The books racializes Islam, which is very problematic since this leads to demonization of anyone who would be critical of the doctrine of Islam and such people would be branded racist accordingly. This also results in shielding Islam from criticism, and conflates Islam and muslims as one and the same thing. Furthermore it promotes anti western sentiment and victim mentality, and while racism has existed and does exist (albeit much less now than before), it takes the grievance as far as casting the west as the "inherent villain" merely by virtue of having had more advantage than the "orient".
This is a seminal postmodern postcolonial work of critical theory and cultural studies, deconstructing one of the most dominant grand narratives of our civilization, that continues to fuel xenofobia and wars.
اولین بار کتاب را به انگلیسی خواندم و تصمیم داشتم دفعه ی دوم ترجمه ی فارسی را بخوانم که نزدیک به صفحه ی صدم به کلی منصرف شدم و به انگلیسی برگشتم. مطمئن نیستم که ترجمه روان نبود یا من زبان مادری ام را نمی فهمم ( و دچار این توهم هستم که انگلیسی را می فهمم) ولی بخش هایی از کتاب مفهوم نبودند، جملات طولانی و نثر فاخربرای کتابی که به نظرم ساده نویس و خوش خوان بود کمی زیاده روی به نظر می رسید شناخته شده ترین بخش از کتاب ،نظریات سعید، موضوع ابداع مفهوم "دیگری" توسط کشورهای اروپایی تحت عنوان کلی"شرق" است، "دیگری" که کمک می کند فرهنگ غربی برتری خودش بر فرهنگ شرقی را توضیح بدهد و برای صد سال سیاست استعماری واشغال سرزمین های آسیایی و آفریقایی اش توجیه خوبی داشته باشد، در واقع این کشورها خود را تحت عنوان کلی غرب نماینده ی دنیای مدن، پیشرفت صنعتی-علمی و دارای عقلانیت و تمدن معرفی می کنند و در برابر خود شرق را می سازند که به صورت پیش فرض نشان دهنده ی جامعه ای ساکن، دچارعقب ماندگی، بی خردی و بی تمدنی است و البته تمام کشورهای آفریقایی و اسیایی را بدون توجه به تنوع فرهنگی و اجتماعی تحت این عنوان دسته بندی می کنند( که البته بعدا یک دور و نزدیک ومیانه هم به شرق اضافه می کنند تا مشخص تر بشود). سعید در یک پاراگراف در همان اوایل کتاب این موضوع را مطرح می کند و بقیه ی کتاب تلاشی برای این است که ثابت کند چنین تصویری همیشه وجود داشته است و ابداع قرن هجدهم و نوزدهم نیست و به تبع آن هم شرق شناسی همیشه وجود داشته است و همیشه چنین ایده ی از پیش ساخته شده ای را نسبت به شرق داشته است. به غرب انتقاد دارد که شرق شناسی ( و در قرن بیستم تحت عنوان مطالعات منطقه ای) را روشی علمی برای مطالعه و توضیح و تفسیر کشورهای شرقی نشان می دهند در حالی که همواره در حال بازتولید همان تصویر "ما" و "دیگریِ" نیازمند رستگاری و راهنمایی هستند، است، در واقع شرق شناسی را سیستم فکری می داند که هدفش تسلط بر شرق؛ تغییر ساختار آن و اعمال قدرت است و ادبیات مشخص و تصاویر مشخصی دارد که حتی در آزادانه ترین حالت هم پژوهشگرانش از مرزهای تعیین شده خارج نمی شوند. تصویری که در خوشبینانه ترین حالت نگاه رمانتیکی به فرهنگ و اجتماع شرقی دارد. برای توضیح این سیستم فکری از تقابل امپراطوری ایران با یونانیان و بعدا امپراطوری روم شروع می کند( خیلی مختصر، در حد یک پاراگراف)، از جنگ های صلیبی و ترس مسیحیان از مسلمانان می نویسد و بعد با مثال زدن از نویسندگان مختلف در هر دوره ای سعی می کند که شکل شرق شناسی آن دوره را توضیح بدهد و در نهایت به قرن بیستم می رسد که از دهه ی هفتاد میلادی اسلام هراسی شدت