Community Reviews

Rating(4.1 / 5.0, 99 votes)
5 stars
33(33%)
4 stars
40(40%)
3 stars
26(26%)
2 stars
0(0%)
1 stars
0(0%)
99 reviews
March 26,2025
... Show More
پل استر در این اثر دنیایی را پیش روی مخاطب قرار می دهد که فراتر از فضای رمان ارزش دارد. استر از جهان می گوید با عینک فلسفه. در اثر رنگ و لعاب امیدواری بیشتر چشم ها را نوازش می کند. آنجا که می گوید: "مهم نیست زندگی تان تا چه اندازه حقیر و کودکانه است، مهم این است که بدانید هر آنچه برایتان اتفاق می افتد برای دیگری هم رخ می دهد."
مفاهیمی چون هستی، دغدغه های اگزیستانسیال، تنهایی و زندگی اجتماعی موتیف های پررنگ این اثر است.
March 26,2025
... Show More
3 and 1/2 stars

While I enjoyed this while reading it, I'm not sure that it will be one that sticks with me.

It employs a few of the acknowledged Auster traits (coincidences, locked room, stories-within-the-story) but this time they're done in a much more straightforward, though subtle, manner.

The narrative voice is engaging, though I have to wonder how Nathan went from being a supposedly uninvolved curmudgeon with nothing to live for (unless he's exaggerating) to an active retiree in such a short period of time. Perhaps Auster's point is that moving back to such a place as Brooklyn can do that to one. And, in many ways, this book is a love letter to Brooklyn, where Auster lives.

Without giving anything away, I can't say what it is that ratchets up the tension (another Auster trait) from the beginning and leads to a good ending.
March 26,2025
... Show More
Nathan Glass, our protagonist, returns to Brooklyn, the place of his birth, thinking that his life is over. He is divorced from his wife, estranged from his only daughter and is in remission from lung cancer but has no idea how long that will last; if he has one month or many years left to live. At the beginning of the novel he doesn't seem to care that much. But he begins to care more and more as the novel progresses. On arriving in Brooklyn he meets up with his nephew, Tom. They haven't met for many years. Tom has changed drastically from the brilliant young boy with an academic scholarship and a marvelous career ahead of him. But things didn't work out for him as planned. Nathan finds himself getting involved more and more deeply in Tom's life and in the lives of others he meets in his Brooklyn neighborhood and beyond, mostly in efforts to help them. In doing so he finds the desire to live and and the ability to love, as do many of the characters in this novel.

Auster's message is that life is messy and expectations don't always work out as planned due to our follies, the foolish or just desperate mistakes we make in our lives People do not always have control over their lives and can only strive to hopefully, dig themselves out of their messy and often painful lives and perhaps find a reason to live a better life, and even love. Many of the well-drawn characters in this novel do just that.

Throughout this novel, Nathan observes these people while involved in their lives and is scribbling notes for a book about them. Perhaps this is that book.
March 26,2025
... Show More
4.5 / 5
The ending was the home run. Made up for a sagging middle. This has been the most feel-good Auster novel so far. As ever, the language and mood of his writing is such that it does not do any literary- linguistic gymnastics, but glides along smoothly and I really cannot put the novel down.

What is it about? Its mostly about the small things. And how the bigger picture is ever so elusive. this "about" game is tricky - this novel worked for me- what can be said for sure is that it does not take the usual rules of the novel writing game seriously. But theory - yes. Every now and then I am reminded of Kafka. And one term Derrida talked about - differance. For what its worth, take my word for it, this novel is not pretentious. I like how this novel is about ordinary people. I love the fact that it is never too serious about anything. reading Auster is every now and then quite a relaxing experience.

