Community Reviews

Rating(3.9 / 5.0, 97 votes)
5 stars
27(28%)
4 stars
32(33%)
3 stars
38(39%)
2 stars
0(0%)
1 stars
0(0%)
97 reviews
April 17,2025
... Show More
This collection was so cute! Consisting of Oscar Wilde’s five short children’s stories, aka his fairytales. Every story features anthropomorphised animals, plants and/or rockets, but more importantly every story also has a strong and clear moral (they also all have at least one character die? I guess you gotta learn at some point).

The Happy Prince - 5 Stars ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
The Nightingale and the Rose - 5 Stars ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
The Selfish Giant - 4 Stars ⭐️⭐️⭐️⭐️ (wasn’t totally onboard with that weird Jesus metaphor thing)
The Devoted Friend - 5 Stars ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
The Remarkable Rocket - 5 Stars ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
April 17,2025
... Show More
Eso que me has contado es realmente maravilloso, pero lo son más aún las penas que sufren los hombres y las mujeres. El mayor misterio es la miseria. Vuela sobre mi ciudad, golondrinita, y dime luego lo que hayas visto.
April 17,2025
... Show More
“Life is one fool thing after another whereas love is two fool things after each other.”

4.5*

This was one of my favorite books that I have read as a child, and I have to say that, after re-reading it, I ended up loving it even more.

The Happy Prince - 5*
The Nightingale and the Rose - 5*
The Selfish Giant - 5*
The Devoted Friend - 4*
The Remarkable Rocket - 3*
April 17,2025
... Show More
Me deja sin palabras la pluma de Wilde. Tiene una manera de escribir maravillosa. Es poético y metafórico pero concreto y no escatima en ironías y críticas. Es, realmente, un placer leerlo.

El libro me encantó. Es un compilado de cinco cuentos cortos pero impresionantes:
- "El príncipe feliz"
- "El ruiseñor y la rosa"
- "El gigante egoísta"
- "El amigo fiel"
- "El famoso cohete"
Todos escritos en 1888. Todos con personificaciones de animales y objetos, con moralejas de índole social y mucha, pero mucha crítica sarcástica. Son cuentos ejemplares para leer a niñxs.

De todos, "El príncipe feliz" es el más famoso (por algo le da título a esta antología) y no sin motivo. Es un cuento bellísimo, produce muchas sensaciones distintas y te deja con unas cuantas reflexiones interesantes.
Intuyo que la fama de este cuento casi que opaca a los demás, pero eso no quiere decir que sean menos merecedores de atención y aclamación. Todos y cada uno de estos cuentos son una obra de arte. Aunque hay uno que me gustó menos que el resto.
"El gigante egoísta" es, diría, el más flojo de los cinco. Es lindo, pero no me dejó con las mismas sensaciones que el resto y no me generó ninguna clase de empatía ni me sentí interpelada (probablemente porque es un cuento donde la religión cristiana pisa muy fuerte, y yo no soy creyente).

Con todo eso, es la primera vez que siento la necesidad de calificar con un .5 a un libro. 4.5 es el puntaje exacto que le daría, si pudiera. Como no puedo, lo redondeo, con pesar, para abajo.
April 17,2025
... Show More
این کتاب جز بهترین خاطره های کودکیمه. او نقدر که الان وقتی دیدمش اینجا از احساس خوب و زیادی که به این داستان داشتم با اینکه بیست سال پیش خوندم دلم میخواد برم نویسنده اش رو در اغوش بکشم و بگم ممنون برای خلق این اثر
April 17,2025
... Show More
Oscar Wilde Short Stories = Tales from Oscar Wilde = The Happy Prince and Other Tales, Oscar Wilde

The Happy Prince and Other Tales (1888, a collection of fairy tales) consisting of:
The Happy Prince,
The Selfish Giant,
The Nightingale and the Rose,
The Fisherman and His Soul,
The Devoted Friend,
The Birthday of the Infanta,
The Star-Child,
The Remarkable Rocket,
and The Young King.

