Community Reviews

Rating(4.1 / 5.0, 100 votes)
5 stars
39(39%)
4 stars
31(31%)
3 stars
30(30%)
2 stars
0(0%)
1 stars
0(0%)
100 reviews
April 25,2025
... Show More
I dunno if it's the best book I've ever read or not,but I KNOW that it's the best play I've ever read.And to my own wonder,I had the same idea when I finished reading Petits Crimes Conjugaux.And although I have another books from Schmitt to read,i don't wanna read them soon.just wanna save this pure pleasure for a later time.
after reading his book and yet one another magnificent,extra-ordinary translation from شهلا حائری,I do feel i shall not write anything concerned to technical points of play and translation and dialogues.it feels strange.I have no idea how it feels,but I know I read books to get to feel these wonderful feelings.
one more time,massive respect and enormous amount of gratitude must be presented to Mrs.Haeri for her incredibly great translations.I'd be so proud of myself if I was in her shoes!!!unfortunately,I'm not her!
April 25,2025
... Show More
جملات ناب:

"چیز زیبایی که در یک راز وجود داره، سری است که در درونشه، نه حقیقتی که پنهان می کنه." ص.16

"یک آدم از آدم دیگه چی می خواد؟ چون کسی جوابشو نمی دونه، آدم ها به معاشرت با هم ادامه می دن."ص.34

"ریشه ی نفرت هیچوقت خود نفرت نیست، چیز دیگه ای رو بیان می کنه... رنج، ناکامی، حسادت، اضطراب..." ص.36

"عشق به نام خودش حرف می زنه، اما نفرت از چیز دیگری صحبت می کنه." ص.36

"لارسن: از کجا بدونم راست می گید؟
زنورکو: از بی قوارگیش. دروغ ظرافت داره، هنرمنده، اون چیزی رو بیان می کنه که باید می بود، در حالی که حقیقت محدود می شه به چیزی که هست. یک دانشمند و یک کلاه بردار و با هم مقایسه کنید: فقط کلاه برداره دنبال آرمانشه." (ص.43

"می دونید معنی صمیمیت چیه؟ معنیش چیز دیگری نیست مگر آگاه بودن به حدود توانایی خود. باید با قدرت خود برای همیشه وداع گفت، و باید این مرد حقیر رو نشون داد بدون این که سرتونو پایین بندازید. اما شما، شما از صمیمیت فرار کردید تا هرگز با ضعف های وجودتون رو به رو نشید."ص.63
April 25,2025
... Show More
دومین تجربه نمایشخوانی ام با دوستم زینب، و باز هم حسی خوب
تعریف‌هایی که اَبل از عشق می‌کرد، با اینکه می‌تونست حرص این عاشق‌های هر روز با هم ِ به هم پیوسته رو درآره، اما خیلی حقیقی بود، حتی شاید نه واقعی، اما حقیقی بود. میگم واقعی نبود چون چیزی که الان می‌بینیم این نیست، عشق‌ها الان به انجام می‌رسن و فکر می‌کنم به پایان هم می‌رسن، اما چیزی که اَبل می‌خواست، فراتر از ارتباط‌های جنسی، عشقی بود که احساسات توش برهنه‌ان، یک عشق اساطیری که من نمی‌بینم نظیرش رو
+کتاب رو ندارم که بخوام کوئت‌ فیوریت رو اینجا بنویسم، یک بار این کتاب رو به دوستم هدیه دادم و این هم امانت دوست دیگه‌ای بود:)
April 25,2025
... Show More
درخشان و هوشمندانه.
اشمیت با کمترین ابزار (دو شخصیت و یک صحنه) هنرمندانه از پیچیده ترین عواطف انسانی حرف می زنه و.سخت ترین سوالات زندگی رو کنکاش می کنه. نمایش ریتم خوبی داره و پر از غافلگیری ه و همون چیزیه که می خواهید: همیشه یک قدم جلوتر از شماست.

