Community Reviews

Rating(3.9 / 5.0, 99 votes)
5 stars
29(29%)
4 stars
30(30%)
3 stars
40(40%)
2 stars
0(0%)
1 stars
0(0%)
99 reviews
April 1,2025
... Show More
کابوسی بی‌انتها

n
آی خدایان شب!
آی خدایانِ ظلمات، زنا و گناه
سودازدگی و خودکشی!
آی خدایان موش‌ها و غارها
سوسک‌ها و خفاش‌ها!
آی خدایان بی‌رحم و اسرارآمیز
خدایان رؤیا و مرگ!
n


مدتی طول کشید تا لکنتی که در مواجهه با این شاهکار بر من عارض شد برطرف شود. نوشتن دربارهٔ این کتاب که روایتی است از «همه‌چیز»، اگر نه غیرممکن، بسیار دشوار است؛ خصوصاً برای منی که عادت ندارم بنویسم.

محور داستان ماجرای عشق آشفتهٔ مارتین و آله‌خاندرا است که در گفت‌وگوی مارتین با برونو روایت می‌شود. مارتین، پسری خجالتی و رو به درون، بچه‌ای ناخواسته که از «گنداب‌‌راه» مادرش به کثافت دنیا فروغلتیده است، برای رهایی از نکبت زندگی‌اش خود را به دست تقدیر می‌سپارد. طوفان سرنوشت او را در آغوش آله‌خاندرا می‌نشاند، دختری اسرارآمیز و پریشان، بازماندهٔ ‌دودمانی کهن و روبه‌زوال. همانند اکثر آثار ادبیات امریکای لاتین ارجاعاتی به گذشته و تاریخ در این رمان نیز به چشم می‌خورد، این‌جا از زبان پدربزرگِ فرتوت آله‌خاندرا که چیزی جز خاطرات اجدادش به یاد نمی‌آورد. با اوج‌گرفتن عشق مارتین و آله‌خاندرا که به تن‌آمیزی شورانگیز این‌دو می‌انجامد، فصل اول به پایان می‌رسد.

فصل دوم کتاب، آغاز فصلِ سرما است. آله‌خاندرا برای گذران زندگی در بوتیک مد و لباس مشغول به کار می‌شود و به تدریج از مارتین فاصله می‌گیرد . روابط پر راز ‌و رمز‌ آله‌خاندرا، مارتین را به ورطهٔ تردید می‌کشاند، تردیدی که رفته‌رفته به دره‌ای عمیق بدل می‌شود. مارتین که معشوقه‌اش را واپسین امید زنده‌بودنش می‌داند، خود را در گشودن معمای زندگی او ناتوان می‌بیند. روز جدایی سر می‌رسد. آله‌خاندرا مارتین را در میان شک و تردید و پرسش‌های بی‌پاسخ رها می‌کند. در انتهای فصل با اصرار مارتین، آله‌خاندرا از راز ارتباط با فرناندو(پدرش) پرده برمی‌دارد. این فصل دربردارندهٔ شاخصهٔ دیگری از ادبیات امریکای لاتین است: سیاست. هجومِ شومِ سرمایه‌داری به امریکای لاتین که با نشان‌دادن درِباغِ‌سبزِ «توسعه» و «پیشرفت»، ثروت و نیروی کار ملت‌ها را به تاراج می‌برد، به خوبی به تصویر کشیده شده است. اربابان سرمایه که دست‌ در دستِ تحجر دینی، آرمان‌های نسلِ جوان را تحقیر کرده و دولتی به ظاهرا چپ‌گرا که پیام‌آور یأس و تلخی است.