تاریخ نخستین خوانش: روز چهارم ماه مارس سال 2005 میلادی

عنوان: داستانهای کوتاه اسکار وایلد؛ نویسنده: اسکار وایلد؛ مترجم: ماهرخ اشراقی؛ تهران، مشکی، 1384؛ در 154ص؛ شابک 9648765065؛ موضوع داستانهای کوتاه از نویسندگان ایرلند - سده 19م

فهرست داستانهای کوتاه اسکار وایلد: ماهیگیر جوان و روحش؛ غول خودخواه؛ شاهزاده ی خوشحال (خوشبخت)؛ بلبل و گل سرخ؛ فرزند ستاره؛

داستان گل و بلبل از شاهکارهای داستانهای کوتاه دنیاست؛ «اسکار وایلد» این داستان را با الهام از اشعار «حافظ» نوشتند: «بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت؛ وندر آن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت؛ گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست؛ گفت ما را جلوه ی معشوق بر اینکار داشت» بلبل با خون دل، و نثار کردن جان شیرینش، گل سرخی برای دانشجوی عاشق، به دست می‌آورد، و دانشجو به آسانی گل سرخی را، که به بهای جان بلبلی به دست آمده، در خیابان می‌اندازد؛ دانشجو و دختر، عشق را نمی‌فهمند؛ عاشق خود بلبل است؛ «الن تری» هنرپیشه ی نامدار تئاتر، پس از انتشار «شاهزاده خوشبخت» در نامه‌ ای به «اسکار وایلد» نوشتند: «اسکار عزیز داستان‌هایت واقعاً زیبا هستند، و من به خاطر آنها از صمیم قلب از تو سپاسگزارم؛ من از داستان «بلبل و گل سرخ» بیش از داستان‌های دیگر، خوشم آمد؛ امید دارم روزی یکی از داستان‌های این مجموعه را، برای آدم‌های خوب بخوانم؛ شاید هم برای آدم‌های بد بخوانم، تا آنها را خوب کنم»؛ پایان نقل

متن داستان: گل و بلبل
دانشجوی جوان فریاد زد: او گفت اگر برایش گل سرخ ببرم، با من میرقصد، اما در سراسر باغم گل سرخی نیست، بلبل از آشیانه اش در درخت شاه بلوط صدای او را شنید، و از لابلای برگها فرونگریست و در شگفت شد

دانشجو فریاد زد: در سرتاسر باغ من گل سرخی نیست! دریغ که خوشبختی به چه چیزهای کوچکی وابسته است! آنچه خردمندان نوشته اند، مو به مو خوانده ام، و بر تمام رمزهای حکمت دست یافته ام – و با اینهمه تنها نیاز به یک گل سرخ، زندگیم را رو به شوربختی میبرد و چشمان زیبایش پر از اشک شد؛

دانشجوی جوان زیر لب زمزمه کرد: فردا شب، شاهزاده، مجلس رقصی دارد، و یار من در میان آن جمع است؛ اگر برایش گل سرخ ببرم – تا سپیده دم با من میرقصد؛ اگر برایش گل سرخ ببرم او را در آغوش خواهم گرفت، و او سر بر شانه ام خواهد نهاد، و دستش با دستانم گره خواهد خورد؛ اما دریغ که در باغ من گل سرخ به هم نمیرسد! پس ناگزیر تنها خواهم نشست، و او از کنارم خواهد گذشت – به من اعتنا نخواهد کرد و قلبم خواهد شکست

بلبل گفت: به راستی عاشقی پاکباز است؛ او گرفتار همان دردی ست که من به نغمه میخوانم – آنچه مایه ی شادمانی من است – رنجورش میدارد! راستی که عشق چه شگفت انگیز است

مارمولک سبز کوچکی که با دم علم کرده از کنارش میگذشت، پرسید: چرا گریه میکند؟
پروانه ای که سراسیمه در پی پرتوی از آفتاب، پر میزد، گفت: به راستی – چرا؟
گل مرواریدی با صدای نرم و نازک، در گوش همسایه اش نجوا کرد: به راستی – چرا؟

بلبل گفت: به خاطر یک گل سرخ میگرید

آنها فریاد زدند: برای یک گل سرخ؟ آه چه مسخره است! و مارمولک که از شمار عیب جویان بود، غش غش خندید

اما بلبل راز پنهان غم دانشجو را دریافت، و خاموش بر درخت شاه بلوط نشست، و به رمز و راز عشق اندیشید؛ ناگاه بالهای قهوه ای رنگش را برای پرواز بگشود، و در دل آسمان اوج گرفت؛ همچون سایه از میان بیشه بگذشت، و سایه وار پهنای باغ را بپیمود؛ در میان چمنزار درخت گل سرخ زیبائی روئیده بود، و بلبل همینکه آن را دید، راست به سویش پرکشید، و فریاد زد: یک گل سرخ به من بده من نیز برایت آواز میخوانم

