چهار ستاره شاید چون در پنجاه درصد اولیه ی کتاب فکر میکردم با یک کتاب معمولی طرفم و قدر ندونستم.
انشالله در خوانش های بعدی...
من تونل را در بین بهترین آثار ادبی اسپانیایی زبانی قرار می دهم. به این دلیل که ساباتو با زیرکی تمام به کنکاش روح بشر پرداخته و در رمانی کوتاه و شگفت انگیز به زیباترین شیوه، به ما درس روان شناسی می دهد.
کاراکتر اصلی داستان از اختلال شخصیت دو قطبی رنج میبرد که بی شک همه ی ما نمونه هایی هرچند ضعیف از آن را در وجودمان داریم. خوان پابلو کاستل نقاشی نو گرا و بسیار مغرور است که مردم عادی و حتی منتقدان خود را تحقیر می کند و در حین خودستایی به روایت داستانش میپردازد. در حالی که ادعا می کند از خودستایی بیذار است. با این لحن هنرمندانه ساباتو شخصیتی را در مقابل کاستل قرار می دهد که این نقاش جوان و مغرور را به معنای واقعی کلمه به بند می کشد و عشقی توامان با نیاز را در وجودش به عرصه ی ظهور می گذارد. شاید اگر ماریا آنقدر اسرارآمیز و مرموز نبود و یا اگر کاستل تا آن حد دقیق و نظریه پرداز نبود، هیچگاه سرانجام این عشق مرموز به این جذابیت نمی بود. همچنین داستان با معمایی پایان می پذیرد که شاید تا ابد برای ما و خوان پابلو سر به مهر باقی بماند.
n “I constructed an endless series of variations. In one I was talkative, witty (something in fact I never am); in another I was taciturn; in still another, sunny and smiling. At times, though it seems incredible, I answered rudely, even with ill-concealed rage. It happened (in some of these imaginary meetings) that our exchange broke off abruptly because of an absurd irritability on my part, or because I rebuked her, almost crudely, for some comment I found pointless or ill-thought-out.”nBut this is a symptom of madness not a symbol of impending quantum resolution. Even the speaker recognises that “this damned compulsion to justify everything I do,” isn’t normal