به سختی به این کتاب میتوان 5 نداد. درواقع کتاب بین 4 و 5 حرکت میکند. فرازهای زیادی از کتاب و مقدمه و موخره درخشانش قطعا 5 است اما همین حرکت میان 4 و 5 و به شکل مطلق در اوج نماندن باعث میشود که در مجموع به کتاب 4 ستاره بدهم. مقدمه شاهرخ مسکوب و به خصوص موخره آندره بونار حقیقتا درخشان بودند. خواندن تراژدی ها قبل و بعد از خواندن مقاله ی بونار تفاوت های جدی ای باهم دارند. "خواندن" نیروهای متضاد هستی و درون وجود انسان از لا به لای سطور نمایشنامه های سوفوکلس شاید تا حدی توضیح دهنده کاری باشد که بونار میکند. جاهایی از مقاله بونار برای من حتی به شکل نیایشی در می آمد که وجودم را لبریز میکرد..!
Read introduction and Oedipus the King. Made it through in one sitting, staying up past my bedtime, because it was much more engaging and exciting than I anticipated. Very approachable translation.
These plays are world class literature. I originally read them a long time back (during an early "Classics" phase), and liked them well enough, though at the time I was sort of checking off boxes of Books-I-Must-Read. Reading these now, later in life, they have much more impact. I'm sure an additional boost came via Fagles' potent translations. An added plus are the outstanding introductions preceding each play, which create necessary historical and literary contexts to further enhance the plays. Also, Fagles orders the plays within the cycle in an order that follows their composition rather than the linear ordering found in other translations. This fascinating arc, to my mind, deepens our understanding of the characters and their motivations. Fagles also notes that this ordering reflects Sophocles' evolving sense of tragedy. I don't know about that, but such a reading approach certainly heightens the poignancy of "Oedipus at Colonus," which in the traditional ordering ("Oedipus the King," "Oedipus at Colonus," "Antigone") seems the most static of the three plays. With Fagles' ordering ("Antigone," "Oedipus the King," "Oedipus at Colonus"), you experience some serious (and enjoyable) literary jujitsu. The last events in the cycle now become the first. Sophocles, by composing the plays the way he did, creates something along the lines of a Greek Rashomon, with new revelations, as viewpoints shift, about characters and their motivations. Such an approach creates a greater bond between the three plays, transforming them into a surprisingly modernist whole.
عجب شاهکاری! هر چیز را زکاتی است و زکات عقل اندوهی است طویل (تذکرهالاولیا) سه گانه فوقالعاده سوفوکلس (سوفوکل)، ماجرای جنگ آدمی با تقدیر است. ماجرای مردان و زنانی که تاوان دانستنشان را میدهند. ادیپوس که بنا بر پیشگویی شومی فرسنگها در کودکی از والدینش جدا شده؛ بر طریق شوم سرنوشت نزد آنان و به تبای باز میگردد. اما چگونه و به چه نحو؟ این مرد دانا، این پاسخگوی معمای ابوالهول، شهر آبا و اجدادی را نجات میدهد. پله پله بیشتر میداند و با هر دانستن، رولی که خدایان برایش در نمایش عالم نوشتهاند را بهتر بازی میکند. دریغ که نمیداند چه سرنوشت شومی در انتظار اوست. هر بار که دری از حقایق به روی وی باز میشود؛ او را محنتی عظیمتر فرا میگیرد. ادیپوس (ادیپ) مرد خردمندی است که پنجه در چنگال سرنوشت برده است. آدمیزادگانی که بازیچه جنگهای خدایان گشتهاند. این سه گانه روایت عاقبت شوم یک خاندان است. خاندانشاهی که سنگینی گناه را از اولینشان یعنی کادموس، بر گردن دارند. جنگ ما بین نیرویی از پیش مقهور و دعوا بر ظفری از پیش معین است. آدمی بازیچه اختلافات خدایان است. همچون که جد ادیپوس، به فرمان خدایگانی گوش داد و این غضب خدای دیگری را جلب کرد و برای همیشه او را نفرین نمود. ادیپوس ملغمه ای از نیروی خرد و تاریکی است. در نمایشنامه اول این ترکیب به خوبی نمایان است... سه گانه افسانه های تبای، شامل سه نمایشنامه ادیپوس شهریار، ادیپوس در کلنوس و آنتیگونه است. رخدادهایی که در پی هم رخ میدهند. گرچه سوفوکلس به این ترتیب نمایشنامه ها را ننوشته است اما به خاطر رعایت ترتیب داستانی، به این شکل در کتاب چیده شده اند. (گفتنی است که سوفوکلس ابتدا آنتیگونه سپس ادیپوس شهریار و در آخر ادیپوس در کلنوس را نوشت) نمایشنامه اول و سوم هر دو شاهکار هستند و نمایشنامه دوم از این جهت مهم است که این دو را به یکدیگر متصل میکند. در مورد آنتیگونه ترجیح میدهم به طور مستقل در مجلد جدایی که به ترجمه آقای دریابندری هست بنویسم. این کتاب را از دست ندهید. گرچه شاید ترجمه گاهی ثقیل بنماید و کلمات دور از ذهن. اما خواندن نثر آقای مسکوب فوقالعاده است. همچنین مقدمه شاهرخ مسکوب در ابتدای کتاب و متن بومار، با عنوان آنتیگونه و لذت تراژیک، راهنمای خوبی برای فهم و تعمق در این اثر جاودانه است.