Oh sure - this novel is about human follies - and how not to take them seriously.
March 26,2025
... Show More
ليس من الصعب جداً أن تنسجم مع أسلوب أوستر، هذا الرجل يملك قلماً متميزاً في الكتابة، سرده جميل وماتع وعفوي، لديه القدرة على جذب الانتباه وتحريك القصة ورسم الشخصيات في سياقات مختلفة وحيوية، شخصيات من عالم الواقع وبعيدة عن فخ الخيال والتمطيط والزخرفة ..

ولكن للأسف أوستر يثر انتباهي كثيراً هنا، فالقصة بمجملها تبدو مألوفة وواقعية ولكن لو تعمقت في الأحداث وعبر إلى داخل التفاصيل لوجدته يبالغ كثيراً في التلاعب بالشخصيات وخلق عالم أوستري خاص به، ذو صبغة هوليودية بحتة وتحكم فج أحياناً بالشخصية والبيئة والظروف، كان أوستر يبالغ هنا ويحكي لنا حكاية بكل بساطة، من أم رأسه، تحريك بدا لي في الكثير من المواقف ساذجاً وفجاً وغير جميل على الاطلاق في سرد القصة وانسجامها وترتبط أحداثها، مثال على ذلك الشخصيات الشاذة في الرواية والتي أبدع أوستر في تكرارها على مدار الرواية، وتشعر أنه يهيئ الظروف والمناسبة لوضع شخص شاذ جنسياً في وسط علاقة ما أو محور ما، أو في صنع علاقة حميمية على الطراز الهوليودي، أو ابتكار صدف وصدمات ومواقف في غير محلها ..
بالمجمل تبدو الرواية بائسة محاولة لترويج الشذوذ من باب أن الرجل والمرأة الشاذين هما في نهاية المطاف نتيجة طبيعة لعلاقات حب طبيعية فاشلة، وغالباً بسبب رجل متسلط أو علاقة سيئة أدت إلى خلق هذا النفور من الرجال وبالتالي خلقت هوية جنسية من العدم..

أعجبتني بداية الرواية وهي عن قصة رجل ستيني متقاعد يحاول أن يؤلف كتاباً طريفاً عن كل الحماقات التي أرتكبها في حياته، كل الأشياء التافهة التي مر بها، كل موقف سخيف أو غلطة أو حماقة أو مشهد ساخر، وأيضاً أعجبني التحول في شخصية توم، وكيف يمكن أن يتغير الشخص ويتحول من الحضيض نحو مستقبل أفضل حتى ولو تجاوز الثلاثين وكانت حياته فارغة من كل شيء، ربما كانت هذه النقطة هي ما دفعتني إلى اكمال الرواية، أما بالمجمل فالرواية سيئة ولم ترق ..

البعض يكره الألدلجة الدينية ولكنه يتسامح بقوة مع أي نوع من أنواع الأدلجة الأخرى، سواء كانت شذوذ أو أدلجة سياسية أو الحادية ..
فلماذا التسامح مع البعض والهجوم والتحقير من الآخر؟؟؟
في النهاية أنت ككاتب تروج بشكل مباشر لفكرة ما وهذا على أساس أنه يتناقض مع القيم الأدبية
March 26,2025
... Show More
A time capsule of a novel, taking place in a Brooklyn on the eve of 9/11 and told in a voice that harkens back to hokey narrators of past generations, Auster once again shows off his incredible abilities as a story teller, someone who experiments with form in ways that never alienate the reader. In some ways a more accessible novel compared to other Auster's I've read, I was still riveted and powered through the last 2/3s in a day.
March 26,2025
... Show More
ناتان به بروکلین آمده تا بمیرد.او مسئول فروش بیمه‌ی زندگی بوده،اکنون طلاق گرفته و بازنشسته شده‌است،فقط به دنبال اندکی آرامش است.
ناتان یک روز به طور اتفاقی تام را ملاقات می‌کند که یکی از خویشاوندان نزدیک ناتان است و مدت‌ها بود که او را گم کرده‌بود.تام اکنون در یک کتابفروشی کار می‌کند.
شخصیت‌ها یکی یکی وارد زندگی ناتان می‌شوند و...