در فصل سوم که «گزارش دربارهٔ نابینایان» نام دارد، با ورود به فضایی وهم‌انگیز و سوررئال که برآمده از افکار فرناندو است، شکستِ محسوسی را در فرم و روند پیرنگ شاهدیم.[لازم به ذکر است که ظاهرا�� این فصل پیش‌تر به طور مجزا به چاپ رسیده است.] فرناندو که می‌پندارد نابینایان فرقه‌ای مخفی تشکیل داده‌ و کنترل همه‌چیز را به دست دارند، خود را مأمور می‌کند تا با نفوذ به درون فرقه مانع از انجام اعمال پلید آن‌ها شود. فرناندو در روند گزارش اطلاعاتی نیز دربارهٔ زندگی خود و سیر تبدیل‌شدن‌اش به موجودی پلشت می‌دهد. نگاهِ فرا-پوچ‌گرایانه به زندگی و روانِ پریشان‌اش او را در قامت فیلسوفی اهریمنی به تصویر می‌کشد که در خطِ فکری‌اش دو شعار برجسته به چشم می‌خورد: «هیچ چیز تصادفاً اتفاق نمی‌افتد» و «در رابطه با انسان، هیچ چیز تعجب‌آور نیست»

فصل چهارم با خبر قتل فرناندو توسط آله‌خاندرا و سپس خودسوزی‌اش آغاز می‌شود. مارتینِ نگون‌بخت که هجمهٔ مصیب از حد توان‌اش خارج است به دامان برونو پناه می‌برد تا به پاسخ پرسش تازه‌اش برسد:«چرا او خودش را کشت؟». برونو روشن‌فکری است فیلسوف‌مشرب که او نیز از داغ عشقی کهنه به مادرِ آله‌خاندرا در رنج است. زخمی که با مرگ آله‌خاندرا-بدیل جایگزین مادراش- سر باز کرده است. باقی داستان از زبان برونو روایت می‌شود. کودکی‌ای قرین محنت و انزوا، عشقی پاک که به خاطر جنایات فرناندو از دست می‌رود، کشوری که از پشت خنجر می‌زند و برونو که تماشاچی‌ِ منفعل همه‌چیز است. مارتین مبهوت از مصیبت وارده، چون روحی سرگردان به دنبال پاسخ است و هرنشانه‌ای او را آشفته‌تر می‌کند: آن‌جا که می‌فهمد معشوقه‌اش، واپسین امید زندگی‌اش، برای پول روسپی‌گری می‌کرده؛ آن‌جا که شاید گمان می‌برد که او با پدرش می‌خوابیده (زاویه‌دید روانکاوانه و عقدهٔ ادیپ). پایان داستان که بین وصفِ حال مارتین مدهوش و افتاده در مارپیچ نابودی و روایت سلحشوری و جان‌فشانیِ ژنرال لابایه و هم‌رزمانش در رفت‌وآمد است، حقیقتاً درخشان است.

ساباتو در این رمان به دست آن گدا در کابوس مارتین و فرناندو، جعبهٔ پاندورای این جهان را می‌گشاید و نمایشِ کابوسی بی‌انتها را به روی صحنه می‌برد که بازیگرانش تمامی دردها و زشتی‌ها است. فرقی نمی‌کند فرناندوی خبیث باشی یا مارتینِ مظلوم و پاک، همه محکوم‌اند که این کابوس را به نظاره بنشینند. از ساباتوی آنارشیست جز چنین صحنه‌گردانی‌ انتظار نمی‌رود. دربارهٔ قهرمانان و گورها قصه‌ای است نه فقط دربارهٔ «قهرمانان» و «گورها»، بلکه دربارهٔ «همه‌چیز». دربارهٔ وطن، آرژانتین، امریکای لاتین.

نقاشی از داوید آلفارو سی‌که‌ایروس، نقاش مکزیکی به نام بازتابی از یک جیغ*
David Alfaro Siqueiros, Echo of a Scream
April 1,2025
... Show More
Sobre Héroes y Tumbas = On Heroes and Tombs, 1981, Ernesto Sábato

On Heroes and Tombs is a novel by Argentine writer Ernesto Sabato (1911–2011), first published in Buenos Aires in 1961, and translated by Helen R. Lane in 1981. Nineteen-year-old Martin Castillo is a boy from Buenos Aires trying to find his path in life. He meets and falls in love with Alejandra Vidal Olmos who with her father Fernando represents the "old", post-colonial and autochthonous Argentina, which is seen mutating amid a strange and unsettling "new" world.