مرگ را نمیتوان تمنا کرد. او نمی آید تا آدمی را از سرنوشتی که خود ساخته بِرَهد. «آنتیگونه اثر سوفوکلس»
میخوایم خیلی کوتاه راجع به سه شاهکار بی بدیل ، سه تراژدی فراموش نشدنی ، سه نمایشنامه که انقدر مهم اند که همه بر آن ها مسئله دارن ، صحبت کنیم : «ادیپوس شهریار» ، «ادیپوس در کلونس» و «آنتیگونه» خیلی کوتاه جهت جلوگیری از اسپویل : خانم ها و آقایان شما با یک شاهکار «ادیپوس در کلونس» و دو ابر شاهکار «آنتیگونه» و «ادیپوس شهریار» طرفید. ابرشاهکار ها رو هرگز فراموش نمیکنید. حق هم دارین. ببینین «ادیپوس شهریار» چه اعجوبهایه که همه از «هایدگر» تا «فروید» و حتی روان شناس های امروزی روش نقد دارن و مسئلهشونه.
و «آنتیگونه» آنتیگونهای که شاید بتونم بگم از «ادیپوس شهریار» هم (کمی) بهتره. آنتیگونهای که مجموعهای از جدال هاست. جدال شناختن شر و خیر ، جدال ظالم و مظلوم ، جدال دادخواهی و عدالت خواهی ، جدال با قدرت تقدیر روزگار و در نهایت جدال با پذیرش سرنوشت. باید اثر رو بخونین تا بفهمین بعد از خوندنش تا چه حد منقلب میشید.
«آنتیگونه» و «ادیپوس شهریار» رفتن توو لیست صد داستانم
«خوشا روزگار بی گناهی خوشا از یاد بردن تقدیر دست ایزدان سهمگین است خانه ای که فرو می ریزد کودکانش را می کشد و دیگر بازمانده ای نیست تا آن را باز بسازد و رنج های باستانی در هر نسل جان تازه می گیرد»
«چون عمری دراز بگذرد با افزونی سالهای بسیار رنج به افزون و شادی به نقصان است و به فرجام چون مرگ بی منادی هیچ نوایی رقصی یا آوازی فرا رسد تا ما را آرامشی بخشد رهایی همگان یکسان است چون روزهای آسوده ی جوانی گذشت دیگر چه غمها، چه دردهای جانکاه که نیست! ستیزه و آزمون خونین جنگ حسدورزی و بیزاری و سرانجام بدترین بدها، عمر ناخوشایند؛ نامهربان و دشمن خوی»
Najważniejszym spostrzeżeniem z lektury cyklu tebańskiego, jest to, jak ważnym, dla całości jest Edyp w Kolonos o którym nie miałem zielonego pojęcia. Obok znanych wszystkim ze szkoły arcydzieł greckiej tragedii, najstarszy bo napisany u schyłku życia Sofoklesa drugi jej element, jest kluczowy do odczarowania Edypa i zrozumienia postaci Antygony. Trzeba też przyznać, że spolszczenie Libery jest czymś wspaniałym dla poznania greckiego teatru laikowi, które aż prosi się o czytanie na głos.
Bardzo jestem ciekaw tych tragedii wystawianych na scenie, oraz porównania ich z tłumaczeniami Chodkowskiego.
"In certain heroic natures unmerited suffering and death can be met with a greatness of soul which, because it is purely human, brings honor to us all."
Wonderful. I know we need to read these in modern translations, but how amazing is it that we still have works from ancient Greece? These stories are not at all boring, or dated, or difficult to read. Pick the translation that suits you, whether poetry or prose or somewhere in-between and dive into some incredible drama.