Community Reviews

Rating(4 / 5.0, 99 votes)
5 stars
31(31%)
4 stars
38(38%)
3 stars
30(30%)
2 stars
0(0%)
1 stars
0(0%)
99 reviews
April 26,2025
... Show More
في خواطر متناثرة وغير مترابطة موضوعياً أو زمنياً-أو هكذا بدت لي-يحكي "أنطوان دو سانت أوكسبري" رحلته مع الطيران. وتلك نمط من الكتابة يختلف بشكلٍ ما عن أسلوب كتابة روايته الشهيرة "الأمير الصغير" التي كانت أكثر سلاسة في قراءتها، مما شكّل لي-مع الترجمة-عقبة خلال قراءتي لهذا الكتاب.

لن أُقيّمه لأنني في حاجة لقراءةٍ أخرى له. ولا أعرف هل ستُعطي الترجمة الجيدة-في حال توفرها-قراءة أكثر تيسيراً، أم أن النص واحد من النصوص التي لا تُقرأ إلا بلغتها الأصلية.
April 26,2025
... Show More
زمین انسان ها یکی از بهترین کتاب های آنتوان دوسنت اگزوپری است آنتوان دوسنت اگزوپری خلبانی اهل فرانسه است اما او در کنار خلبانی نویسندگی هم می کرد به نظر من شازده کوچولو از بهترین کتاب های دنیا است و شازده کوچولو بهترین کتاب قرن بیستم است آنتوان دوسنت اگزوپری در این کتاب عقاید و خاطراتش را نوشته است و او در اوایل کتاب از خطرناکی خلبانی در دوره او می گوید که دوستانش می میرند و یا در ماموریت ها اسیر قوم های عرب یا دیگر قوم ها می شدند و بعد کتاب از عقایدش می گوید
وقتی این کتاب را می خواندم علاقه ام به اگزوپری دو برابر شد به دلیل عقاید درست او و مرگ اگزوپری در یک هواپیما رقم خورد
April 26,2025
... Show More
The only book I have ever read by de Saint-Exupery is (and this will come as no surprise) The Little Prince. I even had to read the original French version while in college. I don't know much about the author, but when I saw a review for this book, it intrigued me.

I am glad I read it. This is full of great writing of de Saint-Exupery's life as a pilot delivering mail for Aeropostale. I originally picked it up to skim and determine if it would be my next read, but I was so taken by the passages that I read near to eighty pages in one sitting.

There is full of philosophical waxing about man and his place in this world. There are many quotable moments and lines:

"Fate has pronounced a decision from which there is no appeal."

"The reason why writers fail when they attempt to evoke horror is that horror is something invented after the fact, when one is re-creating the experience over again in the memory."

"Roads avoid the barren lands, the rocks, the sands. They shape themselves to man's needs and run from stream to stream ... We have elected to believe that our planet was merciful and fruitful."

"I, too, in this flight, am renouncing things. I am giving up the broad golden surfaces that would befriend me if my engines were to fail. I am giving up the landmarks by which I might be taking my bearings. I am giving up the profiles of mountains against the sky that would warn me of pitfalls. I am plunging into the night. I am navigating. I have on my side only the stars."

