...
Show More
سفر آفرینش
"در آغاز موسیقی بود. و موسیقی با ارو بود. همه چیز به واسطه موسیقی پدید آمد و هیچ چیز بدون او پدیدار نگشت."
دنیا چجوری به وجود اومد؟
-با بیگ بنگ
-"کن! فیکون!"
- شش روز کاری طاقت فرسا و یک روز لش کردن
تالکین دستش را محکم به پیشانیش زد: "ابلها!! موسیقی!! دنیا با موسیقی به وجود اومد."
تصور کنید. زیبا نیست؟! اولمو یه گوشه داره با ویولون دریاها رو پدید میاره... یاوانا کمنتاری داره با فلوتش سبزه ها رو از زمین بیرون میکشه و درختان رو بارور میکنه...مانوه ساکسیفون میزنه و باد رو پدید میاره...واردا هم با خوندنش ستاره ها رو پدید میاره....آئوله به همراه دورفاش که یه بند تشکیل داده هوی متال میزنن و فلزات و صنایع رو بوجود میارن...ماندوس هم اون پشت داره از ته گلوش دث دوم متال میخونه و سرزمین مرگ رو پدید میاره...نیه نا یحتمل داره کمانچه میزنه اشک ملتو در میاره.... نسا هم با گیتار داره یه اهنگ اسپانیایی میخونه و واسه خودش میرقصه... بله. به این میگن آفرینش.
خب اونوقت سپاه شر چیکار میکنه؟کنسرتاشونو لغو میکنه؟ خیر. اونا هم اهنگای خوشونو دارن. تصور کنین ملکور بشه لید گیتاریست و وکال، سائورون هم ریتم گیتاریست، اونگولیانت عنکبوت هم داره درامز میزنه. یه جوری راک میزنن که دریا ها به جوش وخروش درمیاد و از دل زمین کوه های خشن و زمخت میزنن بیرون. و اینگونه بود که دنیا پدید آمد.
دیگه نمیدونم چی بگم در وصف تالکین. فقط همین که چطور میشه از دنیایی که اتم هاش نت های موسیقیه لذت نبرد. چطور؟!
سفر اساطیر
خب. یکم از فاز سجده بیایم بیرون و دنیای تالکینو از دید اسطوره ببینم. که تهش میرسیم باز به همون سجده. فرقی نمیکنه. برای من بی سواد چنتا چیز خیلی جالب تو داستان توجه منو جلب کرد. یکی داستان تورین تورامبار که با اختلاف به نظرم غمگین ترین داستان در کل سرزمین میانست. انگار تالکین این تیکه از دستانشو داده داریوش براش نوشته. مورخان با اندازه گیری های دقیق، حجم بدبختی این بشر رو صد کیلو ایران تخمین زدن (ایران یکای اندازه گیری بدبختی در سیستم جهانیست). و اینکه این بشر چقدر درگیر تقدیره. رد پای تقدیرگرایی تالکینو میشه همه جای داستان دید. اینکه همه نژاد ها همشون به نحوی باید به اون چیزی که برسن، میرسن. چه نولدور، چه دورف، و چه آدم. و اوج این بازی کثیف تقدیر رو میشه تو شخصیت تورین دید. شما ردپای همین فلسفه رو بگیری بری میفهمی چرا باید اسمیگل همراه با حلقه بره تو مغاک آتش. و همه این چیزارو وقتی کنار هم میذاری میبینی شخصیت تورین چقدر شبیه شخصیت اودیپه. و چقدر تالکین هنرمندانه این شخصیتو باز سازی کرده.
نکته دیگه ماجرای برن و لوتین بود در اساطیر مرگ و دنیای زیرین. که اون هم تا حد زیادی شبیه اورفه و اوروپید بود. گرچه اینجا نقش ها جابجا میشن و این لوتینه که برن رو برمیگردونه.
و اخر از همه. ماجرای سقوط نومه نور که نسخه دقیقی از اسطوره طوفان بزرگه. ساخت کشتی و برداشتن بذر درختی که به نوعی نماد زندگی و حیات یک سلسله از مردمه.
پی نوشت: بله. میدونم که خیلی شبیه ریویویی شد که برای بائودولینو نوشتم. ولی چه کنم. خلاقیتم ته کشیده.
پی پی نوشت: حضرت تالکین به نظر میاد فتیش نور داشته. یعنی تا قبل اینکه ملکور بیاد و یکم شلوغکاری کنه چشم میسوخت از اون حجم نوری که داشت بیرون میزد.