در این رمان،دغدغه‌ها و دلمشغولی‌های پل استر بایکدیگر مرتبط می‌شوند و آدم‌های داستان سرنوشت خود را می‌سازند.
March 26,2025
... Show More
من استر رو واقعا دوست دارم.،شخصیت‌پردازی و دقت در جزییاتش در عین کلی گویی رو واقعا دوست دارم.
March 26,2025
... Show More
از آنجایی که تصمیم گرفته ام کتاب جزو زندگی ام باشد و با زندگی از آن بنویسم.. دیوانگی بروکلین را یک روز قبل از سفر به ایران شروع کردم و یادم رفت با خودم ببرمش.. در تاخیر پرواز در ایتالیا و نیویورک بارها خودم را سرزنش کردم به خاطر نبودش. یک جور عذاب وجدان گرفته بودم.
بعد از دو هفته که از ایران رسیدم همان روز اول نه روز دوم تمام ش کردم.
.
دیوانگی بروکلین می شد سومین کتاب از پل استر نیویورکر عزیز که داستان هایش را هم در فضای منهتن و بروکلین می گذرد. یکی از خوشحالی های کتابش برایم همین لوکیشن های آشناست.. مثل وقتی که "بردمن" را می دیدم و ذوق می کردم که لوکیشن فیلم را قدم زده ام و .. از همین خرکیف های کوچک که آدمی به آن زنده است دیگر...
.
.
دیوانگی بروکلین پر از قصه بود و ماجرا پشت ماجرا.. فصه وار بودنش را دوست داشتم. اینکه هر لحظه ماجرایی بود که تو را بکشاند. اما این همه زیادی کاراکترها را نمی شد هضم رد.
.
یک اشتباهی هم این وسط کردم. همیشه خودم را از این اشتباه منع می کردم اما این بار ریووهای فارسی و عربی و انگلیسی و اسپنیش و فرانسه و آلمانی را همه و همه را خواندم. نه اینکه آبمانی و اسپنیش و فرانسه بفهمم اما می خواندم و رسم الخط شان را تا آخر نگاه می کردم. فکر می کنم در حال حاضر متاثر هستم از این ریووها...
همیشه اول خودم می نوشتم و بعد نظر دیگران را می خواندم.
.
.
ناتان سرطان دارد و برای مردن در ناامیدی کامل به بروکلین شهر کودکی اش باز می گردد. ناامید دیگری مثل خودش پیدا می کند. خواهر زاده ی نابغه اش.. (این خواهر زاده را توی قصه های نیویورک من دیده ام. به نوعی ادامه ی اوست.. نه جوانی های "فنشاو" است. می تواند باشد. به همان نابغه ای و باهوشی و هاروادری و به همان بی خیالیو نامید شدگی و ...)
ناتان نمی میرد. وارد زندگی می شود. زندگی در او جریان می یابد. ایده های نو می زند و.. این "هپی اندینگ" آخرش را یک حالی شدم. نه اینکه دوست نداشته باشم ولی زیادی سوییت بود . دل آدم را می زد.
.
" از میان همه ی قوم و قبیله هایی که دیده ام مردم بروکلین خون گرم ترند. با غریبه ها گرم می گیرند. در کار هم دخالت می کنند. زن های مسن از مادران جوان ایراد می گیرند که به بچه ها لباس کافی نپوشانده اند. عابرین به کسانی که سگ ها را به گردش می برند تذکر می دهند که دهانه را زیادی نکشند."
.
.
از خاطرات خودم در بروکلین آن باری که دکتر رفتم و خون م را گرفت. دکتر احد عرب بود. فکر می کنم سوری بود. روی کانترش آنجا که منشی می ایستاد و وقت می داد برای مردم سوریه پول جمع می کرد.
من از هرگونه آمپول و سوزنی می ترسم. از دکتر رفتن می ترسم. مثل بچه ها.. بالای اتاقش آیه الکرسی آویزان کرده بود. آرامم می کرد. نه به خاطر مذهب.. نه به خاطر فرهنگ بود شاید.به خاطر شباهت ها بود شاید. به خاطر این بود که وقتی فهمید ایرانی هستم گفت سلام علیکم...
ان روز از آمپول نترسیدم. سرم را ان طرف برگرداندم و دکتر پرسید: درد داشت؟
گفتم نه اصلا. نفهمیدم...
فردایش که آمدم جواب آزمایش را بگیرم،ده دلار در کیفم بود ریختم توی همان صندوق کمک به مردم سوریه. خانوم منشی تشکر کرد. سرش را که بالا گرفت چشم هایش خیس بود. من از صحنه فرار کردم. اگر مانده بودم زار می زدم از گریه و با هم اشک می ریختیم.
فرار کردم و وارد مترو شدم. مترو بروکلین به سمت منهتن.
یک سرباز آمریکایی امد و یک پا نداشت و یک کاسه در دستش بود و می گفت به من کمک کنید. من پاهامو تو جنگ عراق از دست دادم. دوست دخترم حامله ست پول ندارم ببرمش بیمارستان. خونه ندارم و تو این شب های سرد باید زیر آسمون بخوابم.
من همه ی پول هایم را به مردم سوریه داده بودم. کیف پولم خالی بود.
.
.
پل استر در این کتاب هم شیفتگی اش را به ادگار آلن پو نشان می دهد و از کتاب والدن نیز می گوید. در قصه های نیویورک هم گفته بود.
.
پس از دیدن خواهرزاده اش می گوید: "ما وارد دوره ی پساخانواده و پساتحصیل و پساگذشته ی خانواده های گلاس و وود می شویم."
.
نمی دانم توی این کتاب بود یا جای دیگری بود که از کامو بود شاید می خواندم که آدم های بعد از بیست و پنج سالگی همه هم سن هستند.
به او فکر می کنم که می توانستیم با هم از مرزهای خانواده بگذریم. با هم یوگا بخوانیم و او از کارما و چارت ها بگوید و از فلسفه های بودایی و کریشنایی... بعد ان کتاب های عجیب غریب و تمرین های سخت ش را به من معرفی کند. می توانستیم با هم دوست شویم اما حیف که ان موقع هنوز بیست و پنج سالم نبود. هنوز نگذشته بودم از ان سن جادویی تا به یکباره هم سن او شوم تا دیگر دایی ام نباشد. او هم حوصله اش نکشید برای بیست و پنج سالگی من صبر نکرد. حوصله اش از این دنیا سر رفته بود.
.

