...
Show More
خیلی بیخود بود... اصلاً تو این داستان میخواست به چی برسه!؟ بهتر بود به جایِ چرخیدن به دورِ پدر روحانی و یا گریه کردن در کنارِ رودخانۀ « پیدرا» خوش رو می انداخت تو رودخانه، تا کرۀ زمین به راحتی از شرِّ یک خرافاتی و یک موجودِ همیشه در حالِ دعا، راحت بشه... چقدر یک موجود میتونه درمانده و بدبخت باشه که مسیرِ زندگیش رو کشیش و کلیسا و یا هر دین و مذهبِ دیگه، تعیین کنه
چقدر یک موجود میتونه خرافاتی و متوهم باشه که به چیزی که نه دیده میشه و نه احساس میشه و وجودش به هیچ روشی ثابت نشده، صفت بده و برای اون جنسیت تعیین کنه
در کتاب آمده که: « در حالی که بقیه مشغولِ خواندنِ سرود مذهبی بودند، با خود گفتم: اگر خداوند دارایِ وجه مؤنث نیز باشد چقدر جالب است. اگر حقیقت داشته باشد پس وجه مؤنثِ خداوند است که عشق را به ما آموخت
خوب دوستانِ خردمند، همانطور که در متنِ انتخاب شده از کتاب خواندید، نویسندۀ متوهم غیر از جنسیت تعیین کردن برایِ خدا، او را آموزگاری میدونه که به انسان عشق رو آموزش داه... واقعاً این نوع افراد بیمار هستن
مثلِ این میمونه که بگیم انسانها سوارکاری رو از « اسبِ شاخ دار » آموختن و یا انسان هایِ نادونی که در تاریخ دست به خودکشی و خودسوزی زده اند این کار رو از «ققنوس» یا «سیمرغ» یاد گرفتن
هر خردمندی میدونه که سیمرغ و اسب بالدار چیزی جز افسانه نیستن، پس صفت دادن و یا کار و عملی رو به آنها اختصاص دادن، دور از خرد و بسیار عجیب و مسخره هستش
اگر خداوند عشق رو به انسان آموخته، پس چرا به پیامبرِ اسلام و عرب هایِ بیابانگرد و غارتگر ، عشق رو یاد نداده بود؟!! اگر تمامِ صفحاتِ قرآن کتابِ تازی ها رو زیر و رو کنید نمیتونید واژۀ زیبایِ « عشق » رو بیابید ... همانطور که از « خرد» هم در قرآن چیزی گفته نشده
پیروز باشید و ایرانی
چقدر یک موجود میتونه خرافاتی و متوهم باشه که به چیزی که نه دیده میشه و نه احساس میشه و وجودش به هیچ روشی ثابت نشده، صفت بده و برای اون جنسیت تعیین کنه
در کتاب آمده که: « در حالی که بقیه مشغولِ خواندنِ سرود مذهبی بودند، با خود گفتم: اگر خداوند دارایِ وجه مؤنث نیز باشد چقدر جالب است. اگر حقیقت داشته باشد پس وجه مؤنثِ خداوند است که عشق را به ما آموخت
خوب دوستانِ خردمند، همانطور که در متنِ انتخاب شده از کتاب خواندید، نویسندۀ متوهم غیر از جنسیت تعیین کردن برایِ خدا، او را آموزگاری میدونه که به انسان عشق رو آموزش داه... واقعاً این نوع افراد بیمار هستن
مثلِ این میمونه که بگیم انسانها سوارکاری رو از « اسبِ شاخ دار » آموختن و یا انسان هایِ نادونی که در تاریخ دست به خودکشی و خودسوزی زده اند این کار رو از «ققنوس» یا «سیمرغ» یاد گرفتن
هر خردمندی میدونه که سیمرغ و اسب بالدار چیزی جز افسانه نیستن، پس صفت دادن و یا کار و عملی رو به آنها اختصاص دادن، دور از خرد و بسیار عجیب و مسخره هستش
اگر خداوند عشق رو به انسان آموخته، پس چرا به پیامبرِ اسلام و عرب هایِ بیابانگرد و غارتگر ، عشق رو یاد نداده بود؟!! اگر تمامِ صفحاتِ قرآن کتابِ تازی ها رو زیر و رو کنید نمیتونید واژۀ زیبایِ « عشق » رو بیابید ... همانطور که از « خرد» هم در قرآن چیزی گفته نشده
پیروز باشید و ایرانی