انگار که برای ادای دین به یک قطعه موسیقی نوشته شده باشه.
April 25,2025
... Show More
حتی نمی تونم چند خط از چیزهایی که زیرشون خط کشیدم و جمله هایی که تکرارشون می کردم زیرلب رو به عنوان ریویو بنویسم!
فقط-با خوندن این و یادآوری مهمانسرای دو دنیا- احساس می کنم که باید زندگیم رو اشمیت بخونم، اشمیت بخونم، و اشمیت بخونم...


+یازده آذر، درراه، کنار شیشه ی قطار که یکریز باران می خورد-و زردونارنجی های بکر پاییز را پشتش داشت- خوانده شد.

ممنون از شقایق برای هدیه ش. :)
April 25,2025
... Show More
-در عشق چیز یاد گرفتنی وجود نداره.
+چرا. دیگری...
April 25,2025
... Show More
از ترجمه کتاب راضی بودم. حس‌ها را به خوبی منتقل کرده مترجم.
اشمیت، عجیب است. ایده‌های جالبی دارد، گاهی حتی می‌داند می‌خواهد با ایده‌هاش چه‌کار کند، ولی ایده‌هایش گاهی صرفا جالب‌ند، سر و ته ندارند دیگر. یا ایدههایش را بر می‌دارد یک کارهایی باهاشان می‌کند؛ ولی تهِ تهش یک بافت منسجم ندارد کارهایش به نظرم.
نوای اسرار آمیز در میان بقیه کتاب‌هایی که من ازش خوانده‌ام قوی‌تر از بقیه بود. به طور کلی ایده‌اش را هم دوست داشتم. روند کتاب نزولی بود. شروع خوبی داشت (نکته مثبت) ولی پایان بندی ِ چنان قاطع و خوبی که برای من رضایت بخش باشد، نداشت. هرچه کتاب به انتها نزدیک تر میشود، بیشتر و بیشتر شوک های هیجانی وارد کتاب میشوند، اما برعکس، از جذابیت کتاب میکاهند به نظرم. یعنی هیجان نیست و صرفا مطلبی ست که میشود بهش خندید. هیجان های یکهویی و به نظرم خنده دار که به جای جذاب کردن داستان، بی مزه ترش کرده اند.
April 25,2025
... Show More
نکته ی مثبتی که میتونم راجع به این نمایشنامه بگم اینه : تعلیق و ضربه ی آخر داستان جالب بود...روند ثابت داستان رو تغییر میده
April 25,2025
... Show More
«چیز زیبایی که در یک راز وجود داره، سری است که در درونشه، نه حقیقتی که پنهان میکنه..»
نمایشنامه فوق العاده ای بود، پر از غافلگیری، پیچشهایی از دروغ و حقیقت، عشق افلاطونی و عشق زمینی، لذت و درد..
April 25,2025
... Show More
اشمیت مانند گوردر هر دو دکترای فلسفه دارند و در کتاب هایشان نوعی نگاه فلسفی به ماهیت هر چیزی به وفور دیده میشه. من در گذشته از هر کدام یک کتاب رو خونده بودم که خیلی هم دوسشون داشتم راز فال ورق و زمانی که یک اثر هنری بودم، دومین اثری که از گوردر خوندم دختر پرتقال بود که خیلی منو ناامید کرد ولی برعکس نمایشنامه نوای اسرار آمیز مرا امیدوار و مشتاق به خوندن دیگر آثار اشمیت کرد. اول اینکه به این کتاب چهار تا ستاره میدم به نظرم منصفانه باشه چون نمایشنامه های خیلی قوی تر از اینم وجود داره که نمیخوام در حقشون اجحاف بشه، حال برسیم به کتاب در این نمایشنامه از زاویه ای دیگه به مفهوم زندگی و عشق پرداخته شده که برام خیلی جالب بود، اشمیت به زیبایی مفهوم عشق را از دید دو مرد برای ما بازگو میکنه، چیزی که کمتر در نمایشنامه ها به آن پرداخته شده و اکثرا در نمایشنامه ها این زن ها بودند که به تعریف از عشق می پرداختند، به مرور ما میبینیم که چگونه این دو مرد که