I found this too reminiscent of the short stories in Ingleside, like the one Walter overhears from behind the drapes, and also oddly dark for Montgomery... Weddings and funerals and difficulty with the children’s friends and lifelong grudges: those are all familiar. But murder - that’s less expected. And maybe the constant stream of these stories, which aren’t interspersed in a longer narrative, also makes them feel darker?

There are some exceptions: that hilarious will short story - felt right out of Jane of Lantern Hill, that one - and that surprisingly spooky ghost story. Those were great.

Maybe too many mentions of how fabulous the Blythes are, and too many people who decide to dislike them and then are compelled to change their minds. Because the Blythes are so fabulous. It’s a little heavy-handed.

I'm torn on how to rate this. On the one hand, I love Montgomery's stories, but on the other hand, knowing now how this was severely edited (and having read the full manuscript as it was written - The Blythes are Quoted), I want to rate it down. But I'll go with the author, not the publisher.

(sidenote - also annoyed that these two books are conflated as they are not the same)

This was better than the last few anthologies by LMM that I read. Some of the stories in the beginning really touched me, while others took a while to get into. But the last third of the collection I really could have done without.

And with this book, I have officially read all of the LMM books I own! Only a few more anthologies to go (that I don't own), and I will have officially read all of her works!

One of my favorite of LM Montgomery's short story collections.

So many of these stories were full of judgment, gossip, jealousy and revenge. I was really disappointed because I love LMMontgomery's books and had been excited to find this one that I'd never read before.

How dark these stories can get is a point of contestation but I personally enjoyed seeing Montgomery take on darker themes and genres- some of these short stories nearly reach the point of fantasy but I can see why others wouldn't enjoy it. My biggest critique is that there are too many stories in this collection. The edition that I read was longer in page count that some of the Anne books which I think degraded some of the quality too.

The main thing I loved and I so rarely see it happen in mainstream fiction is that the main characters (i.e the Blythes) of the main storyline are not liked by the supporting and background characters of the universe (many a character in this collection do not like the Blythes for pretty good reasons) it makes for a more humourous and realistic reading experience.

My favourite stories of the collection in no particular order are: A Commonplace Woman, The Cheated Child, and A Dream Come True

برای کسایی که آن‌شرلی رو خووندن و دوست داشتن خاطره انگیز و باحاله.

The Road to Yesterday by L. M. Montgomery is a true delight for any fan of Anne Shirley’s world. While it doesn’t center on Anne Blythe and her family, each story beautifully connects to her legacy, featuring characters who know or are influenced by them. The collection offers a sense of homecoming, as each story draws on the same heart and warmth that make Montgomery's works so memorable. My favorite, A Dream Come True, is especially funny, but every story has a charm all its own. For those who love anything related to Anne and her world, this book is a comforting journey back to the world of Avonlea and beyond.

جاده‌ای به گذشته برام یک کتاب قشنگ بود از شخصیت‌های مختلف کتاب‌های آن شرلی...

تو هر داستان اشاره‌های کم یا زیادی به آن شرلی و گیلبرت بلایت شده که برام خیلی قشنگ بود و داستان‌های آخر دوره میانسالی یا پیری این دو هست.

داستان یه بعدازظهر با آقای جنکینز داستان مردی که بعد از آزادی از زندان پیش پسر کوچکش که فکر می‌کند پدرش مرده می‌آید و یک روز دوست داشتنی را با او سپری می‌کند ولی در آخر نمی‌گوید پدر اوست چون پسر پیش خاله‌هایش زندگی خوبی دارد.

مجازات داستان یک عشق یک طرفه نگو که هنگام مردن مرد از زبان زن داستان جهت انتقام گرفتن گفته می‌شود ولی در آخر می‌فهمد که تمام عمر عاشق بوده است.

تصورات دوقلوها داستان و رسیدن دو عاشق بعد از ۱۵ سال... عشقی که به خاطر غرور و خودخواهی و نپرسیدن نافرجام بود و بعدا توسط دوقلوهای زن به خوشی به پایان رسید.

داستان دیوانه ی خیال رو دوست نداشتم. عشقی که در بچگی روح یکی از اجداد رو دیده بود و بعدها در بزرگسالی با عموزاده‌ی جوان آن فرد به پایان رسید.