This a short book and one full of wonderful insights. I must also say that there are some passages that get trapped in detail too far gone. And, once or twice, there are epithets specific to the time period, but a bit harsh nonetheless.
April 26,2025
... Show More
زمین انسان‌ها نشون می‌ده که چطور زندگی واقعی اگزوپری روی خلق شازده کوچولو تاثیر گذاشته. کتاب جهان بینی‌ای رو طرح می‌کنه که در زندگی بی‌اندازه راهگشاست، به خصوص برای اون‌ها که آدم‌های بی‌قراری هستن... خط به خط این اثر رو می‌شه نقل قول کرد.
April 26,2025
... Show More
«زمین انسان‌ها» یک روایت شاعرانه از تجربیات حیرت‌انگیز اگزوپری و همکاران خلبانش در صحراهای آفریقا و کوه‌های سر به فلک کشیده‌ی «آند» در آمریکای لاتین است. این اثر هیچ وجه داستانی ندارد و اگزوپری در میانه‌ی تعریف کردن خاطراتش، مرواریدهای حکمتی که نه در ژرفای اقیانوس، بلکه در اوج آسمان و لابلای شن های کویر صید کرده را به نخ کشیده است. در این کتاب با هراس نخستین پرواز او از فرانسه به مراکش، با تلاش فوق انسانی دوستش «گیومه» برای نجات از میان سرمای مرگبار کوه‌های آند، با آزاد شدن یک برده‌ی توسط اگزوپری در مراکش و بالاخره با سقوط او و کمک خلبانش در صحرای سوزان مصر و نجات معجزه آسایشان پس از روزها بی‌آبی روبه‌رو می‌شویم و درمی‌یابیم عمیق‌ترین تجربیات این خلبان نه در آسمان که روی زمین رقم خورده است.

این را باید بنویسم که اگزوپری اگر الآن زندگی میکرد بعید بود این اندازه عاشقانه از پرواز بنویسد. در واقع او خلبان دوره از فنآوری هواپیماها بود که علم راداری هدایت هواپیما را کلا به یک صفحه نمایشگر محدود نکرده بود. خودش میگوید قبل از اولین پرواز به مراکش دوستش تک تک مناظر مسیر، از رودخانه ها و مزرعه ها را برایش روی نقشه تشریح کرده تا مسیرش را گم نکند. من فکر میکنم این دوره اولیه فنآوری پرواز به علاوه خطرات فراوانی که به همراه داشته در ساختن این خلبان شاعرپیشه خیلی تاثیر داشته. این اتاقک پرنده صنعتی اصلا نتوانسته او را تبدیل به یک کاربر محض بکند و مدام به رهایی انسان ها می اندیشد:

در اروپا دویست میلیون آدم به سر می‌برند که معنایی برای زندگی خود نمی‌شناسند و می‌خواهند زاده شوند. صنعت آنها را از زبان دودمان انسان‌ها جدا کرده و در کوی‌های محصور محبوس داشته است، که به مراکز تفکیک راه آهن و قطارهای سیاهشان می‌ماند. این کارگران می‌خواهند در قعر حصارهاشان بیدار شوند.
پاره ای دیگر لای چرخ‌های حرفه‌هایی گوناگون گرفتارند که شادی پیشاهنگ و شور دین‌یار و هیجان دانشمند را بر آنها حرام می‌کنند.


تکان دهنده ترین بخش کتاب سقوط اگزوپری و کمک خلبانش در صحرای افریقاست. لحظه به لحظه نزدیک شدن مرگ به خاطر بی آبی، تردید برای دور شدن از لاشه هواپیما یا ماندن زیر سایه آن، ظهور تدریجی علائم مرگ بر اثر دهیدراته شدن که آزاردهنده تر از تشنگی است و تصاویر دیگری که اجازه نداد من کتاب را زمین بگذارم.

راستی در این کتاب متوجه میشوید آن روباه حکیم شازده کوچولو که بزرگترین درس زندگی را به او میدهد از کجا در ذهن اگزوپری پیدا شده. او در جستجوی آب رد پای روباهی صحرایی را میبیند که حلزون های روی برگ های گیاهان صحرایی را میخورد ولی همیشه چند تا را باقی میگذارد. چه کسی چنین درسی را به او داده که به این روش زاد و ولد حلزون ها را حفظ کند تا روزهای بعد هم غذا داشته باشد؟ این روباه خودش هرگز دیده نمیشود، فقط درسی که به اگزوپری میدهد باقی میماند:آنچه اصل است با چشم دیده نمیشود

