الف. ترجمهی سروش حبیبی را بخوانید. فصلی از کتاب به دلایلی در چاپهای نخستین حذف میشود و بعد به کتاب اضافه شده است. با این وجود قبل از خواندن، انتهای کتاب را نگاه کنید و فصلی که پس از پایان رمان به کتاب ضمیمه شده است را ببینید. بهتر است این فصل را در موعد مقرر (فصل هشتم قسمت دوم) سر جای خود بخوانید. این نکته متاسفانه در ابتدای کتاب ذکر نشده است.
ب. اگر هیچ کدام از کتابهای داستایفسکی را نخواندهاید و میخواهید شروع کنید بهتر است با این کتاب شروع نکنید و بعد از خواندن چندین اثر دیگر او این رمان را بخوانید.
ج. اگر از من بپرسید که به خاطر نداشتن وقت و دلایل دیگر بین دو کتاب «ابله» و «شیاطین» فقط یکی را میتوانید بخوانید من پیشنهادم به شما «ابله» است. هر چند من «شیاطین» را هم خیلی دوست داشتم.
********************************************************************************
من جنزدگان داستایفسکی را در ردیف سه یا چهار اثر ادبی بزرگ جهان: اودیسه، جنگ و صلح، دن کیشوت و نمایشنامههای شکسپیر، که قلههای کوهسار بلند آفرینش ذهن آدمی هستند، میدانم. کتاب تعهد اهل قلم. آلبر کامو. مصطفی رحیمی. مقالات. ص 14 کتاب
***
بعضی دوستان بسیار عجیبند. طرفین هر دو میخواهند خون هم را بریزند و گوشت بدن هم را بجوند. تمام عمر بدین سان روزگار میگذرانند. اما جدایی از
هم را برنمیتابند. حتی میشود گفت که جداییشان به هیچ روی ممکن نیست. ص 20 کتاب
انسان هر قدر نجیبتر باشد سر ضمیرش در آینهی چهرهاش نمایانتر میشود. ص 26 کتاب
ولی خوب، خورشید هم بی لکههای تاریکی نیست. ص 40 کتاب
اما کسی که مردم را نشناسد خدا را هم نمیشناسد. این را بدانید، هر قدر زبان ملت خود را کمتر بفهمید و هر قدر پیوندتان را با مردم بیشتر قطع کنید به همان اندازه اعتقادتان را به میهنتان از دست میدهید و آن وقت یا از خدا بر میگردید یا به آن بی اعتنا میشوید. ص 56 کتاب
خدا همان درد وحشت از مرگ هست. هر کس بر درد و ترس پیروز شود خدا خواهد شد. آن وقت نو است زندگی و انسان نو است، و همه چیز نو خواهد بود. ص 161 کتاب
همهی غصههای این دنیا و همهی اشکهای این دنیا، سرچشمهی شادی ماست. وقتی آنقدر اشک ریختی که خاک زیر پایت را تا عمق نیم آرشین خیس کنی، همهی لذتهای دنیا را یکباره خواهی چشید و دیگر رنگ غم را نخواهی دید. ص 202 کتاب
انسان هر چه سیاهروزتر باشد، یا قومی هر قدر زیر پا افتادهتر و بینواتر باشند، امید اجر اخروی و رویای بهشت در دلشان ریشهدارتر است. ص 261 کتاب
اگر شما گیوتین را به جلو صحنه آوردهاید و آن را با این شادمانی و افتخار افراشته و به آسمان رساندهاید فقط برای این است که بریدن سر از همه کار آسانتر است و پروردن اندیشه در سر از همه کار دشوارتر. ص 295 کتاب
من خوب میفهمم که چرا ثروتمندان روس مثل سیل به خارج کوچ میکنند و این سیل سال به سال شدیدتر میشود. غریزه است دیگر! وقتی کشتیای غرق شدنی باشد موشها پیش از همه آن را حس میکنند و از آن میگریزند. ص 505 کتاب
تقویمها همه دروغ میگویند... زندگی از روی تقویم لذتی ندارد. ص705 کتاب
خواندن کتاب و صحافی کردن آن دو مرحلهی متمایز رشد جامعه است، آن هم دو مرحلهی مهم! اول مردم به خواندن کتاب عادت میکنند. همین پیدا شدن عادت به خواندن، قرنها وقت لازم دارد. در این دوره با بیمبالاتی با کتاب رفتار میکنند و آن را با خشونت به گوشهای میاندازند زیرا آن را چیزی نمیدانند که قابل توجه باشد. کتاب را زمانی صحافی میکنند که به آن احترام بگذارند. یعنی وقتی که نه فقط از مطالعهی آن لذت ببرند بلکه به آن اهمیت بدهند. نه فقط شهر ما بلکه به طور کلی روسیه هم هنوز به این مرحله نرسیده. اروپا غیر از اینجاست. اروپا مدتهاست به این مرحله رسیده! ص 784 کتاب
من گمان میکنم که در این حال انسان باید تولید مثل را تعطیل کند. جایی که انسان به مقصود رسیده باشد اولاد برای چه؟ رشد چه معنی دارد؟ در انجیل گفته شده است که در روز رستاخیز تولد نخواهد بود. و انسانها به فرشتگان خدا شبیه خواهند بود. ص 801 کت��ب
داستان کوزهی پیامبری را به یاد دارید که بال فرشتهای آن را انداخت و او به حالت خلسه رفت و تمام بهشت را سیر کرد و با فرشتگان حرف زد و چون برگشت آب هنوز فرصت ریختن از کوزه را نیافته بود؟ این همان هماهنگی و صفای ابدی است که شما میگویید. ص 801 کتاب
دوستان من، خدا برای من حقیقتی حیاتی است زیرا تنها وجودی است که میشود با عشقی مطلق و ابدی دوستش داشت. ص 896 کتاب
انسان باید بسیار بیش از آنکه به سعادت خود واقف است بداند و هر لحظه باور داشته باشد که جایی هست که سعادت کامل و صفای بیغش برای همه کس و همه چیز هست... چکیدهی قانون هستی انسان فقط آن است که انسان پیوسته بتواند در برابر بینهایت بزرگ گردن تسلیم خم کند. اگر انسان از بینهایت بزرگ محروم گردد دیگر زندگی معنایی نخواهد داشت و انسان در نا امیدی تباه خواهد شد. صفحات 897 و 898 کتاب
این را هم بگوییم که دشمنی کهنهی داستایفسکی با تورگنیف در صورت مضحک و نفرت انگیز «نویسندهی عظیم الشان» کارمازینف نمایان است. تورگنیف زمانی در بادن با دادن القاب تمسخر آمیز «میهن پرست متعصب» و «مسیحی پارسا» به داستایفسکی اهانت کرده بود و داستایفسکی با این کاریکاتور از او انتقام گرفته است. «نقدی بر شیاطین». ص 1019 کتاب