...
Show More
درسته طرحش خیلی برام نو و جذاب بود اما اون بخش توضیحات بسط داده شده راجع به مسائل مختلف از حشره شناسی،شن،رابطه جنسی و غیره داشت که آدم رو کلافه می کرد...
کتاب یه براعت استهلال هم داره چون اولش می گه که 7سال گذشته و مرد پیدا نشده اما خب نمی شه منکر تصویرپردازی و فضاسازی خوبش شد. نویسنده شن رو از ظریق توصیفاتش وارد حس مخاطب می کنه. دیگه بعد از اون شن رو حس می کنی.
یکی از جالب ترین موقعیت هایی بوده که یه نویسنده می تونه خلق کنه و درش رنج و تنهایی آدما رو نشون بده. اون تلاش سیزیف واری که مرد برای فرار انجام می ده. اون تنهایی زن و اهالی دورافتاده. اون تلاش سیزیف وار و عبث خود اهالی حتی که مدام شن ها رو جابه جا می کنن و این شن که نماد هر جبری می تونه باشه برشون حاکمه و مدام در تغییره و این اونان که باید خودشون رو باهاش وفق بدن و اون ها حتی مبارزه ای نمی کنن بلکه تسلیمن اما مرد چون تازه در این شرایط قرار گرفته مدام سر جنگ داره ولی وقتی می بینه که نتیجه ای حاصل نمی شه اون هم امیدش رو از دست می ده و کم کم تبدیل به همون انسان های تسلیم می شه که تا قبلش سرزنششون می کرد. بعد وقتی که آزاد هم می شه دیگه میلی به رفتن نداره میلی به پذرفتن این آزادی نداره.
دردناک ترین چیز همین خو کردن به زیر سلطه بودنه همین تسلیم جبر شدنه و بدتر از اون اینه که در راستای کمک به این جبر و سلطه تبدیل به نوکر بی جیره و مواجبش بشی و بخوای بقیه رو بیاری اسیر کنی برای حفظ این چیز.
بدون شک می تونم بگم این کتاب و موضوعش هیچ وقت از ذهنتون بیرون نمی ره. هیچ وقت.
کتاب یه براعت استهلال هم داره چون اولش می گه که 7سال گذشته و مرد پیدا نشده اما خب نمی شه منکر تصویرپردازی و فضاسازی خوبش شد. نویسنده شن رو از ظریق توصیفاتش وارد حس مخاطب می کنه. دیگه بعد از اون شن رو حس می کنی.
یکی از جالب ترین موقعیت هایی بوده که یه نویسنده می تونه خلق کنه و درش رنج و تنهایی آدما رو نشون بده. اون تلاش سیزیف واری که مرد برای فرار انجام می ده. اون تنهایی زن و اهالی دورافتاده. اون تلاش سیزیف وار و عبث خود اهالی حتی که مدام شن ها رو جابه جا می کنن و این شن که نماد هر جبری می تونه باشه برشون حاکمه و مدام در تغییره و این اونان که باید خودشون رو باهاش وفق بدن و اون ها حتی مبارزه ای نمی کنن بلکه تسلیمن اما مرد چون تازه در این شرایط قرار گرفته مدام سر جنگ داره ولی وقتی می بینه که نتیجه ای حاصل نمی شه اون هم امیدش رو از دست می ده و کم کم تبدیل به همون انسان های تسلیم می شه که تا قبلش سرزنششون می کرد. بعد وقتی که آزاد هم می شه دیگه میلی به رفتن نداره میلی به پذرفتن این آزادی نداره.
دردناک ترین چیز همین خو کردن به زیر سلطه بودنه همین تسلیم جبر شدنه و بدتر از اون اینه که در راستای کمک به این جبر و سلطه تبدیل به نوکر بی جیره و مواجبش بشی و بخوای بقیه رو بیاری اسیر کنی برای حفظ این چیز.
بدون شک می تونم بگم این کتاب و موضوعش هیچ وقت از ذهنتون بیرون نمی ره. هیچ وقت.