اولین ترجمه‌ی این کتاب به زبان فارسی مربوط به سال 1350 توسط سروش حبیبی است که اگرچه ترجمه‌ی شیوایی است اما برای مخاطب امروز کمی عصا قورت داده است. پرویز شهدی این اثر را در سال 1391 مجددا ترجمه کرد و این‌بار با نثری روان‌تر مخاطب را با سرگذشت و اندیشه‌های سنت اگزوپری روبه‌رو کرد. شهدی در مقدمه‌ی جالبی که بر این اثر نوشته درباره‌ی تاثیر خلبانی بر نوشته‌های سنت اگزوپری می‌نویسد:
«برای او هیچ چیز حقیر و بی‌ارزش نیست؛ از آسمان روشن در روز و ظلمانی در دل شب، از ستاره‌ها، ابرها، مه، بیابان برهوت طلایی و یکدست. او عظمتی را که روی زمین محدود بوده است در فضای لایتناهی می‌جوید. عظمتی که حد و مرزی ندارد. با دور شدن از زمین و عظمت‌های آن برخلاف دیگران آن‌ها را کوچک و خود را بزرگ نمی‌پندارد بلکه به حقارت خودش پی می‌برد. آن وقت به این فکر می‌افتد که او کیست؟ از کجا آمده؟ چرا آمده؟ و به کجا می‌رود؟»

افسانه‌ی مرگ اگزوپری
درست است که اگزوپری داوطلبانه در جنگ داخلی اسپانیا علیه نیروهای ژنرال فرانکو و در جنگ جهانی دوم علیه نازی‌ها جنگید اما هیچ‌وقت خلبان هواپیمای جنگنده نبود. علیرغم ماجراهای سختی که به عنوان یک خلبان پشت سر گذاشته بود در 44 سالگی چندان قوی نبود که به او اجازه‌ی خلبانی بدهند و در آخرین ماموریت‌هایش با اصرار اجازه‌ی پرواز می‌گرفت.

بالاخره هشتاد سال پیش در چنین روزی وقتی برای آخرین‌بار پرواز کرد دیگر اثری از خودش و هواپیمایش یافت نشد. این داستان پربازدید شده در شبکه‌های اجتماعی که یک گوینده‌ی خبر نازی ضمن اعلام هدف قرار دادن هواپیمای اگزوپری بغض می‌کند و نمی‌تواند حرفش را ادامه دهد، اگرچه تصویر رمانتیکی از مرگ اگزوپری ارائه می‌دهد اما مطلقا ساختگی است و احتمالا متاثر از روایت بی‌سندی است که سروش حبیبی در پایان مقدمه‌اش بر کتاب زمین انسان‌ها آورده و سقوط هواپیمای اگزوپری را ناشی از شلیک جنگنده‌های آلمانی دانسته است. در حالی که با کشف هواپیمای اگزوپری آثار هیچ گلوله‌ای روی آن دیده نشده و به احتمال قوی علت سقوط هواپیمیایش نقص فنی بوده است.


نیمه‌ی تاریک سنت اگزوپری
به سختی می‌توان باور کرد نویسنده‌ی پرواز شبانه همان نویسنده‌ی شازده کوچولو باشد. این کتاب نشان می‌دهد تکامل یافتن اندیشه انسان‌دوستانه در یک نویسنده می‌تواند چه زیر و بم شدیدی داشته باشد. چقدر ساده ممکن است یک نویسنده، یک رفتار و تفکر غلط را اخلاقی فرض کند. در این رمان کوتاه، سنت اگزوپری یک شخصیت سرسخت به نام «ریویر» را در قامت مدیر یک شرکت پست هوایی در آرژانتین تصویر می‌کند. ریویر که معجونی از بداخلاقی، سختگیری بی‌جا و بی‌تفاوتی به رنج‌های دیگران است در شبی که یک خلبان جوان و کمک خلبانش سقوط می‌کنند تمام تلاشش را می‌کند تا همه چیز عادی به نظر برسد و کار شرکت حتی یک لحظه هم دچار وقفه نشود؛ آن هم برای چه؟! این دیگر خیلی جالب است: برای این‌که شرکت‌های پست هوایی هرچه در روز از قطارها و کشتی‌ها جلو می‌افتند، در شب از آن‌ها عقب می‌افتند! باید گفت خب به جهنم! در واقع سنت اگزوپری در این رمان از یک اندیشه‌ی ماشینی و غیرانسانی دفاع می‌کند که در زمانه‌ی ناامنی هواپیماها حاضر است جان انسان‌ها را در این اتاقک فلزی به فنا دهد تا منافع شرکت‌های سرمایه‌داری حفظ شود.

