Community Reviews

Rating(4 / 5.0, 96 votes)
5 stars
34(35%)
4 stars
32(33%)
3 stars
30(31%)
2 stars
0(0%)
1 stars
0(0%)
96 reviews
April 17,2025
... Show More
مسیو عبدالله اغلب از مولانای رومی نقل می کرد که:
زر نیازی به سنگ معرفت نداره، ولی مس چرا. خودتو ناب کن، اون چیزی که زنده است بذار بمیره؛ اون بدن توست. اون چیزی که مرده است، بیدار کن؛ اون قلب توست. اون چیزی که پیداست، پنهان کن. اون دنیا است. اون چیزی که غایب است، بگذار بیاید، اون آخرت است. اون چیزی رو که موجوده، فنا کن؛ اون حرص است. اون چیزی که وجود نداره، به وجود بیار؛ اون اشتیاق است.


قبل از توضیح درمورد کتاب، بگم که پشت جلدش نوشته رمان نوجوانان! حالا هرجوری حساب می کنم، یا من هنوز نوجوان موندم و کتاب درست میگه یا اینکه اشتباه نوشتند! همین مطلبی که بالا از این کتاب هفتاد صفحه ای جیبی نقل کردم، شاید شاهد این ادعا باشه که تنها یک رمان نوجوانۂ جذاب نیست!

شروع داستان
جذاب، زیبا، صادقانه و بی پروا

محتوا، هدف
انتهای کتاب متنی پس از پایان داستان آمده که درمورد هدف رمان حرف میزند؛ اینکه نژاد و دین مهم نیست و زیباترین کار دنیا دوستی صادقانه و ... اینهاست. قطعا یکی از دلیل نوشتن چنین رمانی این بوده، یعنی دوستی پسری یهودی با پیرمردی مسلمان و صوفی؛ اما خب برای خود من، به عنوان یک خواننده، کتاب نکات بهتر و دوست داشتنی تری از این هم داشت که یکی دو مورد آن را در آخر می نویسم؛ نمی دانم که این نوشتۂ آخر کتاب، به قلم نویسندۂ خود کتاب است یا مترجمین محترم و توانای آن؛ اما در کل، بنظرم نوشتن تحلیل یا توضیحی در انتهای یک کتاب دربارۂ آن، کار مناسب و سنجیده ای نیست؛ نوعی تولید دیدگاه موردنظر نگارندۂ مطلب برای خوانندگان است تا مصرف کنند؛ به بیانی دیگر نویسندۂ آن مطلب، پیش فرض، تحلیل و نظر خود را دارد به خورد خواننده اش می دهد؛ شاید بهتر باشد اجازه داده شود که ذهن خواننده، خود به درک موضوع نایل شود و نکاتی را دریابد. البته در این شکی نیست که نویسندگان چنین پس نوشت هایی بر رمان درنظر دارند که هدف اصلی( یا اهداف اصلی) نویسنده را به زبانی ساده بیان کنند تا حداقل غایت نوشته که اعلام موضوعی به خواننده اش است، محقق شود؛ اما خب مگر نه اینکه رمان تا حدی سلیقه ای و وابسته به دیدگاه است و شاید آنچه که برای من جذاب و دلنشین است برای دیگری زیبایی نداشته باشد! بهتر آن نیست که بگذاریم، هر که تحلیل خود را بر اساس نگاهش و در حد دانشش داشته باشد؛ و اگر آنچه را که باید، هنوز متوجه نشده ممکن است درک چنان مطلبی برایش مقدور نیست و نیاز دارد اندکی بیشتر بخواند و ببیند و بفهمد؟!
بنظرم مفهوم کلی کتاب مهربانی بود؛ مهر آدم ها به یکدیگر بود، عطوفتی بی چشم داشت و با اخلاص و پاکی؛
نگاهی زیبا به هر آنچه بد و ناپسند می پنداریم:
مومو خطاب به مسیوابراهیم:
شما هم بعضی وقتها به کوی بهشت( نشمه خانه) می رین، مگه نه؟
مسیو ابراهیم: در بهشت به روی همه بازه!


و داستان تمام می شود ...
پایان داستان آرامش بود و سکون؛ نویسنده به گونه ای داستان را تمام کرد که می خواست بگوید تنها نام ها در زندگی عوض می شوند، شخصیت ها و نقش هایشان ثابت می ماند.
درآخر اینکه، دوبار خواندمش؛ چون طی خوانش اول بیشتر مجذوب بودم و به دنبال ادامۂ داستان، طی خوانش دوم بود که توانستم مفهوم عریان نوشته را لمس کنم.
برایم حکم گیلاس روی بستنی را داشت، کوتاه و لذتبخش!



