of the others are referred to simply by some unique and defining characteristic).

Senhor José is around fifty years old and has worked as a low-level clerk in the Central Registry for more than two decades.

Senhor José's residence, where he lives alone, adjoins the municipal building and contains the only side entrance into it.

Lost in the tedium of a bureaucratic job, he starts to collect information about various famous people and decides, one evening, to use the side entrance to sneak in and steal their record cards.

تاریخ نخستین خوانش: ماه نوامبر سال1999میلادی

عنوان: همه نام ها؛ نویسنده: ژوزه ساراماگو؛ مترجم: عباس پژمان؛ تهران، هاشمی، سال1378، در378ص؛ چاپ دوم سال1378؛ چاپهای سوم و چهارم سال1380؛ چاپ ششم سال1385؛ چاپ هفتم سال1387؛ موضوع داستانهای نویسندگان پرتقال - سده20م

عنوان: همه نام ها؛ نویسنده: ژوزه ساراماگو؛ مترجم: کیومرث پارسای؛ تهران، علم ، سال1385؛ در374ص؛ شابک9644056833؛

عنوان: همه نام ها؛ نویسنده: ژوزه ساراماگو؛ مترجم: رضا فاطمی؛ تهران، به سخن، انتشارات مجید، سال1394؛ در287ص؛ شابک9786009484461؛

داستان اصلی رمان، در بایگانی کل سجل احوال (ثبت احوال) شهری نامشخص و بی‌نام، می‌گذرد؛ بایگانی، برگه ی مشخصات «زادروز»، «ازدواج»، »جدایی» و «مرگ» همگی افراد شهر را، از چند سده پیشتر بایگانی کرده‌ است؛ قهرمان داستان یکی از منشی‌های ساده ی بایگانی کل، به نام «ژوزه» است؛ تنها شخصیت رمان، که دارای نام است؛ سایر شخصیت‌ها با اشاره به ویژگی‌هایشان، نامیده می‌شوند

نقل نمونه متن: (بالای چهارچوب در، صفحه‌ ی فلزی بلند و باریکی از جنس فلز لعاب‌دار بود، قرار داشت؛ حروفی سیاه ��ه در زمینه‌ ای سفید روی این صفحه حک شده‌ اند، عبارت «اداره مرکزی ثبت تولدها، ازدواج‌ها و فوت‌ها» را نشان می‌دهد؛ قسمت‌هایی از لعاب این صفحه ترک برداشته، و خراشیده شده است؛ در ورودی، دری کهنه و قدیم�� است، و رنگ قهوه‌ ای، که آخرین بار رویش زده ‌شده پوسته‌ پوسته ‌شده، و رویه‌ ی بیرون زده ی چوب آن، پوست پشمالو، و بدن انسان را تداعی می‌کند؛ در امتداد نمای خارجی این ساختمان، پنج پنجره وجود دارد؛ به‌ محض ورود به ساختمان، بوی کاغذ کهنه به مشام می‌رسد؛ درست است که هر روز تعداد زیادی کاغذهای جدید وارد این اداره می‌شود، کاغذهایی که حاکی از ادامه یافتن دختر و پسرهایی است؛ که هر روز به دنیا می‌آیند؛ اما بوی کهنگی کاغذها همیشه به مشام می‌رسند؛ زیرا سرنوشت تمام کاغذها از لحظه خروج از کارخانه، به‌ طور دائمی کهنه، و کهنه‌ تر شدن است)؛ پایان نقل

تاریخ بهنگام رسانی 17/01/1400هجری خورشیدی؛ 29/08/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
Leave a Review
You must be logged in to rate and post a review. Register an account to get started.