تاریخ نخستین خوانش: روز بیست و پنجم ماه آوریل سال2006 میلادی

عنوان: قهرمانان و گورها؛ ارنستو ساباتا؛ مترجم: مصطفی مفیدی؛ تهران، نیلوفر، سال1384؛ در599ص؛ شابک9644482689؛ موضوع داستانهای نویسندگان آرژانتین - سده20م

مترجم درباره ی رمان «قهرمانان و گورها» می‌نویسند: (باز هم قصه انسان است، که تضادهایش از هم دریده‌ اند؛ قصه انسان است، قصه مهربانی و پاکدلی است که بی‌رحمی‌ها و ترفندهایش مسخ می‌کنند؛ باز هم قصه انسان است: اسیر سرنوشت، محکوم جبر واقعیت‌های سرسخت گریزناپذیر، که از خود اختیاری ندارد؛ نمی‌توان او را محکوم کرد، نمی‌توان بر او حکم کرد؛ نمی‌توان در او داوری کرد، بل باید بر او رحمت آورد و گریست)؛ پایان نقل از مترجم

داستان «قهرمانان و گورها»، داستان «آله‌ خاندرا»، دختر زیبایی از یک خاندان ممتاز آرژانتینی، و سه مردی است، که زندگی‌شان به نحو غمباری با زندگی او، گره خورده است؛ نخست پدرش، «فرناندو بیدال»، که مشغله ی ذهنی غریبی نسبت به شرارت و تبهکاری، و بیش از همه نسبت به «آله‌ خاندرا» دارد؛ پس از او «مارتین»، عاشق جوان‌تر او، که رستگاری خویش را به بهای دست شستن از عشق خود به دست می‌آورد؛ سپس «برونو» است، یک فیلسوف و نویسنده، و دوست خانوادگی «آله‌ خاندرا»، که عشق به مادر را، در رابطه‌ اش با دختر او، یعنی «آله‌ خاندرا»، می‌جوید

تاریخ بهنگام رسانی 09/04/1399هجری خورشیدی؛ 13/01/1401هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
April 1,2025
... Show More
Well...I have a mixed feeling about this book.

The first half of the book, consisting in two parts - The Dragon and the Princess and Invisible Faces - was one of the most intense reading I had so far and I was thinking that this is worthy of a 5 stars rating.
But after that it's like you're reading a completely different book, wich can be a good thing, nonetheless, but I was captivated by the story between Martin and Alejandra and wanted to know more of that, thus I was a bit dissapointed by the second half of the book. It's interesting, but nothing compared with the first half, to me atleast.

