Community Reviews

Rating(4 / 5.0, 98 votes)
5 stars
33(34%)
4 stars
32(33%)
3 stars
33(34%)
2 stars
0(0%)
1 stars
0(0%)
98 reviews
April 1,2025
... Show More
I found this novel by accident, while quickly browsing shelves at the local library, and let me just say it was the best accidental find i've had in years. From the very first line to the end i loved it, and as a reader i am not easily pleased by anything. I love stories out of the ordinary that captivate my imagination and run away with it. That is exactly what The Shadow of The Wind did.

Right off the bat the plot intrigued me, Daniel Sempere is taken to the a secret labyrinth of forgotten books - the place where books are brought for their final rest after the world has forgotten their existence - and told by his father to pick one to always care for and protect. He chooses The Shadow of The Wind and his life is forever changed by his fascination with the book, its author and his determination to uncover the mystery surrounding the doomed fate of all other works by the author.

What fascinated me most as Daniel started to get entangled in the mysterious web of the book and its author's history, was how Daniels life began to mirror Carax (the author of the book). The writing is almost poetic yet simple to follow and enjoy, their are subplots that run alongside the major plot so the book isn't one dimensional and boring.

Overall this is a fascinating read that is sure to take you on an adventure that will make you wish there were more pages to read after you turn the last page. Highly recommended for those who are not afraid to explore other worlds or allow a book to engulf their senses completely.
April 1,2025
... Show More
احساس می‌کردم با میلیون‌ها میلیون صفحات رهاشده به حال خود، جهان‌ها و ارواحی بی‌صاحب، غرق شده در اقیانوس ظلمانی عمارتی بی‌نام‌و‌نشان روبه‌رو هستم که رازهای تمام دنیا را در دل خود دارند در حالی که بیرون از آن دیوارها، درون قلب تپنده‌ی جامعه‌ای به ظاهر زنده، مردمی نادان و بی‌اطلاع، هر روز بیش از روز قبل، حافظه‌ی جمعی خود را از دست می‌دادند و همه‌چیز را فراموش می‌کردند. و گاه با خودم فکر می‌کردم که شاید حتی آن مردمان هم دانسته فراموش می‌کردند، شاید گذر از رنج‌ها و دردهای بشری به آن‌ها اثبات کرده بود که عاقل کسی است که کمتر بداند و بیشتر فراموش کند.
بخشی که در بالا از کتاب انتخاب کردم، به نظرم خلاصه‌ی قابل قبولی میتونه باشه. رازهای سر به مهری که در دل کلمات نهفته‌ن و با رمزگشایی‌ای که میکنیم پامون به دل ماجراهایی باز میشه. و بخاطر دانشی که کسب کردیم، باید بهاش هم بپردازیم. و بهای آگاهی آیا رنج نیست؟..
دانیل ۱۰ ساله شخصیت اصلی داستان هست. پسرکی که با اون سن کمش مسئولیت بزرگی رو تقبل میکنه. پا به مکان ناشناخته‌ای میذاره به نام گورستان کتاب‌های فراموش شده. و باید کتابی رو از بین قفسه‌های بی‌شمار انتخاب کنه، کتابی که بتونه ازش مراقبت کنه و با هر کسی درباره‌ش حرف نزنه، کتابی که از عهده‌ی نگهداریش بربیاد و به دست هر کس و ناکسی نسپارتش.
و دانیل سایه‌ی باد رو انتخاب میکنه. کتاب ناشناخته‌ای که اسمش هم به گوش پدر کتابفروشش نخورده. کتابی که نویسنده‌ی پرآوازه‌ای نداره‌. کتابی که سرآغاز معماهای کشف نشده‌ی دانیل میشه و به تدریج پای پسربچه رو به اتفاقات جدی باز میکنه. عواقبی که با کندوکاو کردن درباره‌ی آثار نویسنده و سرگذشتش، گریبان‌گیر خودش و اطرافیان میشه.