به علاوه هم در این کتاب و هم در زمین انسان‌ها می‌توان نمود نگاه تحقیرآمیز برآمده از یک رویکرد استعماری را در روایت نویسنده کشف کرد. شاید حتی خود سنت اگزوپری هم متوجه نباشد که چطور با استخفاف به مردم بیابان‌نشین مراکش می‌نگرد. بارها و بارها مبارزان آزادی‌خواهی که با استعمارگری فرانسه پیکار می‌کنند را یاغی می‌نامد و اعتقاد آن‌ها به بهشت وعده شده در قرآن کریم را به سخره می‌گیرد. اگرچه کار قابل ستایشی انجام می‌دهد و با پرداختن پولی نسبتا زیاد یک برده را آزاد می‌کند و با هواپیما او را از اسارت در بیابان نجات می‌دهد، اما نهایتا به بیشتر چیزهایی که در مراکش و حتی در آرژانتین می‌بیند نگاهی از بالا به پایین دارد؛ضمن یک سقوط قطعات فراوانی از شهاب سنگ های کوچک در بیابان مراکش پیدا میکند و یکی را یادگاری برمیدارد. آقای اگزوپری عزیز، نویسنده تازنین، کاش آن قطعه سنگ را به صاحبان اصلی اش یعنی مردم کشور مراکش بازگردانده باشی. دوستت دارم.
April 26,2025
... Show More
The steadily growing stream of birth and marriage announcements on my Facebook feed has led me to rethink these “steps” that most people take each passing year. I used to think (and still sometimes do when I’m feeling unsure or cynical) that this seemingly prewritten way of living, of societal norms pushing us forward, was depressing evidence for a lack of creativity. But lately I see these steps not as predetermined chains on a pair of manacles we never knew we were wearing, but as a climb up a mountain or a neverending game of “I dare you.” I dare you to try more, to do something different, to remember or to learn how best to live.

We only have one first. A first time riding in a plane, a first time seeing the ocean, a first time eating an orange, a first time falling in love. It happens and it finishes in the same moment. A simultaneous life and death that will slowly kill us if we don’t realize it.

Antoine de Saint-Exupéry wants us to realize it. To do so he shares exquisite moments where he realized it during his career as an Aéropostale pilot in Northern Africa and South America. He’s lying atop a pebbled ledge in the Sahara Desert and finds a meteorite and knows he’s the only soul who has ever seen this rock. It’s a first, but one that he wants us to savor. He’s in the desert in Libya, three days without water, and he sees fantastic mirages—they are false, but they are something new only once, and he wants us to appreciate that.

What he wants is neither that new nor that radical. By recounting his memories he wants to inspire us to unlock our hands from our keyboards, to put our wallets back in our pockets, to unleash the shopkeepers from their shops, to look in a mirror, to look at each other, and to recognize something.