برای یه مرد، منظورم مردی مثل من و تو- نه آلن دلون یا مارلون براندو- زیبایی، اونه که توی وجود یک زن کشف می کنه.

بعد از اینکه مریم منو لایق دونسته بود و توی بارگاه شیفته گانش پذیرفته بود، شروع کرد دست رد به سینه ام بزنه، به این بهانه که قابلش نیستم.
مسیو ابراهیم گفت: ولی این اصلا اهمیت نداره. عشق تو به اون، متعلق به خودته. اینو کسی نمی تونه از تو بگیره ، اینو دیگه اون نمی تونه عوض کنه. اون فقط یه چیزی رو از دست میده، فقط همین. چیزی رو که تو ببخشی، مومو، همیشه به تو تعلق داره. اما چیزی رو که نگه داری برای همیشه از دست میدی.
April 17,2025
... Show More
رسم الكاتب صورة نموذجية مثالية للعلاقة والتعايش بين المسلم الشرقي واليهودي الغربي ليصل بنا إلى وجهة نظره في النهاية بأن كل أفرع النهر تصب في نفس البحر.. البحر الأوحد اللانهائي.وإن تعددت العقائد فإنها تؤدي إلى الهدف نفسه؛ لأنها تنطلق من المصدر ذاته؛ بهدف وحيد هو خدمة الإنسان ..
April 17,2025
... Show More
من الروايات اللي كان نفسي أقرأها من زمان .. بس مكنتش بلاقيها خالص ..وفرحت لما شفت الطبعة الجديدة .. أول ما وصلت النهاردة بدأتها ..

رواية لطيفة جداً .. أحداثها بتدور ما بين الولد المراهق موييس وبين مسيو إبراهيم بقال الحي .. علاقة صداقة بتحصل ما بينهم وبشكل أو بآخر بتغير مصير الإثنين .. وأنا بقرأها كان جاي في بالي قصة فيلم آل باتشينو "عطر إمرأة" رغم اختلاف الإثنين عن بعض لكن حسيت إن فيه تشابه من حيث الصداقة اللي جمعتهم مع بعض ..

الرواية بتطرح مجموعة أفكار فلسفية بصورة مبسطة ولطيفة في نفس الوقت ..
April 17,2025
... Show More
Na 3ª edição, a editora Marcador lança agora esta história com uma capa nova. Uma capa que melhorou bastante com esta decisão. Através de alguma pesquisa descobri que esta história já serviu de argumento para uma peça de teatro em vários países, mais de 50. Portugal incluído. Podem ver alguns vídeos espalhados por aí. Não sei se reconheceram de imediato o nome do autor, ele é o autor do conhecido livro "Óscar e a Senhora Cor-de-Rosa".

Este livro conta a história de um homem e um rapaz. Passa-se na década de 60, num bairro pobre em Paris, na rua Bleue. Temos o Moisés, o menino de judeu de seis anos e o Sr. Ibrahim, um vendedor árabe. Apesar das diferenças culturais e religiosas vão criar uma relação de amizade baseada na solidariedade. Vão transformar a vida um do outro através de ensinamentos e gestos. Apesar das diversidades ambos conseguem sorrir e fazer da vida um lugar mais feliz. Transformam palavras tristes em aprendizagens.

São apenas 69 páginas numa história que condensa o melhor que uma amizade pode ter. É uma pena ser tão curto. Senti falta de maior desenvolvimento para criar uma ligação com as personagens. Tudo acontece num turbilhão, e apesar de tocante não é muito envolvente.

Este livro traz esperança e solta sorrisos. A amizade não precisa ser feita de duas pessoas iguais, precisa de genuinidade nos afetos. "Aquilo que dás é teu para sempre".

Não deixem de ler. Vou procurar mais livros deste autor, talvez o seu título mais conhecido. A sua escrita é reconfortante como uma chávena de chá no final do dia. Como uma almofada fofa e um pedaço de bolo de chocolate.

Recomendo.
April 17,2025
... Show More
انهيت هذه القصة في جلسة واحدة
و لاقل رأيي سريعا في عدة نقاط


الترجمة
من الافضل ان قرأت رواية مترجمة ان يكون المترجم ذا حس ادبي و اعتقد ان الاستاذ سلماوي تخطي هذه العقبة

الاسلوب الادبي
اعتقد - اعتقاد قارئة و ليست ناقدة ادبية دارسة -ان سلوب سرد الرواية نفسه اسلوب جديد , يبتعد عن الطناب و الوصف و لكن حرفية الكاتب كمنت في انه مع سرعة السرد لم تكن القصة مبهمة و لكن تركت مساحة من خيال القارئ كي يملأ الفراغات , و اعتقد انه اسلوب سنيمائي و يناسب واقع العصر اكثر ...فعلا اعجبني رغم انه مختصر نوعا ما