اما درخت گل، سرش را بالا برد، و پاسخ داد: گلهای من سفید است، سفیدتر از برف کوهسار، اما پیش برادرم برو، که در پای ساعت قدیمی روئیده است، و شاید آنچه را که میخواهی به تو بدهد

از این رو بلبل به سوی درخت گلی که در پای ساعت آفتابی قدیمی روئیده بود، پر کشید. فریاد زد: یک گل سرخ به من بده و من شیرینترین آوازم را برایت میخوانم

اما درخت گل سرش را بالا برد، و پاسخ داد: گلهای من زرد است، به زردی گیسوان پری دریائی، که بر تخت عنبرین مینشیند؛ اما پیش برادرم برو که زیر پنجره ی دانشجو روئیده است، او شاید آنچه را که میخواهی به تو بدهد

از این رو بلبل به سوی درخت گلی که زیر پنجره دانشجو روئیده بود، پر کشید؛ فریاد زد: گل سرخی به من بده و من شیرینترین آوازم را برای تو میخوانم

اما درخت گل سرش را بالا برد، و پاسخ داد: گلهای من سرخ است، به سرخی پای کبوتران، و سرختر از خوشه های بزرگ مرجانها، که در غارهای دریا، پیوسته در پیچ و تاب هستند؛ اما زمستان نزدیک است، رگهایم از سرما فسرده، یخبندان جوانه هایم را خشکانده، و طوفان شاخه هایم بشکسته است، و امسال گل سرخی نخواهم داشت

بلبل فریاد زد: تنها یک گل سرخ میخواهم، تنها یک گل سرخ! آیا راهی وجود ندارد که بتوانم گل سرخی پیدا کنم؟

درخت پاسخ داد: تنها یک راه وجود دارد، اما چنان وحشت آور است که یارای گفتنش را ندارم

بلبل گفت: بگو، نمیترسم

درخت گفت: اگر گل سرخ میخواهی، باید آن را در مهتاب، از نغمه و نوا بسازی، و با خون دل خویش بدان رنگ دهی؛ باید سینه ات را بر خار بفشاری و برایم بخوانی؛ سراسر شب باید برایم بخوانی تا خار بر قلبت بخلد، تا خونمایه ی زندگی ات در رگهایم روان شود و خون من گردد

بلبل بانگ برداشت: مرگ بهای گزافی یرای یک شاخه گل سرخ است، و زندگی برای همه عزیز است؛ نشستن در جنگل سرسبز و خورشید را در ارابه ی طلاییش، و ماه را در ارابه ی مرواریدش نگریستن، بسیار دلنواز است؛ اما باز عشق از زندگی برتر است، و قلب پرنده در برابر قلب انسان چه وزنی دارد؟

پس بالهای قهوه ای رنگش را باز کرد، و در دل آسمان اوج گرفت؛ شتابان از فراز باغ گذشت و سایه وار در میان بیشه زار پر زد

دانشجو در همانجا که بلبل او را دیده بود و از کنارش رفته بود، روی چمنزار دراز کشیده بود، و اشک چشمانش، هنوز نخشکیده بود

بلبل بانگ زد: شاد باش، شاد باش! گل سرخ را خواهی یافت؛ آنرا در روشنائی مهتاب از نغمه و نوا میسازم، و با خون دل خود بدان رنگ میدهم، اما در برابر آن تنها خواهشی از تو دارم، و آن این است که عاشقی پاکباز باشی

دانشجو از روی چمن فرانگریست و گوش داد، اما از گفته های بلبل هیچ درنیافت

اما درخت شاه بلوط فهمید، و اندوهگین شد، زیرا به بلبل کوچک که بر شاخه هایش آشیانه ساخته بود، مهر میورزید

درخت زمزمه کرد: واپسین سرودت را برای من بخوان؛ وقتی تو بروی من سخت تنها خواهم ماند! بدینسان بلبل برای درخت شاه بلوط آواز خواند، و صدایش بسان صدای ریزش آب از تنگ نقره بود