In English this humanist adventure tale is titled Wind, Sand, and Stars, evocative but lacking. The French title, Terre des hommes, or Land of Men, is better. There is no wind, there is no sand, there are no stars, if we are not there to observe them, or even more, to appreciate them. Life is a battle to stay awake. And according to Saint-Exupéry, it doesn’t have to be much of a battle if we just look around every once and a while. Whether we’re flying across the Andes in a snowstorm straining to find the light of a house and human soul below or whether we simply open our eyes while walking down the street, we can win the battle. Being awake will no longer mean adhering to a game of “I dare you,” a set of steps leading to more, more, more to stop us from getting bored. Everyday can have a first, every person can be awake, if we remember every single moment that we’re alive on this sphere in the universe.
April 26,2025
... Show More
هذا كتاب يستحق القراءة مرة بعد مرة، هذا كاتب ناسك متفرد حتى في ميتته!
April 26,2025
... Show More
Ich habe hiervon die runtergerockte Taschenbuchausgabe von 1959 gelesen, die mein Onkel, wenn ich ihm denn Glauben schenke, schon ca 1000 mal selbst gelesen hat und 1000 mal an Andere verliehen. Abgefahren, das ein Gegenstand so viel GEschichte haben kann. Es sind sogar ein paar wirre anmerkungen drin, und irgendein Mensch hat ein kleines Doppeldecker Flugzeug auf den Innentitel gemalt. Schande, bei mir lag das Buch jetzt sicherlich 5 Jahre rum. Leider verstehe ich nicht, wie ich Fotos einfügen kann, sonst würde ich das an dieser Stelle glatt machen.

Irgendwie konnte mich das Buch nicht ganz so abholen, wie ich es mir erhofft hatte, zumal ich mit dem Geschmack meines Onkels bisher eigentlich immer einverstanden war.
Also, Wind, Sand und Sterne ist ist kein schlechtes Buch, besonders, da es 1939 erschienen ist und dafür sind schon ein paar ganz nette GEdanken dabei. Einiges ist natürlich auch total überholt, zum Beispiel die Berichte über Sklavenhandel a la "Die sind zufrieden mit ihrem Los, und wenn sie freigeladden werden legen sie sich in den Sand um zu sterben".
Im Grunde berichtet Saint-Exupery von seinen Erlebnissen als Postflieger und was er dabei gelernt hat. Besonders eindrücklich sind mehrere Bruchlandungen beschrieben. Eine davon war offensichtlich ausschlaggebend für den Kleinen Prinzen. Viele Motive kommen darin vor, der Fuchs, die Rose...
Nachhaltig beeindrucken wird es mich aber nicht. Vielleicht bezeichnend, wie lange cih für die 190 seiten gebraucht habe - ich konnte mich einfach nicht richtig für die Berichte begeistern, und war an manchen Stellen eher genervt, weil alles so pseudo-philosophisch daherkommt.
April 26,2025
... Show More
Cầm quyển sách trên tay, đọc những trang đầu tiên, tôi đã biết đây là quyển sách dành cho mình. Giọng văn êm ả dịu dàng, vừa triết lý lại vừa nên thơ. Một nhà văn yêu nghiệp viết của mình và yêu nghề chính (phi công), tôi nghĩ mình cũng chỉ mong có thế.

Sách là những câu chuyện của tác giả trong hành trình lái máy bay chở thư băng qua đại dương và sa mạc, những suy nghĩ về nghề bay, về những người bạn đồng nghiệp mà tác giả yêu quý, con người, về sự sống, về ngôi nhà lớn của chúng tay: Trái Đất. Và dần dần, thế giới trong cái nhìn của người đã từng làm hàng triệu độc giả trên thế giới say mê với Hoàng Tử Bé hiện lên. Trong đó, hành tinh Trái Đất đẹp kỳ vĩ và lạ lùng, trong đó, con người ta giống nhau nhiều hơn là khác, và ở đó, cái chết cũng có thể dem lại những niềm yên tĩnh lớn lao. Tim tôi đã thắt lại khi đọc đoạn giới thiệu ở bìa gấp rằng Saint - Exupery hy sinh vì mất tích trong một chuyến bay qua Địa Trung Hải. Nhưng sau khi đọc xong quyển sách, tôi nghĩ rằng ông đã có một cái chết êm đềm và đẹp đẽ.