یک رویا به حقیقت می رسد داستان مردی است که سالهاست در عشق جوانی خود مانده و خوبی‌های زنش را نمی‌بیند ولی بر حسب اتفاق چند ساعتی را با عشق جوانی‌اش که اکنون پیر و دارای توهماتی هست می‌گذراند و تازه می‌فهمد چه گوهری را در خانه و زندگی خود داشته و دارد و ناشکر بوده است.

داستان پنه لوپه روی نظریه‌هایش پافشاری می‌کند رو دوست داشتم.داستان دختری مجرد است که سرپرستی دو پسربچه را قبول می‌کند و مشکلات و سختی‌هایی که در این راه دارد و در این راستا دکتری که سالهاست از او خوشش می‌آید و هر دفعه در جواب خواستگاری نه می‌شنود در آخر با او ازدواج می‌کند و پسرها را کنار خود نگه می‌دارند.

داستان سازش طنز لطیفی داشت ،زنی که در سنین میانسالی حاضر به بخشیدن دوست گذشتهاش که دوست پسر او را دزدیده بود است اما وقتی م‌ بیند دوستش هیچ خاطره‌ای از این اتفاق ندارد و می‌گوید او را بخشیده سیلی دوم را به او می‌زند و بدون بخشیدن او خوشحال به خانه‌اش برمی‌گردد.

داستان کودک فریب خورده داستان پسربچه‌ای است که بعد از فوت سرپرستش برای زندگی باید یکی از عمه یا عمو‌های دوست نداشتنی‌اش را تا سن قانونی انتخاب کند و همخ عمه عموها به خاطر موجری که هر سال جهت سرپرستی او دریافت خواهند کرد خواستار این اتفاق هستند و در آخر داستان دایی دوست‌داشتنی‌اش را به طور اتفاقی پیدا می‌کند و او را برای زندگی کردن انتخاب می‌کند.

دنبال نخود سیاه رفتن داستان مردی است که در کودکی به دختری قول ازدواج می‌دهد و در میانسالی بعد از فوت مادرش تصمیم به ازدواج می‌گیرد و دختر را بعد ۲۵ سال پیدا می‌کند و دختر هنوز مجرد و بر اساس همان قول بچگانه منتظر اوست!

قوری و کتری، داستان دختری است که به خاطر وصیت عموی پولدار خود باید با کسی که ندیده ازدواج کند تا به ارث برسد ولی مخالف این است و به پیش پرستار بچگی‌اش رفته و آنجا عاشق باغبان یکی از اهالی می‌شود غافل از اینکه این همان فرد مورد نظر عمویش است که پنهانی آمده تا دختر را بررسی کند و عاشق هم می‌شوند. و صد البته که همه اینها نقشه مادربزرگش است!

داستان هشدار برادر در مورد مردی است که می‌خواهد مانع خواستگاری کردن برادرش از زن جدید الورودی به روستایشان شود و به همین منظور او را دزدیده و چند روزی در کلبه‌ای در جزیره نگه می‌دارد و در این حین خود عاشقش می‌شود.

داستان جاده‌ای به گذشته منطقش خیلی آبکی بود طرف فردی رو که از بچگی میشناخته و متنفر بوده در بزرگسالی و در عرض یک بعدازظهر عاشقش می‌شود و جواب مثبت به خواستگاری‌اش میدهد! در صورتی که با کس دیگری بوده و منتظر خواستگاری کردن اوست! و فرداش معلوم می‌شود اون پسرخاله اون فرد هست و بهم شباهت دارند و بازم میخواد باهاش ازدواج کنه!!!
رسما منطق ازدواج و شناخت رو به کل برد زیر سوال :)))

و اخرین داستان یک زن معمولی پیردختری که رو به موت هست و همگی از اینکه او هیچ وقت عاشق نشد و ماجراجویی نداشت زندگی کرده و برایش افسوس می‌خورد ولی او خود ‌می‌داند زندگی که داشته بسیار عالی بوده در جوانی عاشق شده و از عشقش صاحب فرزندی شده اما با خاطر موقعیت مرد نمی‌توانستند ازدواج کنند و به کسی نمی‌گوید و بچه را به خانواده‌ای که فرزند نداشتند می‌دهد. در آن خانه به جاده‌ای به گذشته برام یک کتاب قشنگ بود از شخصیت‌های مختلف کتاب‌های آن شرلی...

