با شیطان همراه شدم، دلم برای حاکم اورشلیم سوخت، برای مرشد و مارگاریتا غصه خوردم، از دست بهیموث و کروویف حرص خوردم و گاهی با کاراشون خندیدم، و یه جایی وسطای کتاب فهمیدم که از دست رفتم. فهمیدم که این کتاب قراره از اونایی باشه که برمیگردم سراغش و دوباره میخونمش.