می گیرد و در تمام این فصل ها تاکید می کند که چگونه نگاه کلاسیک هراسان و خودبرتر بین نسبت به شرق دیده می شود. به نظرم ایده ی اصلی که دارد جالب است و تلاش زیادی برای ثابت کردنش داشته، آن هم زمانی که تازه مطالعات پسااستعماری شکل گرفته اند، اینکه سعید چنین نظریه ای ارائه می دهد واقعا مهم است اما خودش هم گزینشی عمل کرده است و از نویسندگان مشخصی نام برده که دقیقا همان نگاهی که سعید به دنبال ثابت کردن آن است را تایید می کنند. به نظرم برای چنین موضوعی باید نگاه جامع تری داشت که البته شاید امکانش وجود نداشته است. موضوع دیگر هم این است که با وجود اینکه از کشورهای اروپایی انتقاد می کند که چرا شرق را توده ی بی شکلی که یک سری خصوصیات مشخص دارد در نظر گرفته اند ، در نهایت خودش هم فقط از عرب ها صحبت می کند، از عنوان کلی عرب ها، بقیه ی ملت ها کنار گذاشته می شوند و در فصل آخر هم نتیجه گیری به اینجا می رسد که ریشه ی این تصویر سازی شرق شناسانه ترس مسیحیت از اسلام بوده است و توضیحات زیادی درباره ی اشکال مختلف این ترس و نفهمی درباره ی اسلام می دهد، که خب البته اگر از اول مشخص می شد که شرق مد نظرش فقط عرب ها و مشخصا عرب های مسلمان هستند ( که باز هم کلی گویی است) راحت تر این چرخش ها را می شد پذیرفت. در آخر هم این نگاه " ما" و " دیگری" را ما هم داشته ایم، ما به عنوان ایرانیان مسلمان ( بقیه ی کشورها هم حتما داشته اند) اگر سفرنامه ها و توضیحات ایرانی ها درباره ی اروپاییان را بخوانیم نگاه آنها هم سراسر نگاهی تحقیر آمیز همراه با تحسین حسرت آمیز نسبت به جنبه هایی از زندگی غربی است که از درک نکردن فرهنگ اروپاییان و نگاه بالا به پایین نسبت به غیر مسلمان سرچشمه می گیرد ( کمی هم تخیلات قاطی می شود به جای مشاهدات)، تنها فرقش این است که حدودا دویست سال است که آنجا که غرب می خوانیمش قدرت اقتصادی و سیاسی را در دست دارد و توانسته با این نگاه بکشد، غارت کند و تاثیر بگذارد اما ما نتوانسته ایم
به نظرم طنز ماجرا اینجاست که منتفدان اروپایی آمریکایی سعید که تاکید داشته اند شرق شناسی و پیش روی اروپا در "شرق" تماما به نفع شرقیان بوده است و برای نجات آنها صورت گرفته و او زیادی مبالغه کرده است معتقد بودند که سعید به اندازه ی کافی عرب یا خاورمیانه ای نیست که بتواند چنین کتابی را در نقد مطالعات شرق شناسی غربی بنویسد یا از مصائب ملت های مورد استعمار و درگیر جنگ مثل فلسطین دفاع کند و از طرف دیگر محکومش می کردند که با پیش داوری و براساس تجربه ی شخصی درباره ی غرب نوشته است که به اینجا می رسد که آیا این آقایان عادل و منصف بلاخره اجازه می دهند که سعید عرب باشد یا اجازه نمی دهند؟
في هذا الكتاب منهج ونتيجة وكلاهما أدى لثورة في الأوساط الأكاديمية الغربية وأما مؤلفه إدوارد سعيد فهو من المفكرين البارزين لتيار ما بعد الحداثة والذي كفر بالعلوم بعد أن أمن بها “فالاستشراق” كمثال بعد أن كان محل الثقة عند إنشاء مراكز الدراسات الشرقية في بداية القرن الثامن عشر أصبح بعد هذا الكتاب مدعاة للشك والريبة على الأقل في الوسط الأكاديمي فقد نجح إدوارد سعيد في هدم مفهوم الاستشراق والتشكيك في مصداقيته من خلال المنهج الذي إتبعه، ويقوم أساس هذا المنهج على سؤال؛ كيف تنظر الذات للأخر وكيفية إصدار الأحكام على هذا الواقع، ويبدأ إدوارد من منطلقات أدبية وتفاصيل جزئية في منهج منظم لإدراك الصورة الكلية وإطلاق الأحكام، فقد تتبع أدبيات الاستشراق منذ القرون الوسطى وحتى نهاية القرن العشرين وأوضح العلاقة بين الأدب والواقع وكيفية تفسير الأدب لذلك الواقع، إن ما يميز إدوارد سعيد كناقد هو المنهج الذي يتبعه في تناول الحجج والاعتراض والذي يقوم على إيجاد نقاط الإتفاق قبل تميز أوجه الخلاف، أي أنه أوجد أرض مشتركة بالتسليم بمبادئ البحث العلمي مع قبل أن يظهر أوجه الخلاف والإشكال، إضافة الى أنه لا يستخدم لغة الجزم كثيرا عند اطلاقه الأحاكم فهو يظن أكثر مما يجزم ويكتفي بالتلميح لا بالتصريح بالغالب