ردپای جنگ
ثافون در سرتاسر کتاب با توصیفاتی که از مکان‌های واقعی در بارسلون میکنه، چهره‌ی جنگ‌زده‌ی اسپانیا رو به تصویر میکشه. به طور مثال بارها و بارها از قلعه‌ی مونیوئیک میگه. مکانی که زندانیان درش زندانی، شکنجه و یا اعدام می‌شدن و سرآخر در گورستانش به خاک سپرده می‌شدن. مکانی که پر از خفتگان شناسایی نشده و بی‌هویت بود.
ثافون به گذشته‌‌ی سرزمینش که دچار جنگ‌های داخلی شده بود، اشاره میکنه و رگه‌هایی ازش رو در زندگی مردمان بینوا نشون میده:

یکی از ساکنان ساختمان به ما گفت که مرد کلاهدوز از صدای تیراندازی و جنگ و گریزهای چند روز گذشته به‌شدت وحشت کرده و به همین دلیل خود را داخل مغازه‌اش محبوس کرده بود. هرچه در زدیم فایده‌ای نداشت؛ کلاهدوز در را باز نکرد. آن‌روز، بعدازظهر، فقط یک بلوک بالاتر از مغازه‌ی فورتونی تیراندازی شده بود و آثار خون تازه هنوز پهنه‌ی آن بخش از روندا دِ سَن آنتونیو را پوشانده بود. در گوشه‌ای از پیاده‌رو جسد اسبی دیده می‌شد که به لطف سگ‌های ولگرد حاضر در محل، شکمش دریده شده و محتویاتش بیرون ریخته بود. در حالی که کمی آن طرف‌تر، تعدادی کودک صحنه را تماشا می‌کردند و گاه به طرف سگ‌ها سنگ پرتاب می‌کردند.

کل کتاب توسط مه غلیظی محاصره شده که شخصیت ها و رمز و رازهاشون رو در بر گرفته. و به تدریج همه‌کس و همه‌چیز، از زیر سایه بیرون میان و حقیقت برملا میشه.

من دقیقا توصیف چنین صحنه‌ای را در کتاب سایه‌ی باد خوانده بودم. شخصیت اصلی داستان هر نیمه‌شب وقتی روی بالکن می‌رفت شاهد حضور غریبه‌ای در آن‌سوی خیابان بود که در سایه‌ها می‌ایستاد، خیره به او نگاه می‌کرد و بی‌وقفه سیگار می‌کشید. چهره‌ی مرد غریبه همواره در هاله‌ای از تاریکی فرو رفته بود فقط چشم‌هایش دیده می‌شدند که مثل اخگرهای سرخ زغال‌های افروخته می‌درخشیدند.

ثافون به جزئیات اهمیت میده. به طور مثال مکان هایی که در حال حاضر با یه سرچ ساده نمایان میشن و با تطبیق دادن تصاویر گوگل مپ با توصیفاتش، میشه پی برد چقدر همخوانی دارن.

با فرا رسیدن شب، چهره‌ی دو اژدهای سنگی، که گویی محافظان چراغ کم‌نور آویخته بر سردر کافه بودند، کم‌کم در میان سایه‌ها محو می‌شدند. درون کافه، زیر و بم صداها، مثل پژواک‌هایی بودند که زمان را درنوردیده باشند. مشتری‌ها از هر طیف، چه واقع‌گرا، چه آرمان‌خواه و چه محصلینی که می‌توانستند نوابغ و روشنفکران آینده باشند، همگی در آن ساعات ابتدایی شب در کافه جمع می‌شدند و میزهای خود را با روح کسانی که، خواه زنده یا مرده، تجسم اسپانیای جدید به‌شمار می‌آمدند به اشتراک می‌گذاشتند؛ با روح کسانی چون پابلو پیکاسو، ایزاک آلبنیز، فدریکو گارسیا لورکا و سالوادور دالی. در آن زمان، کافه‌ی اِل کواتره گَتس فضایی عجیب داشت که هر مشتری تازه‌وارد عامی و بی‌سوادی هم می‌توانست به ازای پرداخت پول یک فنجان کوچک قهوه از دروازه‌های تاریخ، ادبیات و هنر عبور کند و چیزهایی هرچند مختصر بیاموزد.