" هیچ کس در جوانی باور ندارد که ممکن است روزی بر اثر بازی سرنوشت راننده ی تاکسی شود. اما در مورد تام این حرفه مجازات بسیار سنگین یا شیوه ی عزاداری برای مرگ بالاترین آرزوهایش بود."
.
" او برای ستودن ارزش های درونی زندگی راننده تاکسی نظریات پیچده می بافت. می گفت:" این کار راهی ست مستقیم به ویژگی های بی شکل و عادی زندگی. نقطه ای ست که دسترسی زیرساخت های بی نظم جهان را امکان پذیر می سازد."
.
" در تایمز اسکویر خود را در مرکز جهان یافتن. در شب کریسمس ساعت سه و نیم شب زیر چراغ های نیون و بعد آرام راندن با سرعت هفتاد مایل در حالی که بوی اقیانوس به مشام می رسد"
.
تجربه ی تنها بودن در شب کریسمس در تایمز اسکویر را دارم. یکی از غریب ترین تجربه های جهان است. تایمز اسکویر یا میدان زمان که نام برازنده ای ست که من عاشقم هستم. این ستون فقرات جهان که همیشه شلوغ ترین نقطه ی شهر است با توریست های هزار رنگ از همه جای دنیا،آن شب برفی،خالی از ادم بود. با ماشین حامی رفتیم. بالای ماشین ش باز می شد. پریسا سرش را از ماشین بیرون آورده بود و سکوت را می دید. چیزی که همه مان را متعجب کرده بود. ساعت دو شب کریسمس بود. کمی برف روی زمین بود و چراغ های همه روشن بودند و آدمی نبود توی خیابان جز مهاجرانی تنها مثل ما... تک و توک.. که آمده بودندند تنهایی شان را متر بزنند...
.
.

