...
Show More
انقدر تاثیر این کتاب روی من عمیق بود، ریویو طولانی شد. اگر با دیدن تعداد پاراگرافها دارید بیخیالش میشید (که حق دارید!) فقط همین رو بگم که
خوشههای خشم رو بخوانید
کتابهای داستانی معمولی، اصولاً حیوانات خانگی رامشدهای هستند که دندانهایشان رو به شما نشان نمیدن و کشان کشان شما رو به دنیای وحشی نمیبرند. اما خوشههای خشم داستانیه که دندانهاش به خونتون آغشته میشه[گاردین]. داستان ساده و تلخه. اُکیهایی (مهاجران اکلاهما) که به سمت باغهای میوهی کالیفرنیا راه افتادند و در تلاش برای یافتن سرزمین موعود، چه زجرها که نکشیدند. خانواده جود، یکی از هزاران خانوادهای بودند که از زمینی که در اون متولد شده بودند رانده شدند و دوازده نفر، سوار بر ماشینی قدیمی به سمت غرب کوچ کردند. در نهایت، بدبختی و فلاکت تنها چیزیه که نصیب این خانواده و هزاران مهاجر دیگه شد
بدبختی در دل بدبختی
:داستان دو پسزمینهی تاریخی مهم داره
رکود بزرگ The Great Depression .۱
با سقوط بازار سهام در سال ۱۹۲۹ و رکود اقتصادی آمریکا، بانکها به هر راهی متصول شدند تا ضررهای خود رو جبران کنند. از آنجا که یکی کردن زمینها و برداشت محصول با تراکتور از لحاظ اقتصادی سود بیشتری داشت، بانکها کشاورزان کوچک که با قرض و وام زمینهاشون رو به بانک باخته بودند رو بیرون کردند و باعث ایجاد یک مهاجرت بزرگ از شرق به غرب شدند
کاسهی خاک Dust bowl .۲
از ابتدای دهه ۱۹۳۰، دشتهای جنوبی آمریکا دچار طوفانهای شدید خاک و خشکسالی شدند که باعث مرگ انسانها و دام شد و همچنین محصولات کشاورزی از دست رفتند. این شرایط، تاثیرات کمرشکن رکود اقتصادی رو تشدید کرد و خانوادههای کشاورز به امید شرایط بهتر مجبور به ترک زمینهای خود شدند
بحثبرانگیزِ خوب یا بد؟
خوشههای خشم احتمالاً بحثبرانگیزترین و نقد شدهترین رمان قرن بیست هست. چنین آثاری اصولاً جنگهای کتابی ایجاد میکنند و کتابهایی در دفاع و کتابهایی برای تخریبشون نوشته میشه و این دقیقاً اتفاقیه که برای این اثر افتاد. مردم کالیفرنیا و اکلاهما از نحوهی تصویر شدن در این کتاب گله داشتند و به دروغپراکنی متهمش کردند. سرمایهداران و سیاستمداران شک نداشتند که این داستان چیزی جز پروپاگاندای کمونیستی نیست و البته که به خاطر تفاسیر نامتعارف از مسیحیت و الفاظ زشت به مذاق محافظهکاران هم خوش نمیآمد. امتحان اصلی کتابها اما، گذر زمانه. با فاصله گرفتن از زمان رکود اقتصادی و پیوستن این ماجراها به تاریخ، مردم با دید بازتری به این داستان نگاه کردند و مجبور شدند با حقیقت مواجه بشن، اینجا بود که مخاطبان بیشتری روایت کتاب رو پذیرفتند
کل و جز
کتاب فصلبندی متفاوتی داره. تقریباً یک فصل در میان داستان خانواده جود قطع میشه و نویسنده سعی میکنه تصویر بزرگتری از رویدادها رو ترسیم کنه. البته با اینکه جودها در این فصلها حضور ندارند، در حقیقت با همون مسائل بعدا رو به رو میشن. اگر کتاب فقط با فصلهای کلی نوشته میشد، تصور دردهایی که ازش صحبت میکنه سخت میشد و اگر فقط از مشکلات جودها میخوندیم، شاید فراموش میکردیم که این خانواده فقط مشتی از خروارها بودند