Overall, a great book.
April 1,2025
... Show More
مذهلة.. تجتاحك كإعصار.. ولا تخرج من عوالمها إلا بعد وقت طويل جداً
هذا إذا استطعت نسيانها...
April 1,2025
... Show More
_
قهرمانان و گورها و طراحیِ جلدش و نام ارنستو ساباتو مشوق و انگیزه ای است برای خوانش این رمانِ حجیم و عجیب و سهمگین و ترسناک. ترسناک نه به معنای وحشت، ترسناکیِ شخصیت ها و سرنوشت شان، ترسناکیِ فضاسازی های بدیعِ ساباتو، ترسناکیِ گورها و قهرمان هایش. حال بیاییم سراغ کلمه "قهرمانان". قهرمان کیست؟ آیا پیروزِ یک نبرد را می توان قهرمان نامید؟ این قهرمان بودن از دیدگاهِ پیروز است، از دیدگاه مغلوب قهرمانِ ما می شود یک منفور و جانی و خبیث و پلید. حال چرا قهرمانان در کنار گورها آورده شده؟؟ مگر غیر از این است که سرانجام هرکس مرگ و گور است؟؟ خواه قهرمان باشی و خواه هر کسی دیگر. سرنوشت یکی است، راه ها متفاوت است. یکی در جنگ می میرد، یکی خود جانِ خویش می گیرد، دیگری گلوله ای در مغزش فرو می رود و یکی دیگر هم در آتش و شعله سوزانده می شود. این همان جبری است که ساباتو در این کتاب از آن دم می زند، جبری که هیچ راه فراری از آن نیست، حتی عشق هم چاره سازی نمی کند، به همین دلیل عشق هم محکوم به شکست است. همانگونه که در صفحات پایانیِ کتاب، ساباتو عبارتی نوشته با این مضمون که آرامش و رهاییِ انسان در تنهایی اوست. وقتی قرار است سرنوشت مان به گور بینجامد پس چرا خود را به دردسر اندازیم؟ روح را عذاب دهیم؟ جسم را به ورطه ی نابودی بکشانیم؟ این همان دیدگاه اگزیستانسیالیستی است که ساباتو در شخصیت هایِ کتابش گنجانده.
کتاب چهار فصل دارد، هر فصل را می توان یک کتاب دانست، هم از لحاظ مضمون و هم از لحاظ راوی، بسته به شخصیتِ هر فصل، راوی عوض می شود، همینطور سیر زمانی در کتاب به هم ریخته است، گاه از اجداد و گذشته می گوید، گاه از حال و گاه عاقبت اندیش می شود. کتاب پر است از فضاهای سورئالیستی. اوج این فضا در فصل سوم کتاب است یعنی "گزارش درباره نابینایان" که پر است از فضاهایی مازوخیستی، وهم گونه و غریب که در اکثر کتابهای آمریکایِ لاتین مرسوم است.
کتاب از لحاظ ساختار بسیار سخت و پیچیده است، اگر با این نوع کتاب ها و فضاسازی ها آشنای�� لازم و کافی را نداشته باشید، کتاب برایتان گنگ و کسالت آور خواهد بود ولی اگر از شخصیت ها و فضاهای وهم آلود و سورئال و غریب خوشتان می آید این کتاب را بخوانید.
ساباتو علاوه بر این فضاسازیها به آرژانتین و جنگ ها و انقلاب ها و فضای سیاسی دوره های مختلف آن نیز میپردازد. به سراغ ژنرال ها و فرماندهان و افسران می رود، جایی که خون و جانِ آدمی به راحت ترین شکل ممکن بر زمین ریخته می شود، برای حفاظت از یک سر، سرِ یک فرمانده که با دیوانگی اش لژیون اش را به سوی مرگ روان ساخت. سری که بعدها باعث اتفاقاتِ عجیبی در یک نسل و خاندان می شود.
انسان از دیدگاه ساباتو پر است از رمز و راز و پیچیدگی که عوامل مختلفی نظیر وراثت، اجتماع، ناخودآگاهی و.. بر او تاثیر گذار هستند ولی در نهایت غایت اصلی قهرمانان، گورها هستند.
April 1,2025
... Show More
Βιβλίο- άθλος και για τον συγγραφέα και για τον αναγνώστη. Φιλοσοφικό θα το χαρακτήριζα, εν πρώτοις, καθώς σε πολλά σημεία σταματάς την ανάγνωση, για να σκεφτείς και να εμβαθύνεις αυτά που διάβασες. Αναμφισβήτητα, είναι μυθιστορία και είναι πολύ ενδιαφέρον να μαθαίνεις τόσα, εάν θέλεις να ψάξεις περαιτέρω, για την ιστορία της Αργεντινής. Είναι πολύ δυνατό το κεφάλαιο με τον Φερνάντο, καθώς μοιάζει σε αρκετά σημεία με αστυνομική λογοτεχνία, αλλά και γιατί αναφέρεται στην ψυχική του νοσηρότητα (δεν μπορείς να αποφύγεις παραλληλισμούς με το σήμερα). Στα πλην τοποθετώ την έλλειψη επιπλέον σημειώσεων για κάποια δυσνόητα σημεία, κυρίως ιστορικού περιεχομένου, ή ενός διαφωτιστικού επίμετρου. Επίσης, όπως και στον Μαρκές στα "Εκατό χρόνια μοναξιά", θα ήταν χρήσιμα κάποια σχεδιαγράμματα γενεαλογικών δέντρων.
April 1,2025
... Show More
Књига се састоји из четири лабаво повезане целине/дела. Прва два дела су ми била потпуно нејасна, неодређена, нестварна. Реч је о необичној љубавној вези сиромашног младића и тајанствене девојке, потомка некадашње славне аргентинске породице. Меша се ту прошлост и садашњост, стварно и нестварно, гротескно. Није ми пријало, а нисам, додуше, ни имао претерано концентрације.
Трећи део није ништа мање нестваран, али је заиста маестралан. У њему се описује „истраживање“ човека који има параноидну идеју о тајном удружењу слепих које влада светом и сеје зло. И само да је овај „Извештај о слепима“ остао као самостална целина, одлично би функционисало. Четврти део ми је такође нешто слабији.
Не пише Сабато лоше, напротив, он је одличан писац и вреди га читати. Али, треба бити и у посебном расположењу и са пуном концентрацијом.
April 1,2025
... Show More
أنا لا أقرأ لساباتو، إنما أتعاطى أدبه، فالتيه في عوالمه أمتع بكثير من الاستفاقة في عوالم الآخرين، و إن كان للمرء في داخله جانبين من النور والظلمة، فإن ساباتو يكتب بجانبه السوداوي، كأن الإلهام والموهبة تركّزا في أحلك أغوار روحه وأكثرها شيطانية وكآبة ..