هنگامیکه ماه در آسمان درخشیدن گرفت، بلبل به سوی درخت گل سرخ پر کشید، و نشست و سینه اش را بر خار فشرد؛ سراسر شب خواند و خواند و سینه اش بر خار بود؛ و خار هر لحظه بیشتر در سینه اش میخلید، و خونمایه هستی اش از او بیرون میتراوید؛ نخست از پیدایش عشق در دل یک پسر و دختر خواند، تا بر بلندترین شاخه درخت، گل سرخی دلفریب شکفت، هر نغمه ای که در پی نغمه ای برمیآمد، گلبرگی بر گلبرگهای دیگر میافزود. گلبرگ نخست بیرنگ بود، همچون مه ای شناور بر فراز رودخانه، همچون پای بامدادان، بی رنگ؛ اما درخت بر بلبل بانگ زد، تا سینه اش را هرچه بیشتر بر خار بفشرد

درخت فریاد زد: بلبل کوچک! بیشتر بفشار، و گرنه پیش از آنکه گل سرخ را تمام کنی، روز درمیرسد

از این رو بلبل خود را بیشتر بر خار فشرد، و آوازش پیوسته بلندتر شد، زیرا از پیدایش اشتیاق در جان یک مرد و زن میخواند؛ بدینگونه بلبل خود را بازهم بیشتر بر خار فشرد، و خار به قلب او رسید، و دردی جانکاه بر جانش چنگ زد، و در سراسر تنش دوید؛ درد هر دم جانکاهتر میشد، و آوازش هرچه عنان گسیخته تر، زیرا از عشقی میسرود که با مرگ کامل میشود، عشقی که در گور هم نمیمیرد

صدای بلبل هر دم ناتوانتر گردید، و بالهای کوچکش لرزیدن گرفت؛ آوازش هر دم ضعیفتر شد، و ناگهان حس کرد چیزی سخت، راه گلویش را میبندد؛ آنگاه واپسین نوایش را از حنجره برآورد

ماه سپید، آن را شنید، و دمیدن سپیده را از یاد برد، و در آسمان درنگ ورزید

گل سرخ آن را شنید، و سراپایش با شوق و شادی لرزید، و گلبرگهایش را از خواب ناز برانگیخت

درخت فریاد زد: نگاه کن! نگاه کن! گل سرخ کامل شده

اما بلبل پاسخ نداد، چه، مرده در میان سبزه های بلند افتاده بود، و خاری در دل داشت

باری ظهر هنگام، دانشجو پنجره ی اتاقش را بگشود، و به بیرون نگاه کرد، و فریاد زد: آه خدایا! چه بخت بلندی، گل سرخی در اینجا شکفته است! در تمام عمرم گل سرخی به این زیبائی ندیده ام؛ چه زیباست؛ آنگاه کلاهش را بر سر نهاد، و گل سرخ به دست به خانه ی استاد رفت

دختر استاد بر آستانه ی در نشسته بود، دانشجو با صدای بلند گفت: گفتی اگر برایت گل سرخ بیاورم، با من خواهی رقصید، اینهم سرخترین گل جهان! امشب آنرا بر سینه ات، کنار قلب خود بیاویز، و هنگامی که با هم میرقصیم، به تو خواهم گفت که چقدر دوستت دارم

اما دختر رو درهم کشید، و پاسخ داد: گمان نمیکنم به لباسهایم بیاید، و از این گذشته پسر برادر پیشکار، برایم چند جواهر اصل فرستاده، و پیداست که ارزش جواهر بسیار بیش از گل است

دانشجو با خشم و برافروختگی گفت: باشد، اما به شرفم قسم که تو بسیار ناسپاسی، و گل سرخ را به خیابان افکند، و گل یکراست در میان لای و لجن افتاد، و درشکه ای از روی آن گذشت

تاریخ بهنگام رسانی 29/06/1399هجری خورشیدی؛ 25/05/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
April 17,2025
... Show More
لم احب أي من القصص رغم أن المورال خلف القصص جميل وفلسفي جدا من تضحية لحب لأهمية الصداقة والعطف على الفقراء، ونبذ للأنانية، والنفاق، وإستغلال حب الآخرين.

لكن لم تعجبني الأفكار والقسوة في إيصال المعنى لا اعلم هل هذا هو اسلوب اوسكار وايلد ام لا؟
فهذا هو لقائي الأول بقلمه.