القصة
قصة رائدة في رأيي! لان الادب الكلاسيكي لعالمي قولب صورة الانسان المسلم في اطار معين محدد غالبا ما يكون بدوي ساذج او ارهابي او العدو التقليدي او ان ظهر انسان سلبي و يتم اسقاط عليه صفات سلبية للغاية
اما في هذه القصة فتعامل الامر بواقعية مع سخصية انسان مسلم و لو اني الاحظ التحيز الي مسلمي اوروبا فنفس الشيخ انه عربي و نسب نفسه للاسلام فقط

و هو عيب و ميزة

ماان تناول مقارنة في كل شئ بين الديانتين اليهودية و الاسلام , و جعل الاسلام منبع الروح و اليهودية منبع الماديات
و لكني اعتقد ان الكاتب نظر للاسلام بالنظرة الكلاسيكية التي ينظر بها الان للاديان و هي انها تجد بها ملجئ الروح المتعبة من الحياة المادية واعتقد انه اختار المذهب الصوفي كي يخدم هذا الغرض لما يتميذ به المذهب الصوفي من مخاطبة الروح و المعنويات بشكل مغرق علي حساب العقل او الماديات - و لكني اضيف - كمسلمة بالاختيار و ليس بالوراثة - ان الاسلام يتميز انه ثنائي القطب و يجمع بين الروح و الجسد و ان كان قد اشار لها الكاتب علي استحياء ولكن لم يظهر بشكل كامل

اعجبني انه ترك اشياء كثيرة مبهمة مثل هل تحول الصبي للاسلام ام لا و ما هي حقيقة اخو موييس ؟؟؟

اكتفي بهذا القدر
هي قصة دسمة و مركزة و رائعة و راقية و انصح الجميع ان يقرأها حقا
April 17,2025
... Show More
واقعا ضعیف بود! سیر داستانی، شخصیت‌پردازی، پیام داستانی. همه و همه.
اگر کوتاه نبود احتمالا نصفه رهاش می‌کردم!
April 17,2025
... Show More
Nessuna risposta è una risposta.

La descrizione di "fiaba moderna" si addice alla perfezione a questo racconto. Nonostante la brevità, l'autore riesce ad affrontare tematiche importanti, come l'amicizia, il rapporto padre-figlio, l'uguaglianza tra popoli... L'amicizia che si sviluppa tra Momo, ragazzino ebreo, e Monsieur Ibrahim, descritto come "l'arabo", è molto toccante e capace di trascendere le differenze culturali e religiose. Momo affronta, quindi, un viaggio spirituale per sanare le ferite della vita, prendendo come figura di riferimento l'arabo e la sua saggezza. Quello che il racconto ci lascia è un grande senso di calore, insieme alla consapevolezza che le differenze date dalle religioni, dalla cultura, dal sesso, dalle origini di nascita, siano in realtà solo una costruzione sociale: se ricordiamo che siamo tutti umani, le differenze non saranno più importanti.
April 17,2025
... Show More

دیالوگ ها و موقعیت های جذابی داشت اما داستانش خیلی خیالی و باورناپذیر بود. اصولا هر چه به پایان نزدیک تر می شدم این نقیصه بیشتر تو چشم می زد

تصویری هم که از یک صوفی ترسیم کرده بود خیلی مدرن و زیادی رومانتیک بود - صوفی ای که قرآنش رو به خاطر نامه ی دوستش و گل های خشک شده ی زنش دوست داره خیلی از تصوفی که می شناسیم دوره. اشمیت خیلی تصویر مسیحی ای از عرفان اسلامی ارائه داده: اینکه حقیقت در نهایت محبت به انسان ها است

اما به هر حال اون جنبه های مثبت باعث می شد خوندنش تجربه ی جالبی باشه
April 17,2025
... Show More
Just dont fall for Schmit's name, Pick his "Petits Crimes Conjugaux " or "Les dix enfants que madame Ming n'a jamais eus" instead!
April 17,2025
... Show More
Uma quase fábula que impele à crença nos recomeços e nas segundas oportunidades, um hino à diferença e à amizade desinteressada, e um périplo de duas almas em busca do seu destino que nada mais é do que um renascimento.

Um excelente livro para atrair jovens às fileiras de leitores.
April 17,2025
... Show More
Историите на Ерик-Еманюел Шмит са повече от прекрасни. Ето, че и историята на Г-н Ибрахим ме докосна. Книжката е 70 стр., Той умеят да докосва хората. Силно я препоръчвам на всички!
 1 2 3 4 5 下一页 尾页
Leave a Review
You must be logged in to rate and post a review. Register an account to get started.