" نه فرق می کند. د راتومبیل عادی از کار طاقت فرسا خبری نیست. فرسودگی،بی حوصلگی و یک نواختی فکر ار از کار می اندازد و همه ی این ها. آن وقت یک مرتبه آزادی کوچکی را می بینی و یکی دو ثانیه طعم خوشبختی واقعی را می چشی. اما بهایش را باید بپزدازی. خوشبختی بی زحمت به دست نمی آید."
.
.
" آدم وقتی به سن ما می رسد چیزی به جز یک مشت پرونده ی بسته شده و امور سایق نیست. شوهر سابق. گالری دار سایق. میلونر سابق..."
.
" داستانی از ویتگنشتیان که بعد از نوتشن رساله ی فلسفی منطقی به یکی از روستاهای کوهپایه ای اتریش رفت و در آنجا معلم شد و انقدر بچه ها و شاگردانش را کتک می زد و سخت گیر بود که در پایان عمر که تلاش کرد از ان ها آمرزش بطلبد هیچ کس او را نبخشید."
من هم مدیر مدرسه ی راهنمایی مون رو هرگز نمی بخشم.
اسمش بود داوری. لعنتی.
.
.
اون جمله را اسکار وایلد گفته. اینکه همه بعد از بیست و پنج سالگی هم سن یم.
.
.
" در جهان نوشتن قاعده ای وجود ندارد. اگر زندگی نویسندگان را مطالعه کنیم با نوعی هرج و مرج مواجه می شویم. زیرا نوشتن نوعی بیماری ست."
.
" جویس سه زمان نوشت. بالزاک نود رمان. آیا امروز برای ما فرقی می کند؟"
."از قبر ادگار آل پو نوشته است که بیست و شش سال بدون سنگ قبر باقی مانده بود."
.
" در گوشه ای از کتابخانه نشسته بودم و مغزم را با لاطایلات پر می کردم."
.
" داستان عروسک کافکا را می گوید.یکی از درخشان ترین نویسندگان روزگار وقتش را قربانی می کند که نامه های خیالی عروسک گمشده را بنویسد."
.
" تا وقتی حکایت ادامه باید واقعیت دنیای واقعی ناپدید می شود."
.
"می خواهم از راحتی و خوشبختی بگویم. از آن لحظه های نادر و غیرقابل انتظاری که صدای درونی خاموش می شود و آدمی با جهان یگانه می گردد."
.
.
" من هیچ کس نبودم. رادنی گرانت هیچ کس نبود. عمر حسبن علی هیچ کس نبود. نجار هفتاد ساله ای که تخت را اشغال کرده بود هیچ کس نبود. هر یک روزی به دیار نیستی می رفتیم و بعد از دفن اجسادمان فقط دوستان مان و افراد فامیل می دانستند که ما روزی زندگی کرده ایم. آدم هایی که ستایش نمی شوند. هر روز در خیابان می بینیم و بی توجه دور می شویم."
" تاسیس شرکتی به منظور ثبت زندگی نامه های ما هیچ کس."
March 26,2025
... Show More
Paul Auster's The brooklyn Follies presents a stark contrast to the first work of his that I've read, The New York Trilogy; although the majority of it takes place in New York, the two are different as night and day. Novels that comprise The New York Trilogy have been largely experimental, post-modern cat and mouse between the author and the reader; The Brooklyn Follies is a novel with a pretty straightforward but nevertheless compelling plot and characters one can care about. As the title suggests, it is a novel about folly; what follies do we put ourselves in, voluntarily or not, and what are their consequences.