"در آغاز موسیقی بود. و موسیقی با ارو بود. همه چیز به واسطه موسیقی پدید آمد و هیچ چیز بدون او پدیدار نگشت."
دنیا چجوری به وجود اومد؟
-با بیگ بنگ
-"کن! فیکون!"
- شش روز کاری طاقت فرسا و یک روز لش کردن
تالکین دستش را محکم به پیشانیش زد: "ابلها!! موسیقی!! دنیا با موسیقی به وجود اومد."
تصور کنید. زیبا نیست؟! اولمو یه گوشه داره با ویولون دریاها رو پدید میاره... یاوانا کمنتاری داره با فلوتش سبزه ها رو از زمین بیرون میکشه و درختان رو بارور میکنه...مانوه ساکسیفون میزنه و باد رو پدید میاره...واردا هم با خوندنش ستاره ها رو پدید میاره....آئوله به همراه دورفاش که یه بند تشکیل داده هوی متال میزنن و فلزات و صنایع رو بوجود میارن...ماندوس هم اون پشت داره از ته گلوش دث دوم متال میخونه و سرزمین مرگ رو پدید میاره...نیه نا یحتمل داره کمانچه میزنه اشک ملتو در میاره.... نسا هم با گیتار داره یه اهنگ اسپانیایی میخونه و واسه خودش میرقصه... بله. به این میگن آفرینش.
خب اونوقت سپاه شر چیکار میکنه؟کنسرتاشونو لغو میکنه؟ خیر. اونا هم اهنگای خوشونو دارن. تصور کنین ملکور بشه لید گیتاریست و وکال، سائورون هم ریتم گیتاریست، اونگولیانت عنکبوت هم داره درامز میزنه. یه جوری راک میزنن که دریا ها به جوش وخروش درمیاد و از دل زمین کوه های خشن و زمخت میزنن بیرون. و اینگونه بود که دنیا پدید آمد.
دیگه نمیدونم چی بگم در وصف تالکین. فقط همین که چطور میشه از دنیایی که اتم هاش نت های موسیقیه لذت نبرد. چطور؟!
سفر اساطیر
خب. یکم از فاز سجده بیایم بیرون و دنیای تالکینو از دید اسطوره ببینم. که تهش میرسیم باز به همون سجده. فرقی نمیکنه. برای من بی سواد چنتا چیز خیلی جالب تو داستان توجه منو جلب کرد. یکی داستان تورین تورامبار که با اختلاف به نظرم غمگین ترین داستان در کل سرزمین میانست. انگار تالکین این تیکه از دستانشو داده داریوش براش نوشته. مورخان با اندازه گیری های دقیق، حجم بدبختی این بشر رو صد کیلو ایران تخمین زدن (ایران یکای اندازه گیری بدبختی در سیستم جهانیست). و اینکه این بشر چقدر درگیر تقدیره. رد پای تقدیرگرایی تالکینو میشه همه جای داستان دید. اینکه همه نژاد ها همشون به نحوی باید به اون چیزی که برسن، میرسن. چه نولدور، چه دورف، و چه آدم. و اوج این بازی کثیف تقدیر رو میشه تو شخصیت تورین دید. شما ردپای همین فلسفه رو بگیری بری میفهمی چرا باید اسمیگل همراه با حلقه بره تو مغاک آتش. و همه این چیزارو وقتی کنار هم میذاری میبینی شخصیت تورین چقدر شبیه شخصیت اودیپه. و چقدر تالکین هنرمندانه این شخصیتو باز سازی کرده.
نکته دیگه ماجرای برن و لوتین بود در اساطیر مرگ و دنیای زیرین. که اون هم تا حد زیادی شبیه اورفه و اوروپید بود. گرچه اینجا نقش ها جابجا میشن و این لوتینه که برن رو برمیگردونه.
و اخر از همه. ماجرای سقوط نومه نور که نسخه دقیقی از اسطوره طوفان بزرگه. ساخت کشتی و برداشتن بذر درختی که به نوعی نماد زندگی و حیات یک سلسله از مردمه.
پی نوشت: بله. میدونم که خیلی شبیه ریویویی شد که برای بائودولینو نوشتم. ولی چه کنم. خلاقیتم ته کشیده.
پی پی نوشت: حضرت تالکین به نظر میاد فتیش نور داشته. یعنی تا قبل اینکه ملکور بیاد و یکم شلوغکاری کنه چشم میسوخت از اون حجم نوری که داشت بیرون میزد.