...
Show More
خوانش: 1401.04.07
این نخستین رمانی ست که از گابریل گارسیا مارکز خواندم و برای اینکه بگویم او چگونه نویسندهای ست نمیتوانم دیدگاهی داشتهباشم. تنها میتوان گفت نویسندهی خوبی ست. اگرچه او را با رئالیسم جادویی میشناسند ولی در این کتاب چندان رئالیسم جادوییای ندیدم شاید هم هنوز نمیتوانم رئالیسم را از رئالیسم جادویی بازشناسم.
پرسشی که برایم پیش آمده این است که چرا آرزوی شب نودسالگی نویسندهی پیر داستان، همخوابگی با دوشیزهای چهاردهساله ست؟! چرا نمیتوانست دوشیزهی بیستوچهارساله باشد؟! چرا دوشیزهای در روسپیخانه؟ آیا نمیتوانست در کنسرت یا نمایشی عاشق چنین آدمی شود؟ نکند جناب مارکز میخواهد بگوید چنین شیفتگی و عشقی که خیلی خیلی خیلی دور از واقعیت است هم میتواند رخ دهد؟ هفتادوشش سال بازهی زمانی یعنی پیرمرد میتواند نیای دخترک باشد!
عشق داستان، بیشتر عشق افلاطونی ست. نوشتههای عاشقانهی پیرمرد برای کسانی که نمیدانند تکانهی انگیزانندهی نگارش نوشتهها چه بوده، بسیار زیبا ست. شاید کسی باور نکند که پیرمرد از دوری دخترکی چهاردهساله چنین عاشقانههایی پدید آوردهباشد. نکتهی جالب آنکه غزلهای سرایندگان بزرگ کشورمان پر از عشقهای ژرف هستند ولی آیا من و تو میدانیم که حافظ عاشق چه کسانی شدهبود؟ یا سعدی با دیدن چه کسانی چنان غزلهای ماندگاری نوشتهاست؟ داستان برای مردم ارزشی ندارد مگر آنکه به داستان زندگی خودشان پهلو بزند و نویسندگانی آن را بهگونهای جاودان از رخداد به هنر برگرداندهباشند.
بهگمانم اگر خواندن این داستان، در زمان و وضعیت من، نوشتهی بالا را برایم آوردهباشد، کتاب بدی نیست.
این نخستین رمانی ست که از گابریل گارسیا مارکز خواندم و برای اینکه بگویم او چگونه نویسندهای ست نمیتوانم دیدگاهی داشتهباشم. تنها میتوان گفت نویسندهی خوبی ست. اگرچه او را با رئالیسم جادویی میشناسند ولی در این کتاب چندان رئالیسم جادوییای ندیدم شاید هم هنوز نمیتوانم رئالیسم را از رئالیسم جادویی بازشناسم.
پرسشی که برایم پیش آمده این است که چرا آرزوی شب نودسالگی نویسندهی پیر داستان، همخوابگی با دوشیزهای چهاردهساله ست؟! چرا نمیتوانست دوشیزهی بیستوچهارساله باشد؟! چرا دوشیزهای در روسپیخانه؟ آیا نمیتوانست در کنسرت یا نمایشی عاشق چنین آدمی شود؟ نکند جناب مارکز میخواهد بگوید چنین شیفتگی و عشقی که خیلی خیلی خیلی دور از واقعیت است هم میتواند رخ دهد؟ هفتادوشش سال بازهی زمانی یعنی پیرمرد میتواند نیای دخترک باشد!
عشق داستان، بیشتر عشق افلاطونی ست. نوشتههای عاشقانهی پیرمرد برای کسانی که نمیدانند تکانهی انگیزانندهی نگارش نوشتهها چه بوده، بسیار زیبا ست. شاید کسی باور نکند که پیرمرد از دوری دخترکی چهاردهساله چنین عاشقانههایی پدید آوردهباشد. نکتهی جالب آنکه غزلهای سرایندگان بزرگ کشورمان پر از عشقهای ژرف هستند ولی آیا من و تو میدانیم که حافظ عاشق چه کسانی شدهبود؟ یا سعدی با دیدن چه کسانی چنان غزلهای ماندگاری نوشتهاست؟ داستان برای مردم ارزشی ندارد مگر آنکه به داستان زندگی خودشان پهلو بزند و نویسندگانی آن را بهگونهای جاودان از رخداد به هنر برگرداندهباشند.
بهگمانم اگر خواندن این داستان، در زمان و وضعیت من، نوشتهی بالا را برایم آوردهباشد، کتاب بدی نیست.