My only problem, which is common in all his writing, was with the Russian names. I could not believe how many names a person can have.
قلم افسانه ای داستایوفسکی، توصیف بی نظیر جزئیات، داستان پردازی عالی و شخصیت پردازی مناسب باعث شد این رمان به اثری فوق العاده تبدیل بشه.
داستان تمام مدت هیجان انگیز بود و تا انتها، هیچ افتی نداشت و اصلا حوصله سر بر نمیشد. با اینکه جزئیات از نظر آماری زیاد استفاده شده اند، اما استفاده ازشون در جای مناسب، کاملا تعداد رو توجیه میکنه به طوری که هیچ جزئیاتی اضافه نیست و روی هیچ بخشی بیش از حد لازم تمرکز نشده. شخصیت پردازی و دید روان شناختی ای که نسبت به تک تک شخصیت ها داشت، باعث میشد که خواننده دنیا رو کاملا دقیق از چشم اون فرد ببینه و تصمیمات اون شخص رو با منطق و زاویه دید خود اون فرد کاملا درک کنه.
به معنای کلام میشه دنیا رو از زاویه دید فردی قاتل با شرایط شخصیت اصلی داستان، دید.
کنار هم قرار دادن حرفه ای این اشخاص و ایجاد پلات اصلی داستان، باعث میشه که دنیایی به وجود بیاد که خواننده هنگام خواندن این اثر، در اون حضور داشته باشه و کاملا هدفمند، حرکت به سمت جلوی داستان رو درک کنه. داستان شما رو کاملا در خودش غرق میکنه، جوری که حجم کتاب و گذر زمان اصلا به چشم نمیاد و حس نمیشه. رنج شخصیت ها اونقدر استادانه و دقیق بیان شده، که به رنج شخصی خود خواننده تبدیل میشه.
He took the axe all the way out, swung it with both hands, scarcely aware of himself, and almost without effort...brought the butt-end down on her head...Because she was short, the blow happened to land right on the crown of her head. She cried out, but very faintly, and her whole body suddenly sank to the floor, though she still managed to raise both hands to her head...Then he struck her again and yet again with all his strength...Blood poured out as from an overturned glass...
In that case, go and tell the authorities; say thus and so, I've had this mishap: there was a little mistake in my theory. But if you're convinced that one cannot eavesdrop at doors, but can go around whacking old crones with whatever comes to hand, to your heart's content, then leave quickly for America somewhere!