Tôi đọc sách này trong thời điểm đã lâu không viết gì sau một dự án viết dài hơi khá mệt, và lại bị phê bình bởi người mà tôi yêu quý nhất. Nhưng đọc Xứ con người, tôi quyết tâm rằng mình sẽ phải nhanh chóng lấy lại thói quen viết mỗi ngày. Vì sách viết: "Khi chúng ta có ý thức về vai trò của mình, cho dẫu là vai trò nhỏ nhoi nhất, chỉ khi ấy ta mới sung sướng. Chỉ khi đó ta mới sống yên tĩnh và chết yên tĩnh, bởi cái gì làm cho sự sống có ý nghĩa thì cũng làm cho cái chết có một ý nghĩa." Vai trò của tôi là viết, chỉ khi viết tôi mới thấy mình có ý nghĩa. Nên tôi sẽ viết, để tạo ra trí tuệ cho mình, để không bị vòng xoáy thời gian bào mòn hay đúc khuôn đóng dấu mình như một cái máy rập, và để làm bớt đi trên thế giới sự lo lắng dày vò mà Saint - Exupery đã viết ở cuối sách: "cái dày vò tôi, ấy là trong mỗi con người mà tôi thấy, có một phần Mozart bị ám hại". Phải cố hết sức để Mozart trong mình ngày càng lớn lên.
April 26,2025
... Show More
دلم می‌خواست یک اثر دیگه از خالق "شازده کوچولو" خونده باشم و بی‌هیچ پیش‌زمینه‌ای "زمین انسان‌ها" رو انتخاب کردم. نسخه‌ی صوتی کتاب با صدای آقای ناصر زراعتی رو پلی کردم و باید اعتراف کنم که فکر می‌کردم قراره با یه کتاب داستانی رو‌به‌رو بشم!!!
همون‌طور که همه‌ی شما می‌دونید و حالا دیگه منم می‌دونم، کتاب مجموعه‌ی خاطرات اگزوپری از ماموریت‌ها و سفرهای هواییشه، در این بین دیدگاهش نسبت به مسائل مختلف از جمله مرگ و زندگی رو هم به زیبایی تمام بیان می‌کنه.
راستش رو بگم همون اوایل یکم تو ذوقم خورد... چون خودم رو برای چیز دیگه‌ای آماده کرده بودم و همین موضوع باعث شد مطالعه‌ی این کتاب دچار یه وقفه‌ی طولانی بشه، بعد از چند ماه دوباره سراغش رفتم و حالا که دیگه می‌دونستم قراره با چی مواجه بشم، "لذت" آغاز شد.

نثر زیبای کتاب و ترجمه‌ی آقای سروش حبیبی رو بسیار پسندیدم.
مخصوصا فصل‌های پایانی که بی‌نظیر بودن.

تصمیم دارم دوباره این کتاب رو بخونم، این‌بار اما از روی نسخه‌ی فیزیکیش، چونکه از قدیم هم گفتن شنیدن کی بود مانند دیدن؟!


.
April 26,2025
... Show More
I find that reading books about plane crashes while physically in a plane really enhances the flying experience. I told my mother that and she thought I was being facetious, but I was just being honest. I read Night Flight by Antoine de Saint-Exupery (author of The Little Prince) on the way to Michigan and Wind, Sand, and Stars by the same author on the way back, both of which include plane disasters. Both were exquisite, though not at all in the same way as The Little Prince, and both are about Saint-Exupery’s experiences as a pilot for the night-mails in South America and Africa during the 1920s and 1930s. Flying was still a perilous business then, and reading about the sort of men who chose that career was utterly fascinating. Perhaps there’s a bit of the philosopher in all pilots, or perhaps Antoine was just of a particularly thoughtful bent, but either way his musings on humanity and life and death were all very thought-provoking.
Leave a Review
You must be logged in to rate and post a review. Register an account to get started.