...
Show More
2.5
هیچ چیز کوبندهتر از خوندن آخرین صفحه دفترچه خاطرات کسی که سرشار از زندگی بود، نیست.
شاید بزرگترین مزیت و شاید تنها مزیت خوندن این کتاب، درک هرچه بیشتر و عمیقتر این موضوع باشه که تکتک کسانی که به طور مستقیم یا غیر مستقیم در هر جنگی کشته شدند، مثل ما احساسات داشتن، آرزو داشتن، کسانی رو دوست داشتن، گاهی با پدر و مادرشون(زن یا شوهرشون) مشاجره میکردن، قهر میکردن، آشتی میکردن و خلاصه مثل ما سرشار از میل به زندگی بودن. شاید خوندن این کتاب باعث بشه احترام بیشتری برای کلمه تعداد کشتهشدگان قائل بشیم. شاید بهتر بفهمیم که آنه فرانکها هم چه ساده میمیرن، اگرچه هضمش خیلی سخته!ا
با این همه جهت آگاهی کسی که کتاب رو هنوز نخونده باید بگم این کتاب کاملا یک دفترچه خاطرات خصوصیه و توش هیچ چیز بخصوصی، از جمله اطلاعات تاریخی، یا نکته بخصوصی راجع به یهودیان، وجود نداره. همش خاطراتی از قبیل احساسات درونی آنه راجع به پسرها، دعواهاش با پدر یا مادرش، تولدها و کادوها، غذاهایی که خوردن، احساساتش نسبت به تغییرات بدنیاش و خلاصه هر چیزی که انتظار میره در یک دفترچه خاطرات خصوصی پیدا بشه، هستش. از این نظر راستش تجربه خوندن کتاب برای من بسیار کسالتبار و خستهکننده بود و همونطور که گفتم فقط قطع شدن ناگهانی این صفحات هستن که شما رو شوکه میکنن.
علاوهبراین باید اعتراف کنم که در بعضی موارد به صحت خاطرات شک میبردم. اینکه در چنان وضعیت وخیمی که کل اروپا داشته، با وجود 25 ماه محبوس بودن در یک دخمه با افراد غریبه و گیر افتادن در میان جر و بحثها و دعواها و کمبودها و دلهره از وضع سایر یهودیان و اردوگاهها، چطور کسی اینقدر کوول! بوده، برای من غیرعادی بود. برای هر انسان نرمالی پیشمیاد که گاهی روزها بیحوصله و بدبین باشه و غیر از این اگر باشه غیرطبیعیه. اما در این دفترچه خاطرات من چنین چیزی ندیدم و از این جهت بنظرم لااقل یکم دستچین شده بود. با همه این اوصاف، چه دستکاری شده باشه و چه نه، این موضوع چیزی رو راجع به احساس آدم نسبت به ارزش جان تکتک انسانها، عوض نمیکنه.
هیچ چیز کوبندهتر از خوندن آخرین صفحه دفترچه خاطرات کسی که سرشار از زندگی بود، نیست.
شاید بزرگترین مزیت و شاید تنها مزیت خوندن این کتاب، درک هرچه بیشتر و عمیقتر این موضوع باشه که تکتک کسانی که به طور مستقیم یا غیر مستقیم در هر جنگی کشته شدند، مثل ما احساسات داشتن، آرزو داشتن، کسانی رو دوست داشتن، گاهی با پدر و مادرشون(زن یا شوهرشون) مشاجره میکردن، قهر میکردن، آشتی میکردن و خلاصه مثل ما سرشار از میل به زندگی بودن. شاید خوندن این کتاب باعث بشه احترام بیشتری برای کلمه تعداد کشتهشدگان قائل بشیم. شاید بهتر بفهمیم که آنه فرانکها هم چه ساده میمیرن، اگرچه هضمش خیلی سخته!ا
با این همه جهت آگاهی کسی که کتاب رو هنوز نخونده باید بگم این کتاب کاملا یک دفترچه خاطرات خصوصیه و توش هیچ چیز بخصوصی، از جمله اطلاعات تاریخی، یا نکته بخصوصی راجع به یهودیان، وجود نداره. همش خاطراتی از قبیل احساسات درونی آنه راجع به پسرها، دعواهاش با پدر یا مادرش، تولدها و کادوها، غذاهایی که خوردن، احساساتش نسبت به تغییرات بدنیاش و خلاصه هر چیزی که انتظار میره در یک دفترچه خاطرات خصوصی پیدا بشه، هستش. از این نظر راستش تجربه خوندن کتاب برای من بسیار کسالتبار و خستهکننده بود و همونطور که گفتم فقط قطع شدن ناگهانی این صفحات هستن که شما رو شوکه میکنن.
علاوهبراین باید اعتراف کنم که در بعضی موارد به صحت خاطرات شک میبردم. اینکه در چنان وضعیت وخیمی که کل اروپا داشته، با وجود 25 ماه محبوس بودن در یک دخمه با افراد غریبه و گیر افتادن در میان جر و بحثها و دعواها و کمبودها و دلهره از وضع سایر یهودیان و اردوگاهها، چطور کسی اینقدر کوول! بوده، برای من غیرعادی بود. برای هر انسان نرمالی پیشمیاد که گاهی روزها بیحوصله و بدبین باشه و غیر از این اگر باشه غیرطبیعیه. اما در این دفترچه خاطرات من چنین چیزی ندیدم و از این جهت بنظرم لااقل یکم دستچین شده بود. با همه این اوصاف، چه دستکاری شده باشه و چه نه، این موضوع چیزی رو راجع به احساس آدم نسبت به ارزش جان تکتک انسانها، عوض نمیکنه.