تو هر داستان اشاره‌های کم یا زیادی به آن شرلی و گیلبرت بلایت شده که برام خیلی قشنگ بود

یه بعدازظهر با آقای جنکینز داستان مردی که یعد از آزادی از زندان پیش پسر کوچکش که فکر میکند پدرش مرده می آید و یک روز دوست داشتنی را با او سپری میکند ولی در آخر نمی‌گوید پدر اوست چون پسر پیش خاله‌هایش زندگی خوبی دارد

مجازات
داستان یک عشق یک طرفه نگو که هنگام مردن مرد از زبان زن داستان جهت انتقام گرفتن گفته می‌شود ولی در آخر می‌فهمد که تمام عمر عاشق بوده است

تصورات دوقلوها
داستان و رسیدن دو عاشق بعد از ۱۵ سال
عشقی که به خاطر غرور و خودخواهی و نپرسیدن نافرجام بود و بعدا توسط دوقلوهای زن به خوشی به پایان رسید

دیوانه ی خیال رو دوست نداشتم
داستان عشقی که در بچگی روح یکی از اجداد رو دیده بود و بعدها در بزرگسالی با عموزاده ی جوان آن فرد به پایان رسید

یک رویا به حقیقت می رسد
داستان مردی است که سالهاست در عشق جوانی خود مانده و خوبی های زنش را نمیبیند ولی بر حسب اتفاق چند ساعتی را با عشق جوانی‌اش که اکنون پیر و دارای توهماتی هست میگذراند و تازه می فهمد چه گوهری را در خانه و زندگی خود داشته و دارد و ناشکر بوده است

داستان پنه لوپه روی نظریه هابش پافشاری میکند رو دوست داشتم
داستان دختری مجرد است که سرپرستی دو پسربچه را قبول میکند و مشکلات و سختی‌هایی که در این راه دارد و در این راستا دکتری که سالهاست از او خوشش می آید و هر دفعه در جواب خواستگاری نه می شنود در آخر با او ازدواج میکند و پسرها را کنار خود نگه میدارند

داستان سازش طنز لطیفی داشت
زنی که در سنین میانسالی حاضر به بخشیدن دوست گذشته اش که دوست پسر او را دزدیده بود است وقتی می بیند دوستش هیچ خاطره ای ندارد و می‌گوید او را بخشیده سیلی دوم را به او میزند و بدون بخشیدن او خوشحال به خانه اش برمی‌گردد.

داستان کودک فریب خورده داستان پسربچه‌ای است که بعد از فوت سرپرستش برای زندگی باید یکی از عمه یا عمو‌های دوست نداشتنی‌اش را تا سن قانونی انتخاب کند و در آخر داستان دایی دوست‌داشتنی‌اش را به طور اتفاقی پیدا می‌کند و او را برای زندگی کردن انتخاب می‌کند

دنبال نخود سیاه رفتن داستان مردی است که در کودکی به دختری قول ازدواج می‌دهد و در میانسالی بعد از فوت مادرش تصمیم به ازدواج می‌گیرد و دختر را بعد ۲۵ سال پیدا می‌کند و دختر هنوز مجرد و بر اساس همان قول بچگانه منتظر اوست!

قوری و کتری
داستان دختری است که به خاطر وصیت عموی پولدار خود باید با کسی که ندیده ازدواج کند تا به ارث برسد ولی مخالف این است و به پیش پرستار بچگی‌اش رفته و آنجا عاشق باغبان یکی از اهالی می‌شود غافل از اینکه این همان فرد مورد نظر عمویش است که پنهانی آمده تا دختر را بررسی کند و عاشق هم می‌شوند.

داستان هشدار برادر در مورد مردی است که می‌خواهد مانع خواستگاری کردن برادرش از زن جدید الورودی به روستایشان شود و به همین منظور او را دزدیده و چند روزی در کلبه ای در جزیره نگه میدارد و در این حین خود عاشقش می‌شود

داستان جاده‌ای به گذشته منطقش خیلی آبکی بود طرف فردی رو که از بچگی میشناخته و متنفر بوده در بزرگسالی و در عرض یک بعدازظهر عاشقش میشود و جواب مثبت به خواستگاری‌اش میدهد! در صورتی که با کس دیگه ای بوده و منتظر خواستگاری کردن اون بوده است! و فرداش معلوم می‌شوو اون پسرخاله اون فرد هست و بهم شباهت دارند و بازم میخواد باهاش ازدواج کنه!!!
رسما منطق ازدواج و شناخت رو به کل برد زیر سوال :)))