لم تعجبني الترجمة ايضا احسستها متكلفة في اختيار الكلمات وبالتالي صعبت على القراءة وايصال المعاني.

لا اعتقد ان القصص مناسبة ابدا للأطفال ولا ايضا مناسبة للناشئة فقساوتها تطغى على الهدف من ورائها.
إجمالا كانت تجربة سيئة ☹
April 17,2025
... Show More
อ่านไปก็แวบถึงงานของ ริวโนะสุเกะ อาคุตางาว่า งานที่ทำให้นึกถึงนิทาน หรือ ตำนานพื้นบ้านที่ถูกนำกลับมาเล่าใหม่ ทำให้เรื่องราวกลับมามีชีวิตชีวาอีกครั้ง ซึ่ง อาคุตางาว่า เขียนงานลักษณะนี้ได้โดดเด่นมาก และรวทเรื่องสั้นในเล่มนี้ของออสการ์ไวลด์ก็ไม่แตกต่างกัน

ความต่างเพียงอย่างเดียวของทั้งสองคน คือ งานของ อาคุตางาว่า จะยังคงตอกย้ำคนอ่านว่ามนุษย์โดยเนื้อแท้ไม่ใช่ความดี เป็นเพียงความดำมืดที่มีแขนขา เดินเหินไปสร้างความเสียหายได้เมื่อทุกอย่างอำนวย

กลับกันงานของไวลด์ แม้โทนเรื่องจะหม่นเศร้าไปบ้าง แต่ผมว่าลึกๆแล้ว งานของเขายังนำพาผู้อ่านให้เชื่อว่ามนุษย์โดยรากแล้วยังคงไว้ซึ่งคุณงามความดี ส่วนท้ายที่สุดแล้วความดีที่เกิดขึ้นจะส่งผลปลายทางไปสู่ความสุขหรือไม่ ยังเป็นคำถามที่ไวลด์มอบให้แก่ผู้อ่านต่อไป

เรื่องสั้นของไวลด์ เป็นงานคราฟชั้นดีที่เล่นกับอารมณ์ความรู้สึกของมนุษย์ได้อย่างกลมกลืนไปกับเนื้อเรื่อง เรื่องราวชัดเจนมากว่ากำลังนำผู้อ่านให้รู้สึกอย่างไร โปรดโศกเศร้า เคล้าขบขัน เร้าให้แค้นเคือง หรือ สลดต่อชะตาของชีวิต งานทุกชิ้นสามารถสื่ออารมณ์ออกมาได้แบบพุ่งทะลุสู่ผู้อ่านที่ยังคงกลมกล่อมและย้ำชัดเจนว่าสิ่งที่นักอ่านกำลังอ่านอยู่นี้คือ เรื่องเล่า ไม่ใช่คุณธรรมสอนใจ ตัวละคร ฉาก ทุกอย่างครบเครื่อง ไม่มีอะไรขาดพร่องไปเลย แถมไม่ได้อ่านยากเย็น เพราะอย่างที่เกริ่นไปตั้งแต่แรก งานของไวลด์ทำให้หวนนึกถึงนิทานสมัยเด็ก เด็กอ่านได้ ผู้ใหญ่อ่านดี

เป็นงานคุณภาพครบเครื่องที่หาไม่ง่ายนักไม่ว่าในช่วงเวลานั้นหรือยุคสมัยนี้
April 17,2025
... Show More
مجموعة من قصص اوسكار وايلد ...قصص بسيطة مناسبة للاطفال ... ليس فيها الطابع الساخر كما فى
  شبح كانتر فيل
الامير السعيد 9/10
العندليب و الوردة 7/10
العملاق الاناني 8/10
الصديق المخلص 9/10
الصاروخ المرموق 7/10
طفل النجوم 8/10
عيد ميلاد انفانتا 7/10
====================================
55/70 = 78%
3.9/5 و الاقرب 4/5
اجمل قصص المجموعة من وجهة نظري الامير السعيد و الصديق المخلص

الكتاب القادم :  The Millionaire Mind
April 17,2025
... Show More
Δείτε την κριτική στα Ελληνικά στις βιβλιοαλχημείες

I read The Happy Prince as a child and I will always remember the sad story and its heartrending ending. An end that stings like a thorn.

I also knew the story of The Selfish Giant which is also part of this collection.

