این کتاب، درست در مقابل هاگاکوره: کتاب سامورایی قرار می گیرد.
هاگاکوره، کتابی سامورایی، یاد می دهد که چطور از شکست و مرگ نهراسید و اهدافی والاتر از سودهای دنیوی و عقل حسابگر داشته باشید: به فکر شجاعت باشید، و افتخار. می گوید اگر خواستید انتقام کسی را بگیرید، بدون این که وقت را تلف کنید تا محاسبه کنید که چطور پیروز می شوید، به دل دشمن بزنید و اگر هم کشته شدید، چه بهتر. چرا که «طریقت سامورایی بر مردن استوار است».
هنر رزم، در مقابل، کاملاً سودگرایانه است و به شما می آموزد که چطور قبل از اقدام به دقت و با هوشمندی همه چیز را محاسبه کنید، و استراتژی های خود را دقیق، و البته همراه با انعطاف، مشخص کنید تا حتماً به پیروزی دست بیابید. می گوید اگر محاسبات تان نشان می دهند در جنگ شکست می خورید، بیهوده منابع مالی و انسانی را هدر نکنید و به فکر حیله ای باشید تا کمترین تلفات را بدهید. به همین دلیل معمولاً هنر رزم را به عنوان یک کتاب «موفقیت» می خوانند، هر چند به اشتباه.
خواندن هر دو کتاب با هم، فرصت بسیار خوبی بود برای مقایسه ی دو طرز فکر کاملاً متضاد در دو کشور نزدیک به هم: چین و ژاپن.