و آخرین داستان یک زن معمولی داستان پیردختری که اکنون در پیری در بستر مرگ است و همگی افسوس اینکه هیچ وقت عاشق نشده و ماجراجویی نداشته می‌خورند اما او در جوانی عاشق شده و صاحب فرزندی هست اما به خاطر موقعیت مرد نمی‌توانستند ازدواج کنند و فرزند را به خانواده‌ای به صورت ناشناس واگذار میکند و در آن خانه به عنوان خیاط رفت و آمد می‌کند و شاهد بزرگ شدن و ازدواج دخترش و بعد از آن آزار و اذیت‌های همسر دخترش هست و بالاخره یک روز همسر دخترش را که مست بوده از پل�� پرت کرده و می‌کشد اما باز هم به کسی نمی‌گوید و باعث رها شدن دخترش می‌شود.

در کل کتاب روان و خوبی بود

چقدر حال خوب کن و شیرین بود. بنظرم داستان‌هاش از خود مجموعه آنشرلی قشنگ و جالب‌تر بودن. و اکثرا صفحه آخر شوکه کننده میشد

(1.5⭐️)

Sacando de lado que la edición tiene errores, faltándole incluso páginas enteras, el libro en sí no me gustó. Hay muchas tramas que se repiten y otras que no son muy interesantes. Lo que más me molestó es que forme parte de la saga de Anne la de Tejados Verdes, ya que no se relacionan en nada más que del hecho de que ocurran en Avonlea- cosa que se me hizo un poco de conveniencia, porque podrían ocurrir en cualquier lugar- y unas cuantas apariciones de Anne, algunas sin sentido.

Reseña y sinopsis de cada relato:

Relato I: "La prisa de Ludovic"
Me pareció entretenido pero el conflicto se me hace un poco repetitivo a algunos qué hay en otros libros de la saga.

Se trata sobre una mujer que estuvo 15 años en una especie de relación, pero este no mostraba apuro por comprometerse. La mujer idea un plan para ponerlo celoso y al final ambos se casan. La aparición de Anne es mínima, con uno que otro diálogo.

Relato II: "La anciana señora Lloyd"
Es entretenido y tiene una estructura formada, pero no veo necesario que forme parte de el mundo de Anne, puesto que sólo se hace mención de Avonlea un par de veces, cuando tranquilamente podría ocurrir en cualquier lugar, y nada más.

Se trata sobre una anciana que hace años perdió a su amado. Cuando la hija de este se muda a su pueblo, esta le empieza a mandar regalos anónimamente, arriesgando todo lo que tiene por hacerlo.

Relato III: "Cada uno en su propia lengua"
Es el menos atrapante de los tres que leí hasta ahora pero el que tiene un mejor mensaje.

Se trata sobre un chico que sueña tocar el violín como hacía su padre, pero su abuelo, que ahora está a su cargo, se lo prohíbe. Al final del relato, un personaje con el que el abuelo del protagonista estaba peleado, se encontraba agonizando por miedo a ir al infierno en su lecho de muerte, cuando llega el chico y toca el violín, dándole una despedida tranquila y emotiva, ablandando el corazón de su tutor, que le permite tocar el instrumento.

Relato IV: "La pequeña Joscelyn"
En sí el relato no tiene mucho de único ni interesante, ya que es un poco la misma dinámica de algunas tramas en las demás novelas de la saga e incluso su final es un tanto parecido al anterior relato. Aún así no es malo.
Concurre en Avonlea, pero podría ocurrir en cualquier otro lugar y sería indiferente.

Se trata sobre una anciana que años atrás dio hospedaje a una joven necesitada de amor. Pasados los años, la joven Joscelyn se vuelve una cantante muy reconocida y cuando va a dar un concierto cerca de la zona donde reside la anciana, está se encapricha con ir, pero cuando su sobrina se lo prohíbe es tanta su tristeza que su salud decae. Al enterarse el joven que ayuda con su campo de la situación, va a la ciudad en busca de Joscelyn y la lleva a la casa. Ella le canta una ultima canción mientras la anciana se duerme tranquilamente para no despertar.