هم‌چنین سعی نمیکنه با اضافه کردن شخصیت‌ها گیجت کنه. اگر کسی رو در طول کتاب فراموش کردی، با حوصله فلش بک ریزی میزنه تا یه آن زیر لب بگی آها! پس این همون یارو بود. ولی محض اطمینان خاطر سعی کن گوشه ای درباره‌شون یادداشت کنی تا در ادامه به دردت بخورن.

و اما این بشر با بمباران سوالات بی‌جواب به امان خدا ولت میکنه! در طول کتاب از دیالوگ‌هایی که رد و بدل میشن و اتفاقاتی که میفتن، پی میبری که چطور گره ها باز میشن و دوباره در هم تنیده میشن. ولی خیالت رو راحت کنم، چون در نهایت با دندون بازش میکنه!

اما این هم بگم که قصد نداره با طرح کردن معماها از چیزهای دیگه غافل بشه. مثلا از اون دسته از کتاب‌هایی نیست که با اتفاقات پشت سر هم هیجان زده‌ت کنه و دچار فرود نشه. چون به آرومی قطعات پازل‌ رو کنار هم قرار میده. از سرگذشت شخصیت فرعی‌ای میگه که در زندگی شخصیت‌های اصلی تاثیرگذار بوده و تو باید صبر و حوصله به خرج بدی تا داستان آدم‌های مختلف رو بشنوی. برای اینکه در نهایت بتونی با لذت به پازل حل شده‌ش نگاه کنی و پی ببری چقدر جزئیات پیش‌پاافتاده در به تصویر کشیدن کل داستان مهم بوده.

از زیبایی های دیگه‌ی کتاب میتونم به رفاقت‌های خالصانه‌ش اشاره کنم که برای من از عشق های رومخش باارزش تر و تأمل ‌برانگیزتر بود. رابطه‌های بی چشمداشتی که می‌تونن مدهوشت کنن. و چقدر سرشون انگشت به دهن موندم.

از مسائلی که اذیتم کرد روابط عاشقانه‌ای بود که سر و ته یه کرباس بودن. و یکجورایی من رو یاد بلندی‌های بادگیر مینداخت. اسپویل نمیکنم درباره‌ی کدوم شخصیت ها حرف میزنم ولی به وضوح ردپای هیتکلیف رو می‌دیدم.

مورد دیگه ای که جای تشکر داره ترجمه‌ی خوب و پاورقی هایی هست که به درک بیشتر کتاب کمک میکنن. البته که به قدری واضح ترجمه شده که میشه پی برد کجاها سانسور شدن و بعد به فایل اصلی رجوع کرد.

راسیتش این اولین مواجهه من با ادبیات اسپانیایی بود. بدون هیچ پیش زمینه ای تو دل ماجرا رفتم و خوشحالم از اینکه شروع خوبی برای ادامه‌ی این راه شد.

و در آخر پیشنهاداتم برای لذت دوچندان از کتاب:
1.نوشتن اسامی شخصیت ها همراه خلاصه ای از بیوگرافی‌شون. حتی اگر به نظرتون میرسه اون شخص نقش چندانی هم نداشته باشه ولی این کار رو انجام بدین چون در ادامه امکان داره نقشش پررنگ تر شه و به کارتون بیاد.
2.برای اینکه از اشارات نویسنده به اماکن خسته نشین و اگر قوه‌ی تخیل خوبی هم ندارین، این لطف رو در حق خودتون بکنین و با یه سرچ ساده پا به خیابون‌های بارسلون بذارین و هم‌قدم دانیل شین. بدون شک از دیدن مناظر اسپانیا لذت می برین.
3.برای اینکه بیشتر با فضای حاکم بر کتاب ارتباط برقرار کنین، تو زمستون بخونینش. چون در این صورت تجربه ی زیستی ای از سرمای کتاب، خیابون‌های مه‌آلود و اون باد سردی که به صورتتون میخوره میتونین داشته باشین.
4.سعی کنین تو خوندن همین جلد وقفه نندازین تا به فراموشی دچار نشین.