از من به ما
بخشی از فلسفه اشتاینبک که از مارکس تأثیر گرفته، در مورد قدرت جمع در مقابل ضعف فرده. تمام کاراکترهای اصلی رشد شخصیتیای در همین راستا دارند. تام جود، شخصیت اصلی داستان در ابتدای کتاب بسیار خودمحوره و به سرعت عصبانی میشه. ما جود، مادر خانواده، در فصلهای ابتدایی به هیچکس جز خانواده خودش فکر نمیکنه. اما هر دو بعد از تجربهی مصیبتهای بسیار، به مرور فراتر از خودشون رو میبینند و سعی میکنند به هر نحو به مهاجران دیگر هم کمک کنند. مادر در حالی که خودشون غذای زیادی ندارند، به بچههای گرسنه کمی غذا میده و تام در انتها بزرگترین تصمیم برای پیوستن به جمع معترضین رو میگیره
اما بزرگترین تغییر از فردگرایی به از خودگذشتگی برای «رُزاشارن» خواهر باردار تام اتفاق میافته که با همسر جوانش و سری پر از آرزوهای شیرین این سفر رو شروع میکنه. کمکم واقعیت روی سیاهش رو به رزاشارن نشان میده و هر روز بخشی از رویاش رو از دست میده. در نهایت این دختر جوان در صفحات نهایی کتاب، مظهر طرز فکر اشتاینبک میشه
"زنها راحتتر تغییر میکنند"
این جواب مادر به پدر خانوادست، وقتی که مرد از قدرت این زن برای مدیریت و کنترل اوضاع سخت در تعجبه. نقش مادر خانواده جود در این داستان و رشد شخصیتش از جذابترین بخشها بود. داستان به وضوح در جامعهی مردسالار اوایل قرن بیستم در حال رخ دادنه. در ابتدای داستان میبینیم که مردان تصمیمگیرندههای اصلی برای سفر پیش رو هستند و حتی زنان اجازهی نظر دادن ندارند. اما در طول کتاب با سخت شدن شرایط و مواجهه با مصیبتها، این مادر خانوادست که کنترل اوضاع رو به دست میگیره و تصمیمات نهایی رو برای خانواده میگیره. مادر که هدفی جز زنده و در کنار هم نگه داشتن خانوادهاش نداره، در مقابل این تغییر بزرگ نمیشکنه و با قدرتش سفر رو پیش میبره
دردِ آشنا
اشتاینبک خودش در یکی از مزرعههای کالیفرنیا به دنیا آمد و در اونها کار کرد. قبل از انتشار این کتاب از وضعیت مشقتبار کمپهای مهاجران برای روزنامه مینوشت، به طور مداوم ازشون بازدید می کرد و حتی با مهاجران همسفر میشد. تمام اینها مقدماتی برای نوشتن این کتاب بود. به قول خودش نویسنده تنها در مورد چیزی میتونه خوب بنویسه که تحسینش میکنه و از نظرش در اون زمان چیزی تحسین برانگیزتر از شجاعت مردم فقیر نبود
انگلیسی با ترجمه؟ کتاب صوتی چی؟
خیلی توصیه میکنم اگر میتونید کتاب رو حتماً انگلیسی بخونید. نحوه دیالوگ نویسی اشتاین بک خاصه و تمام مکالمات با لهجه و سبک خاص گفتار مردم ایالتهای مختلف آمریکا در آن بازه زمانی نوشته شده. من همزمان نسخه صوتی رو گوش کردم و از روی کتاب خواندم. به چند دلیل این روش عالی بود. اول اینکه با تمرکز و سرعت بالاتری کتاب رو خواندم و با اجرای فوقالعاده گوینده، خواندن جملات با لهجه بسیار آسانتر شد
و اما این جملهایه که کتاب رو برام خلاصه می کنه