ونفق ساباتو يختلف عن قبوره، ولو أنّ الاثنين وُسِما بطابع التأويل والتفكّر، لكن الضوء في النفق قد يُسقط شيئاً من الحقيقة على القصة، أما الأبطال في القبور محكومون بالظلام والوحشة والاختناق بالأسرار إلى الأبد .


ولما كان أبطال الرواية يحاولون حل أحجيات حياتهم من خلال استجرار الذكرى و إعادة سرد الوقائع، في محاولة لسد الثغرات و استخلاص المغزى من واقع عبثي ومأساوي، فأنت كقارئ غير مطالب بحل لغز الرواية ومجاراة أبطالها الممسوسين، بل ربما الانتهاء منها والالتفات لتفاصيل قدرية لم تولِها جدير الاهتمام سابقاً، لكن ها أنت تفكر بها الآن وتحاول أن تجد موطئ قدم ثابت في هذا العالم الغريب، الغارق في ضبابيته، وتجاهد لأن تسبغ الوجود بمعنى، وهذا هو المسّ بعينه، لو كنت تدري .


أصوات بطبائع و رؤى مختلفة تتناوب في سرد جزء مهم من ماضي وواقع الإنسان الأرجنتيني في ظل بشاعة حروب وانحطاط بشري وتصدعات أخلاقية كفيلة بتقويض أي مجتمع، فتتمثل النتيجة بشخصيات مجنونة وخاوية ومتهالكة، وفي صراع دائم مع عالم داخلي خفي، كبركان على شفا استفاقة .



- لو كان الناس على شاكلتك، لما تمكن هذا العالم من أن يتقدم ..
- ومن أين أتيت بفكرة أن العالم يتقدم؟!




نصيحة قارئة:
حين ترفع مرساتك لبدء الرحلة مع ساباتو، ألقِ ببوصلتك بعيداً، واترك الدفة له، فالتيه في عالمه أجمل، وتذكر دوماً، أن إلقاء سؤال ألذ بكثير من تلقي إجابة باهتة ..
April 1,2025
... Show More
Recunosc, nu a fost o lectură care să îmi ajungă în suflet, deși nu au fost puține dățile în care gândirea autorului m-a uluit. Același lucru mi s-a întâmplat și când am citit Cartea neliniștirii, iar Sabato, la fel ca Pessoa, este un autor care nu trebuie ratat; trebuie doar să fie cunoscut la momentul potrivit. Argentina fiindu-mi total străină, scriitura densă în detalii despre aceasta m-a cam obosit și nu am putut înțelege în totalitate personajele fără să știu mai multe despre impactul unor informații asupra poporului argentinian. Dar îmi reveneam din oboseală de câte ori Sabato se întorcea la analiza psihologică.

Romanul este un amestec elaborat de mister, contradicții inextricabile și deznădejde alternată cu o credință de nestrămutat în eroi, idealuri, experiențe dureroase care trebuie parcurse pentru a ajunge la maturizarea sufletească și morminte la care trebuie să ne întoarcem măcar din când, căci în ele sunt îngropate și părți din trecutul nostru, iar prezentul nu poate fi conștientizat fără înțelegerea trecutului. Dacă ar fi să îl țin minte pentru un singur lucru pe Sabato, acesta ar fi jocul de lumini și umbre în care își prinde cititorii: îți arată grotescul din lume, degradarea morală și inicvitățile, dar, de parcă ți-ar întinde o mână pentru a te scoate din marea învolburată, reușește să îți arate și calea spre speranță. Un autor la care poate voi reveni cândva, ca să-i cer părerea despre lume, dacă voi fi confuză. Recenzia aici: https://bit.ly/38XGCkp.