در ابتدا دشمن هم هستند، دوست هم میگردند و اینکه چگونه در مقابل هم کالبد شکافی و خلع سلاح میشوند و تمام درونیات و احساسات خود رو در باب چیستی و مفهوم عشق برای یکدیگر بازگو میکنند. چیزی که توجه ام را خیلی جلب کرد این بود که در این افت و خیزها و کشمکش ها نویسنده هیچ گاه به طور قطع نمی گوید کدام تعریف از عشق درست تر است و خواننده را آزاد میگذارد که خودش مستقلا تعریفی از عشق برای خود ترسیم کند، او حرف هایش را میان دیالوگ ها بازگو میکند ولی این را هم خوب میداند که هیچ چیز در این جهان قطعی نیست و به تعداد هر انسانی دیدگاه و نظری در مورد عشق وجود دارد. و این نگاه انسانی در کنار نگاه فلسفی چیزی است که در دختر پرتقال ما شاهدش نیستیم. ویژگی دیگر نگارش اشمیت این است که مدام در حال غافلگیری و میخکوب کردن خوانندگان است و این روش جالبی است برای نمایشنامه چون باعث جذب و مشتاق نگه داشتن بیننده تئاتر و خواننده تا پایان داستان میشود ولی به نظر من روش مطمئنی برای دیگر کتاب هایش نخواهد بود چون نویسنده را گرفتار ورطه تکرار خواهد کرد و جلوی خلاقیت و نوآوریش را میگیرد. و نکته آخر در صفحه ۸۰ مطلب جالبی خوندم که به عشق مربوط نبود ولی خیلی منو جذب خودش کرد چون به عینه لمسش کردم نوشته بود : روی کاغذ یک قهرمانم اما در واقعیت گمان نمی کنم حتی خرگوشی رو از تله اش نجات داده باشم، من زندگی رو واسه زیستن نمی خواستم، می خواستم بنویسمش، خلقش کنم، مهارش کنم. خیلی خیلی حرف جالبی زده، خودم از سوم ابتدایی هم شعر میگم و هم مینویسم و علاقه اول من نوشتنه و اشمیت خیلی زیبا به دغدغه اکثر نویسنده ها اشاره میکنه چون خیلی از اونها شبیه چیزی که مینویسند نیستند، حتی بعضی از اونها به یک سطر از نوشته هاشون عمل نمیکنند و همیشه پشت کتاباشون پنهانند. چه خوب میشد نویسنده به چیزی که می نویسه باور داشته باشه. من خودمو یه نویسنده خام و تازه کار میدونم که تازه اول راهم ولی نمی خوام در نوشته هام آرمان شهری رو به تصویر بکشم که خودم درونش نیستم .....
April 25,2025
... Show More
چقدر یک کتاب میتونه خوب باشه!
عالی بود، هرچه جلوتر میرفتم کنجکاوتر میشدم. همیشه نویسنده سوپرایزی داشت که خواننده رو غافلگیر میکرد
پایان داستان زیادی حالت فانتزی داشت اما باز هم خوب بود
نوای اسرار آمیز:تنها نقطه مشترک بین روزنامه نگار قلابی و نویسنده، در جهانی که حقیقی نبود، عشقی که حقیقی نبود و زاده تصورات مرد نویسنده بود در حال ارتباط برقرار کردن بود
نویسنده ای که به مدت پانزده سال نامه می نوشت به معشوقش که از دار دنیا رفته بود وجوابهایش را از همسر دوم معشوقش دریافت میکرد
April 25,2025
... Show More
به اندازه دو تا کتاب دیگه‌ای که ازش خوندم شوک کننده بود، اوج و فرودای خیلی خوبی داشت.خواننده رو خسته نمی‌کرد.مثل اونا هم یه شبه خوندمش چون می‌کشید.اما توصیه نمی‌کنم زیاد.خصوصا اصلا توصیه نمی‌کنم بعد از مثلا "مهمانسرای دو دنیا" خونده بشه.پایانش یه جورایی بد تو ذوقم زد.
Leave a Review
You must be logged in to rate and post a review. Register an account to get started.