n n
سه تا از بهترین مقالات
the guardian
britannica
cliffsnotes
۱۴۰۰/۶/۷
خوشههای خشم رو بخوانید
کتابهای داستانی معمولی، اصولاً حیوانات خانگی رامشدهای هستند که دندانهایشان رو به شما نشان نمیدن و کشان کشان شما رو به دنیای وحشی نمیبرند. اما خوشههای خشم داستانیه که دندانهاش به خونتون آغشته میشه[گاردین]. داستان ساده و تلخه. اُکیهایی (مهاجران اکلاهما) که به سمت باغهای میوهی کالیفرنیا راه افتادند و در تلاش برای یافتن سرزمین موعود، چه زجرها که نکشیدند. خانواده جود، یکی از هزاران خانوادهای بودند که از زمینی که در اون متولد شده بودند رانده شدند و دوازده نفر، سوار بر ماشینی قدیمی به سمت غرب کوچ کردند. در نهایت، بدبختی و فلاکت تنها چیزیه که نصیب این خانواده و هزاران مهاجر دیگه شد
بدبختی در دل بدبختی
:داستان دو پسزمینهی تاریخی مهم داره
رکود بزرگ The Great Depression .۱
با سقوط بازار سهام در سال ۱۹۲۹ و رکود اقتصادی آمریکا، بانکها به هر راهی متصول شدند تا ضررهای خود رو جبران کنند. از آنجا که یکی کردن زمینها و برداشت محصول با تراکتور از لحاظ اقتصادی سود بیشتری داشت، بانکها کشاورزان کوچک که با قرض و وام زمینهاشون رو به بانک باخته بودند رو بیرون کردند و باعث ایجاد یک مهاجرت بزرگ از شرق به غرب شدند
کاسهی خاک Dust bowl .۲
از ابتدای دهه ۱۹۳۰، دشتهای جنوبی آمریکا دچار طوفانهای شدید خاک و خشکسالی شدند که باعث مرگ انسانها و دام شد و همچنین محصولات کشاورزی از دست رفتند. این شرایط، تاثیرات کمرشکن رکود اقتصادی رو تشدید کرد و خانوادههای کشاورز به امید شرایط بهتر مجبور به ترک زمینهای خود شدند
بحثبرانگیزِ خوب یا بد؟
خوشههای خشم احتمالاً بحثبرانگیزترین و نقد شدهترین رمان قرن بیست هست. چنین آثاری اصولاً جنگهای کتابی ایجاد میکنند و کتابهایی در دفاع و کتابهایی برای تخریبشون نوشته میشه و این دقیقاً اتفاقیه که برای این اثر افتاد. مردم کالیفرنیا و اکلاهما از نحوهی تصویر شدن در این کتاب گله داشتند و به دروغپراکنی متهمش کردند. سرمایهداران و سیاستمداران شک نداشتند که این داستان چیزی جز پروپاگاندای کمونیستی نیست و البته که به خاطر تفاسیر نامتعارف از مسیحیت و الفاظ زشت به مذاق محافظهکاران هم خوش نمیآمد. امتحان اصلی کتابها اما، گذر زمانه. با فاصله گرفتن از زمان رکود اقتصادی و پیوستن این ماجراها به تاریخ، مردم با دید بازتری به این داستان نگاه کردند و مجبور شدند با حقیقت مواجه بشن، اینجا بود که مخاطبان بیشتری روایت کتاب رو پذیرفتند
کل و جز
کتاب فصلبندی متفاوتی داره. تقریباً یک فصل در میان داستان خانواده جود قطع میشه و نویسنده سعی میکنه تصویر بزرگتری از رویدادها رو ترسیم کنه. البته با اینکه جودها در این فصلها حضور ندارند، در حقیقت با همون مسائل بعدا رو به رو میشن. اگر کتاب فقط با فصلهای کلی نوشته میشد، تصور دردهایی که ازش صحبت میکنه سخت میشد و اگر فقط از مشکلات جودها میخوندیم، شاید فراموش میکردیم که این خانواده فقط مشتی از خروارها بودند