و در نهایت برای کسایی که میخوان بدونن آیا نیاز به خوندن باقی جلدها هست باید بگم داستان دانیل با تمام رمز و رازهاش در این جلد به اتمام رسیده و جای سوالی رو تقریبا باقی نمیذاره.
اگر با همین جلد شیفته‌ی قلم نویسنده شدین باقی مجموعه رو تهیه کنین. اگرچه شاید در ادامه باز هم به ماجرای دانیل بپردازه..
April 1,2025
... Show More
- أتت قراءة هذه الرواية مع الحدث الأليم الذي شهدته بيروت والإنفجار الضخم الذي وقع في المرفأ ليحولها من عروس الشرق الى أرملة تتشح بالسواد، الى مقبرةٍ للناس البسطاء المنسيين الذين ارادوا الحياة في مستنقع اضحىت الحياة فيه مطلباً صعباً ومستحيلا!! وبذلك اكتسبت القراءة بعداً عاطفياً يجمع ما بين بيروت وبرشلونة، بين الموت هنا والموت هناك...

كان قلبي ينبض كأنما اراد ان يفتح ممراً في صدري ليهرب منه

- "ظل الريج" الرواية الأولى من رباعية كارلوس زافون، "ماتريوشكا" بنفسٍ اسباني، قصة تميط اللثام عن اخرى، تتوازى، تتداخل تتقاطع بأسلوب سلس وأفكار ذكية (بمعظمها) على لسان الشخصيات المنتقاة بعناية، بخلطة من الغموض والتشويق الكلاسيكي وبمزج ما بين القصص القوطية والروايات الحديثة وبإستعمال تقنية روائية بسيطة وسهلة.

- تبدأ القصة حين يذهب دانيال مع والده الى مكان غريب (وهو احد المكانين اللذين يذكران بالقصص القوطية) يدعى مقبرة الكتب المنسية حيث يقوم دانيال بإنتقاء كتاب "ظل الريح" لكاتب مجهول يدعى خوليان كاراكاس، فتنطلق رحلة البحث عن هذا الكاتب، من هو؟ حياته؟ أعماله؟.. يستفيد دانيال من عمل والده (صاحب مكتبة) وأصدقائه وتبدأ رحلة البحث المشوقة..

- قام زافون بعمل مقاربة او موازنة بين حياة كاراكاس وبين حياة دانيال، مازجاً ما بين الحاضر والماضي، مستعيناً بشخصيات لربط الحكايتين (مثل المحقق ونوريا)، هذا سمح له بضخّ الأفكار عن الحروب وفترة الدكتاتورية والإنتهازية والقتل والبرجوازية. كما انه بنى على الكثير من المتناقضات: الحب-الكره، الموت-الحياة، الظلال-الأحلام، الملاك-الشيطان، الفقر-الغنى...

ثمة سجون أسوأ من الكلمات

- أفضل الشخصيات كانت شخصية فيرمين دي توريس، المتشرد الجاسوس الحذق، وأعتقد انه أكثر الشخصيات اقناعاً في الرواية والتي استطاع زافون ان يرسمها بأبعادها الثلاثية! لكأنه اتى ببرنارد شو ووضعه في الرواية! شخصية لاذعة، مضحكة، مبكية، ساخرة ستحبها وتتعاطف معها وتزعل لمصابها وتضحك لسخريتها وفرحها.