The protagonist and narrator is a man named Nathan Glass, a 60 year old ex-insurance salesman, who went through lung cancer and has recently became a divorcee, has sort of given up on life and wants to calmly wait it out until its end, spending the savings he has attained. Looking for a quiet place to die, upon someone's recommendation he moves back to Brooklyn, the place he kept returning to, as he lived there as a child. While browsing the area, Nathan Wood encounters his newhew, Tom, once a promising academician, now a former cab driver and a current used book store employee. He introduces Nathan to his boss, Harry Duncan, a character with a colorful past, who still has a few schemes and plans up his sleeve. To pass the time, Nathan began a project of his own - The Book of Human Folly - an accounts of mishaps and mistakes, which as the title suggest might have ended as the text of the very novel we're reading.

Starting with a wish to die, The Brooklyn Follies slowly moves up towards the will to live. Reading the novel is a journey, during which we witness the transformation of the characters; their redemption and reconfirmation, regaining of life. The tone is much more jovial than the one of The New York Trilogy and the characters often end up in mishap and folly; but there is poignancy, a sense of place and time, a community before the 9/11 attacks, peacefulness and ordinariness. The plot is captivating and the drama is real; to say more would be to spoil it. The characters are colorful and the book never drags; in fact, I wouldn't mind if it was longer. The theme of the book, the folly, is an important one. We all are a part of life, and observe it. The characters in the novel all have ben lost, resigned or misplaced; we observe how they slowly get their lives back, and change from willing to die to wanting to live. Perhaps beneath the tiredness and mundanity there is still something worth striving for, and these people have taken their chances.

Although not the most original of ideas, the novel is captivating and full of colorful characters. The writing is crisp, and the lack of surreal elements and impersonal cold serves greatly to its favor. Auster paints his Brooklyn with warm strokes, and gives his characters original and likable personalities; the novel is a gentle and tender one, where the reader genuinely cares about the fate of people he's reading about.It's humorous, engaging and inspiring; it's human drama done well. A good choice to spend several hours, involved in the life of an everyman, his aspirations, dreams, triumphs, failures and hopes. At worst, you'l put it away and not think much of it; at best, it might inspire you and re-engage you with everyday activities and make you see them in a different light.
March 26,2025
... Show More
Brooklyn Follies is a wonderfully entertaining novel, with lively characters and an absorbing plot. Like most of the other Auster books I have read, there is some crude language and a few raunchy parts that might not suit all readers.
March 26,2025
... Show More
معرفی کتاب دیوانگی در بروکلین اثر پل استر

کتاب دیوانگی در بروکلین، رمانی نوشته ی پل استر است که اولین بار در سال 2005 انتشار یافت. نیتن گلس به بروکلین آمده تا بمیرد. او که قبلا مسئول فروش بیمه ی عمر بوده، اکنون طلاق گرفته، بازنشسته شده و با تنها دخترش نیز رابطه ی چندان گرمی ندارد و در بروکلین، فقط به دنبال اندکی انزوا و آرامش است. گلس یک روز تام وود را ملاقات می کند، یکی از خویشاوندان نزدیک نیتن که مدت ها بود او را گم کرده بود. تام اکنون در یک کتاب فروشی محلی کار می کند. دنیای نیتن به واسطه ی تام و رئیس کاریزماتیکش، هری، به تدریج گسترده تر می شود و دوستان و آشنایان جدیدی را در خود می بیند؛ دوستان و آشنایانی که نیتن را به سوی مواجهه ای مجدد با اتفاقات ریز و درشت گذشته اش سوق می دهند.
 1 2 3 4 5 下一页 尾页
Leave a Review
You must be logged in to rate and post a review. Register an account to get started.