از من به ما
بخشی از فلسفه اشتاینبک که از مارکس تأثیر گرفته، در مورد قدرت جمع در مقابل ضعف فرده. تمام کاراکترهای اصلی رشد شخصیتیای در همین راستا دارند. تام جود، شخصیت اصلی داستان در ابتدای کتاب بسیار خودمحوره و به سرعت عصبانی میشه. ما جود، مادر خانواده، در فصلهای ابتدایی به هیچکس جز خانواده خودش فکر نمیکنه. اما هر دو بعد از تجربهی مصیبتهای بسیار، به مرور فراتر از خودشون رو میبینند و سعی میکنند به هر نحو به مهاجران دیگر هم کمک کنند. مادر در حالی که خودشون غذای زیادی ندارند، به بچههای گرسنه کمی غذا میده و تام در انتها بزرگترین تصمیم برای پیوستن به جمع معترضین رو میگیره
اما بزرگترین تغییر از فردگرایی به از خودگذشتگی برای «رُزاشارن» خواهر باردار تام اتفاق میافته که با همسر جوانش و سری پر از آرزوهای شیرین این سفر رو شروع میکنه. کمکم واقعیت روی سیاهش رو به رزاشارن نشان میده و هر روز بخشی از رویاش رو از دست میده. در نهایت این دختر جوان در صفحات نهایی کتاب، مظهر طرز فکر اشتاینبک میشه
"زنها راحتتر تغییر میکنند"
این جواب مادر به پدر خانوادست، وقتی که مرد از قدرت این زن برای مدیریت و کنترل اوضاع سخت در تعجبه. نقش مادر خانواده جود در این داستان و رشد شخصیتش از جذابترین بخشها بود. داستان به وضوح در جامعهی مردسالار اوایل قرن بیستم در حال رخ دادنه. در ابتدای داستان میبینیم که مردان تصمیمگیرندههای اصلی برای سفر پیش رو هستند و حتی زنان اجازهی نظر دادن ندارند. اما در طول کتاب با سخت شدن شرایط و مواجهه با مصیبتها، این مادر خانوادست که کنترل اوضاع رو به دست میگیره و تصمیمات نهایی رو برای خانواده میگیره. مادر که هدفی جز زنده و در کنار هم نگه داشتن خانوادهاش نداره، در مقابل این تغییر بزرگ نمیشکنه و با قدرتش سفر رو پیش میبره
دردِ آشنا
اشتاینبک خودش در یکی از مزرعههای کالیفرنیا به دنیا آمد و در اونها کار کرد. قبل از انتشار این کتاب از وضعیت مشقتبار کمپهای مهاجران برای روزنامه مینوشت، به طور مداوم ازشون بازدید می کرد و حتی با مهاجران همسفر میشد. تمام اینها مقدماتی برای نوشتن این کتاب بود. به قول خودش نویسنده تنها در مورد چیزی میتونه خوب بنویسه که تحسینش میکنه و از نظرش در اون زمان چیزی تحسین برانگیزتر از شجاعت مردم فقیر نبود
انگلیسی با ترجمه؟ کتاب صوتی چی؟
خیلی توصیه میکنم اگر میتونید کتاب رو حتماً انگلیسی بخونید. نحوه دیالوگ نویسی اشتاین بک خاصه و تمام مکالمات با لهجه و سبک خاص گفتار مردم ایالتهای مختلف آمریکا در آن بازه زمانی نوشته شده. من همزمان نسخه صوتی رو گوش کردم و از روی کتاب خواندم. به چند دلیل این روش عالی بود. اول اینکه با تمرکز و سرعت بالاتری کتاب رو خواندم و با اجرای فوقالعاده گوینده، خواندن جملات با لهجه بسیار آسانتر شد
و اما این جملهایه که کتاب رو برام خلاصه می کنه
n n
سه تا از بهترین مقالات
the guardian
britannica
cliffsnotes
۱۴۰۰/۶/۷