الكلام مسلك الحمقى، السكوت حجة الجبناء، والإصغاء زينة العقلاء

- الحبكة كانت جيدة، الغموض كان جيداً لكنه ليس متقناً: فشخصياً هناك مفصلان كانا واضحين، الأول اختيار اسم "الشبح"(اسم السيطان في الرواية) والثاني اللقاء في القبو بجانب القبرين. هذان المفصلان فضحا الغموض بالنسبة لي. كما ان الحبكة تصل بدانيال الى حائط مسدود تقريباً بعد عدة سنوات فيقوم زافون بإسقاط تلك الرسالة الطويلة التي وضعت النقاط على الحروف وشرحت كل التفاصيل له! وهذا كان مقتل الرواية، فرغم إمكانية حدوث هذا الا انه طريقة ساذجة في اكتشاف الأحداث بالإضافة الى ان بعض الأحداث في الرسالة لم تكن لها اي فائدة سوى المعلومة (كاراكاس وبينلوب أخوة على صعيد المثال).

إن المصادفات جراح على وجه القدر

- ختاماً، القصة ممتعة رغم المطبّ الأخير، وما زاد من جمالها، برأيي، الترجمة الرائعة لمعاوية عبد المجيد وعدم إقحام نفسه في مقدمة تؤطر القارئ في إطار نظرة المترجم، فترك رأيه، اي كلمة المترجم، الى ختام الرواية وهذا يحسب له.
n  
n  خذني اليها.. ان جاءني ملاك الموت فأريد ان يجدني بين ذراعيهاn  
n


---
تحديث 18/8/2020:
لا زالت الرواية بتفاصيلها في رأسي، ولا زلت مستمتعاً بها، رغم مطب الرسالة، أعتقد انها تستحق النجمة الرابعة
April 1,2025
... Show More
This is the 3rd time I start this book. I do not know why but previously I never managed to pass the first 20 pages. I am so glad I tried again as it is a wonderful book that made its way into my favorite books shelf. I enjoyed the atmosphere of the book which reminded me of the Club Dumas by Arturo Reverte which is another great book about books.
April 1,2025
... Show More
يالهوي علي جمال وحلاوة الرواية دي❤️❤️
من الروايات اللي صعب تتنسي..خطيرة بجد
April 1,2025
... Show More
I loved this book so much that I feel like my tears should speak for themselves and I don't even need to review it. At the same time, I want to shout from the rooftops about how good this book is. So here I am.

This book is the perfect mix of dark brooding mystery with a wistful romance and a melancholy, bookish main character. There's so many elements that are effortlessly held afloat by the gorgeous, melodic, and yet digestible writing. I tabbed the everloving sunshine out of this book because there's so many astute and haunting lines; Zafón is truly a talented writer who I certainly see myself reading more from.

My only issue throughout the book was the way the mystery unfolded, but it was more of a user error because I took so long to read this book that between sittings, I would forget all the details about which character is who. Also, the perspective jumping from character to character could be a bit startling, but by the end of this book when I spent the last 50 pages sobbing and hugging my cat as I read on, I couldn't give a single damn about this minor storytelling blip.

Very few books earn the title of a masterpiece from me, but this is one of them. It takes you on a complete journey with characters so lifelike and human, eccentric and lovely, twisted and vile. I foresee this being a book that, when I pass it in a book shop, I will stroke its spine lovingly and remember the hours I spent cuddled with it, lost in its alternating gloomy and hopeful moods.
April 1,2025
... Show More
*****VERY UNPOPULAR OPINION TIME*****

The majority of my friends love this book to death but I didn't. Some of my friends didn't love it so I don't feel so alone thank goodness.

I tried reading the paperback awhile back and put it down. Then I picked it up again and the beginning was so good. I thought we were going to go on some kind of crazy journey when I read about the cemetery of forgotten books. It just never went where I thought it might go.