,,Pentru că, din fericire (se gândea), omul nu este plămădit numai din disperare, ci și din credință și speranță; nu numai din moarte, ci și din dorința arzătoare de a trăi; și nici doar din singurătate, ci și din momentele de comuniune și de dragoste. Căci, dacă ar domina disperarea, ne-am lăsa cu toții să murim sau ne-am sinucide, și asta nu se întâmplă în niciun caz. Ceea ce demonstrează, după părerea lui, cât de puțin importantă este rațiunea, fiindcă nu e rațional să avem speranțe în lumea asta în care trăim.''
April 1,2025
... Show More
"Pero siempre entendemos demasiado tarde a los seres que más cerca están de nosotros, y cuando empezamos a aprender este difícil oficio de vivir ya tenemos que morirnos, y sobre todo ya han muerto aquellos en quienes más habría importado aplicar nuestra sabiduría".


April 1,2025
... Show More
Magistral, apocalíptica, caótica, maquiavélica, surrealista, demencial, mágica, terrorífica, inolvidable, imposible. ÚNICA.

Voy a intentarlo, aunque me cuesta encontrar las palabras adecuadas para transmitir por escrito el mar de sensaciones que su lectura me ha producido.

La novela de Sabato es una Obra Magistral que explora de manera profunda y conmovedora temas universales como la identidad, la culpa, la redención y la complejidad de las relaciones humanas.

La trama de la novela se desarrolla en un ambiente opresivo, oscuro, surrealista, claustrofóbico. Pero también con un estilo poético que te toca el corazón. Sabato hace un retrato crítico de una sociedad que se debate entre la dictadura militar, la corrupción y la decadencia moral. A través de la historia de Alejandra, Martín y su entorno, muestra cómo la opresión y la falta de libertad pueden llevar a las personas a la desesperación y la locura.

Uno de los aspectos que más destaco de la novela es la profundidad de los personajes (También destaco la complejidad de la narración, ya que utiliza la primera, la segunda y la tercera persona, aunque no quiero extenderme más sobre ese punto). Sabato logra crear personajes complejos y multidimensionales, que se debaten entre sus deseos, sus miedos, sus secretos y sus pasiones. En particular, Alejandra es un personaje fascinante que en su atormentado y confuso mundo nos deja sentencias tan duras como esta: "me gusta la gente fracasada... el triunfo tiene algo de vulgar y de horrible" A su manera...maravilloso.

Además, la prosa de Sabato es poética, evocadora y llena de imágenes y metáforas..."Martín se sentó en el borde de la cama y la contempló: a la luz de la luna podía escrutar su rostro agitado por la otra tempestad, la de ella, la que él nunca (pero nunca) conocería. Como si en medio de excrementos y barro, entre tinieblas, hubiese una rosa blanca y delicada". Cada página de la novela está llena de una belleza desgarradora que me ha emocionado hasta el punto de hacerme sentir, sinceramente, no sé todavía muy bien lo que me ha hecho sentir...

Ésta es una de las novelas que más me han conmovido. Me ha hecho reflexionar sobre la condición humana, su complejidad, el misterio que entrañan las relaciones con otras personas, en fin, como ya he comentado antes, se trata de una novela Única y complicada de diseccionar y que entra directamente en mi lista de novelas predilectas.

Y no, no quiero terminar esta reseña sin destacar uno de los pasajes más impactantes, surrealistas y emotivos que he leído en mi vida. El Informe Sobre Ciegos, con el que nos lleva de la mano hasta las más profundas catacumbas humanas, donde somos víctimas de su estilo cargado de contundentes y arrasadoras metáforas, en las que uno se sumerge pasando cada página con la misma obsesión que tiene el personaje de Fernando con los ciegos. Una pequeña gran maravilla dentro de una Obra Maestra.
Leave a Review
You must be logged in to rate and post a review. Register an account to get started.