Oscar Wilde was a giant man of letters who loved the wrong man something that destroyed him both mentally and physically. 2 years in prison and forced labour, and 3 more years as a free man before he died, his health deteriorated in prison. I hope those responsible for his destruction are burning in the 9th ring of hell.

Oscar Wild a giant man of letters wrote 8 plays , 1 novel (The Picture of Dorian Gray) and 3 short story collections (2/3 included in this one); as well as critical writing, and poetry.

In his writings he always criticised and satirised the conservative/puritanical/sterile Victorian society and its morals, contrasted with themes of promiscuity, hedonism, decadence, and beauty, which are usually ephemeral.

This collection contains two of his short story collections. The third unfortunately is not included. The reason is that the first two are short stories written in the style of classic fairy tales (Grimms' Fairy Tales,  Andersen's Fairy Tales, and  Perrault's Stories) with a moral message at the end, and the third collection is closer to ghost and comic stories.

The moral message is not shoved down your throat or rubbed in front of your face but you are able to find it by yourself.

Almost none of these tales ends in a happy ending, most of the protagonists die.
So it's up to the parent to decide whether his/her child is ready to read them. I'd say it's ideal for preteens (9+)

Now I will have to hunt down his 3rd collection, his poetry and his other writings.
Wish me luck.
April 17,2025
... Show More
I wish I had read this collection of fairy tales before I started writing reviews.

I decided to read one story every night before bed. After all, these are fairy tales—that’s what you do with them. Big mistake. Instead of putting me to sleep, they kept me awake, making me think for at least an hour. (Some people manifest before bed; I meditate on fairy tales.) Not that the stories were difficult to grasp—there were a few that were more layered, but overall, they were straightforward. Each had that fable-like essence, similar to Aesop and La Fontaine, along with a strong resemblance to Hans Christian Andersen’s works, which only made me love them more.

The characters didn’t receive the usual rewards we’re accustomed to in fairy tales—there were no marriages to princesses, no kingdoms inherited, no chests of gold. There was no happily ever after—quite the opposite, in fact. Wilde, as expected, was cynical at times and delved into various social issues.

I’ve read The Happy Prince several times, but this time, I noticed something I hadn’t before: Wilde does what every child who ever read The Little Match Girl wished for—he saves her. But to do so, he sacrifices both the Swallow and the Happy Prince.

The first time I encountered The Little Match Girl, I was very young—maybe three or four years old. Naturally, someone read it to me, as I couldn’t read yet. I don’t remember where I had heard about time machines, but I wanted to build one—to go back and save the little girl. The irony? A time machine wouldn’t help—she’s fictional. The real irony? I grew up and realized that the little match girl exists. Not just one of her, but many. And I don’t need a time machine to help them. Yet to this day, I haven’t helped a single one the way I once dreamed of helping Andersen’s character.

This is getting too heartbreaking, but I can’t not say it: next time we decide to sit in an expensive restaurant—whether for a special occasion or just because—or buy unnecessarily expensive clothes, maybe we should take a moment to remember that somewhere out there, someone is selling matches in the cold. Is it really worth it, just so we can show off our status or seek attention? I’m not judging anyone—just saying that sometimes, it’s worth reflecting on whether that $10 Starbucks cup is truly necessary when we could just as easily drink coffee for $1 at a simpler place.

Back to the review. You might think, "But you barely talked about Wilde’s stories!" Actually, I did. I just did it in the way that would resonate most—by using someone else’s fairy tale, one that is deeply familiar to all of us. Wilde borrows from these ideas and presents them in his own, more cynical way.

At this point, I might as well go and revisit all of Andersen’s works—since, let’s be honest, I mostly talked about him. :D





I love fairy tales, I love Oscar Wilde, I love The Happy Prince ?= 5 ⭐
April 17,2025
... Show More
This is a collection of five short stories, that are fairy-tale-like moral fables, not only for children, but drenched in subtle hints aimed at the older readers.

When questioned about the maturity of the language in his stories, Wilde ridiculed the idea that "extremely limited vocabulary at the disposal of the British child" should be "the standard by which the prose of an artist is to be judged".

These tales are dark and colorful at the same time, and deal mostly with selfishness, compassion, egotism, Christianity, goodwill and love.
Leave a Review
You must be logged in to rate and post a review. Register an account to get started.