Relato V: "El triunfo de Lucinda”
La trama y el conflicto se me hicieron interesantes y entretenidos, pero el que no expliquen cómo surgió el problema inicial y si se logró resolver me molestó un poco.
Se me hizo un poco raro que mencionen a Anne como recién llegada a Tejas Verdes y que al siguiente dia se la encuentre en un baile.

Hace quince años una pareja discutió y se prometieron no hablarse hasta que ella diga la primera palabra, aunque jamás lo hizo ni parecía querer a hacerlo. En el casamiento de una familiar, la mujer se queda sin forma de volver, por lo que debe ir caminando por un sendero en el cual se encontraba el que fue su amante. Van caminando juntos en silencio, pero al llegar a un arroyo sin puente, el hombre la toma en brazos pero tropiezan, haciendo que ella lo insulte rompiendo el juramento. Por qué surgió inicialmente su problema o si lo solucionaron no es explícito.

Relato VI: "La hija del viejo Shaw"
Es un relato bastante sencillo. No se me hizo nada del otro mundo.

Se trata sobre un padre que vivía con su hija hasta que una tía la lleva tres años a su casa llena de lujos. Al pasar el hombre recibe una carta anunciando la llegada de su hija pero con ella llegan temores, como el de que la vida en el campo, con tan escasos lujos, desagrade a la chica luego de vivir con tantas comodidades. Al final ambos se reencuentran y la hija afirma que no preferiría ningún lugar donde no esté él.

Relato VII: "El pretendiente de la tía Olivia"
Me sorprendió que sea en primera persona. En cuanto a la trama, se me hizo muy básica.

Se trata de una tía solterona que contrae matrimonio, pero tanto ella como su sobrina dudan cuán bueno fue hacerlo. Cuando la mujer se decide a cancelarlo, al poco tiempo se arrepiente y busca a su prometido, llegando a la conclusión de que le enseñaría modales y a convivir.

Relato VIII: "La cuarentena en la casa de
Alexander Abraham"
Tiene una trama muy interesante, me hubiera gustado que sea más larga, incluso una novela, pero el final se me hizo muy apresurado e incoherente. Es el único que podría haber ocurrido en Avonlea.

Una mujer que odia a los hombres, busca a un alumno suyo que trabaja en la casa de un hombre conocido por odiar a las mujeres. Cuando esta logra entrar, se da cuenta de que él está en cuarentena por la viruela, lo que la obliga a quedarse unas semanas. Al final, por más de que no terminen en las mejores condiciones luego de las dos semanas, el hombre le implora que se case con ella porque no puede vivir sin su compañía.

Relato IX: "La compra de Pa Sloane"
Tiene una trama un poco básica y la resolución se me hizo muy parecida a la del primer libro de la saga. Lo único que concuerda el que ocurra en Avonlea es el apellido del hombre.

Un hombre aficionado a los remates, promete a su esposa dejar de ir, pero rompe la promesa y en un intento de bromear, compra un niño huérfano. Al final, su esposa lo acepta y deja que se quede con ellos.

Relato X: "El noviazgo de Prissy"
La historia en sí se me hizo parecida a una del séptimo libro de la saga, pero lo que más me gustó fue la narración y la aparición de Diana y Anne, que fue notable y útil para la resolución.

Narrado en primera persona, nos cuenta sobre una mujer que ayuda a una joven a la cual su hermana la tiene controlada y le prohíbe casarse. Cuando el antiguo amante de la joven vuelve para una segunda oportunidad, esta esta es obligada a rechazarlo por su hermana, pero la narradora los ayuda. Al final del relato, estos se casan en secreto y cuando son descubiertos la hermana de la joven los echa de la casa, pero teniendo el objetivo de la trama cumplido.

Relato XI: "Milagro en Carmody" Es entretenido y el final está bueno.

Dos hermanas adoptaron un chico que todo el tiempo hace cosas malas sin saberlo. La mayor de ellas se niega a creer en nada relacionado con la religión, pero la menor cree que el mal comportamiento del chico se debe a la falta de educación. Todo se soluciona cuando la menor se cura de su discapacidad al ver al chico caer en un tanque; la mayor termina siendo creyente y el niño empieza a estudiar.

Relato XII: "El fin de una disputa"
Nada muy relevante.

Una mujer cortó su relación con su amante ya que este no sabia usar correctamente la gramática, pero años después se reencuentran mientras esta decide limpiarle la casa y se vuelven a comprometer.

Anne of Green Gables Mary Sue Fanfiction