I finally got the audio version on Overdrive and the narrator was wonderful, the little music parts while reading were wonderful, I just couldn't get into it.

I really don't think it was my mood either even though I'm fighting a reading slump. I just didn't care for any of the characters or what was going on. It's a shame but I can't love them all, but I am glad for those that do love the book =)
April 1,2025
... Show More
هر بار که کتاب حجیمی دستم گرفتم، نگران سردی‌ای بودم که ممکنه در اواسط خوندنش، گریبانم رو بگیره و باعث بشه اون کتاب رو نصفه رها کنم. و از اونجایی که از ثافون چیزی نخونده بودم، اوایل شک داشتم که نکنه باید از کتاب سبک‌تری از ایشون شروع کنم!
اما با هر شک و تردیدی که بود، کتاب رو گرفتم و شروع به خوندنش کردم. تقریبا همون صفحات اولش بود که فهمیدم اشتباه می‌کردم. اشتباه می‌کردم که تعلل به خرج می‌دادم!

حالا که تمومش کردم، اعتراف می‌کنم که سایه باد، تبدیل شد به یکی از بهترین کتاب‌های عمرم و نظرم رو راجب ادبیات لاتین و کتاب‌های داستانی و ماجراجویانه و معماگونه به‌کلی برگردوند!
من کتاب‌های سبک تریلر و رازآلود و وحشت رو دوست نداشتم و سایه باد این اخلاق رو در من از بین برد.
من ادبیات لاتین رو خیلی سخت‌خوان می‌دونستم و با اسامی شخصت‌هاشون مشکل داشتم، ولی سایه باد از هیچ کدوم از این مشکلات رنج نمی‌برد.

یک نکته‌ی جالب که ارزش بحث/بیان داره، اینکه در سایه باد، هر شخصیت موجود در داستان، به طرز متفاوت با سایر شخصیت‌ها، مسئولیت رنگ بخشیدن و جهت دادن به نحوه‌ی پیش‌برد داستان رو داره!
مثلا، خواننده اگر در یک فصل با شخصیت ایکس همراه بشه، نخونده می‌دونه که اون فصل قراره جنایی و پلیسی باشه! یا مثلا فصلی که ماجرای آقای ایکس دوم رو روایت می‌کنه، خواننده می‌دونه که قراره داستانی طنز آلود رو بخونه!
هر شخصیتی در این کتاب، دنیای متفاوت خودش رو داره و نویسنده خوب تونسته به دنیای هر شخصیت، رنگ و لعاب مخصوص خودش رو بده!

توصیفاتی که در این کتاب اومده، از شهر بارسلون و خیابان‌های اون و بعضا حوادث تاریخی اون دوران، به من نشون داد که می‌تونم به نویسنده‌ای جز اشتاین بک هم اتکا کنم! :))
اگر قبل از این کتاب ازم من می‌پرسیدن، میگفتم بهترین شخصیت پردازی‌ها رو اشتاین بک و داستایوفسکی می‌کنن. اما حالا در کنار اسم او دو نویسنده، اسم ثافون رو هم باید اضافه کنم!

کتاب سایه باد، دست روی حس کنجکاوی خواننده می‌زاره و از همون صفحات اول تا آخرین خطوط کتاب، این رویه ادامه پیدا می‌کنه!
درست همون لحظه که خواننده از یک اتفاق سر درمی‌آره، بلافاصله دو گره جدید در داستان ایجاد میشه! و برعکس خیلی کتاب‌های دیگه، این گره اندازی‌ها اصلا از جذابیت داستان کم نمی‌کنه و ذره‌ای خواننده رو از ادامه دادن دلسرد نمی‌کنه!
به طوری که خواننده با خودش می‌گه یک فصل بخونم بعدش بخوابم، ... ای‌وای یک فصل دیگه بخونم و بعد بخوابم، ... که یکدفعه به خودش میاد و می‌بینه صبح شده و هنوز داره می‌خونه! :))

از لحاظ فضاسازی و توصیف موقعیت‌ها و مکان‌ها، همین‌قدر بگم که بعد از خوندن این کتاب، حس می‌کنم شهر بارسلون رو از نزدیک دیدم! انگار مدتی اونجا زندگی کردم!
اما از لحاظ تکنیک نویسندگی، در هم تنیدن تار و پود داستان، انسجام و پایان کتاب هم، هیچ کلمه‌ و جمله‌ای برای بیان به زبونم نمیاد!
احساس می‌کنم سواد و علم کافی رو ندارم که حتی به خودم اجازه بدم که بخوام راجب این مسائل صحبت کنم!

سایه باد، شاهکاریه که از دید بعضی از جوامع ادبی، جایگاه دوم در ادبیات اسپانیا بعد از دن کیشوت رو داره!

نگذریم از ترجمه‌ی بی‌نقص استاد صنعوی و البته کیفیت چاپ عالی انتشارات نیماژ.
بعد از استراحتی کوتاه، و خوندن دو سه کتاب کوچیک، بدون شک جلد/قسمت دوم رو هم خواهم خوند.
April 1,2025
... Show More
ليست أول رواية سيئة أقرأها لكنها تحظى بتقييم مرتفع بين قراء الجودريدز، ولن تكون الأخيرة
قرأت تلك الرواية بسقف توقعات مرتفع، لكني راهنت على جواد خاسر
الرواية تدور في مدينة برشلونة أيان الحكم الديكاتوري للجنرال فرانكو، الراوي طفل صغير ووالده يمتلك متجر للكتب، في بداية الرواية يصطحب الوالد ابنه الوحيد لما يسمي مقبرة الكتب المنسية، حيث يوجد نسخة من كل كتاب مهدد بالضياع، ينتقي الولد كتاب بشكل عشوائي ليحتفظ به، ليقع حظه على رواية لكاتب اسباني مغمور عنوانها ظل الريح
الرواية تدور بعد ذلك في خطان متوازيان، حياة الراوي وهو يكبر وبخاصة حياته العاطفية، والخط الموازي يدور حول رحلته للبحث عن الكاتب الغامض مؤلف رواية ظل الأفعي، الانتقال بين الخطان لم يكن سلساً على الاطلاق، بمجرد أن تندمج في أحدهما حتي ينقلك الكاتب إلى الخط الموازي فجأة بعد أن تكون قد نسيت الكثير من أحداثه، وكعادة كل الأعمال اللاتينية، الرواية مزدحمة جداً بالشخصيات وهو ما يربك القارئ في النهاية، وكثير منها شخصيات ثانوية، بمجرد أن تحفظ اسم شخصية حتى تختفى
السرد مربك للغاية، وتيرة الأحداث تتصاعد بشكل جيد في بعض فصول الرواية، ثم تتباطئ بشكل يثير ملل القارئ في فصول أخرى، ولا تبدأ باكتشاف مغزى الرواية إلى وهي تقارب على الانتهاء
كما قلت الرواية واقعية بها ظل من الفانتازيا، وتوجد بها ثغرات تهدم أي عمل أدبي، ومنها السهولة الغريبة التي تحكي بها عدة شخصيات مختلفة تفاصيل خاصة للراوي عن الكاتب الذي يبحث عنه
بشكل عام رواية مملة، ويبدو أن حظي عاثر مع الأدب اللاتيني في التفرة الأخيرة
April 1,2025
... Show More
Even better reading it the second time round. This book has definitely entered my list of one of my favourite books of all time!
April 1,2025
... Show More
Абсолютно магична история, поклон пред книгите, знанието и хранилищата им - хора и места!
April 1,2025
... Show More
Why did I leave this book unread on my shelves for 6 years?!

Read it!
Leave a Review
You must be logged in to rate and post a review. Register an account to get started.