الكتاب غني بالمصادر التاريخية والفلسفات والنظريات الاجتماعية، مثل مفهوم البنوة والإتباع والذي يقيس معيار التقدم والتأخر عند الأمم والشعوب، أو مفهوم المثقف العضوي والمثقف التقليدي عند الإيطالي جرامشي، وغيرها الكثير مما لا يسع ذكرها في هذا النص وهذه المراجعة، وأظن أن قراءة الكتاب الأولية لا تمكن غالب القرّاء من إستيعاب الكتاب بشكل كامل، لذا فهو يستحق اعادة القراءة أكثر من مرة
ولأن موضوع الإستشراق فضفاض فقد إستعنت بعد أن فرغت من قراءة الكتاب بالعديد من المقالات المكتوبة والمقاطع المرئية والتي تطرح وجهات النظر حول موضوعه، وتتباين هذه الأراء على قدر تباين الأفكار البشرية فالأصولية الإسلامية بالغالب اكتفت بالنتيجة التي خرج بها ادوارد سعيد دون الإلتفات الى منهجه في ذلك، واستعانت بنقد ادوارد سعيد في تغذية المد الأصولي في العالم الإسلامي والذي بدأ ظهوره على الساحة السياسة العالمية بعد صدور كتاب الاستشراق، فقد صدر الكتاب في عام 1978 وقامت الثورة الإيرانية سنة 1979 وتبنت السعودية الأخت الكبرى لدول الخليج الأصولية الإسلامية في محاولة منها لإحتواء الصحوة الإسلامية بعد محاولة جهيمان العتيبي إقتحام الحرم المكي
لقد تأثرت بمنهج الكتاب أكثر من نتيجته، والذي قطعا له أثر بالتأثير على نمط التفكير واطلاق الأحكام، فالقضايا الكبرى تبدأ من تفاصيل جزيئة صغيرة، ونظم هذه التفاصيل في سلسلة مترابطة لإدراك الصورة الكلية ضرورة عند اطلاق الحكم على أي قضية يراد فهمها ومعالجتها
هذه بعض المراجع التي أرشحها للقارئ قبل قراءته لكتاب الاستشراق بترجمة الدكتور؛ محمد عناني، وهي عبارة عن ثلاث مقالات مكتوبة وثلاث مقاطع مرئية
Orientalism is a masterpiece of comparative literature studies and deconstruction, published in 1978 it is arguably Said's most rigorous piece but undoubtedly his most influential. This is a examination of the academic discipline of Oriental Studies, which has a long history most of the European universities. Oriental Studies is a pastiche areas of study which include philology, linguistics, ethnography, and the interpretation of culture through the discovery, recovery, compilation, and translation of Oriental texts. Said makes it clear that he is not breaking new ground. Said limits Orientalism on how English, French, and American scholars have approached the Arab societies of North Africa and the Middle East. Although at times he refers to other periods - ranging as far back as the Greeks, the time period he covers is more limited than the scholarly field really extend. Said stays within the confines of the late eighteenth century to the present, whereas European scholarship on the Orient dates back to the High Middle Ages. Within his time frame, however, Said extends his examination beyond the works of recognized Orientalist academics to take in literature, journalism, travel books, and religious and philosophical studies to produce a broadly historical and anthropological perspective incorporating Foucaultian notions of "Discourse" and Gramscian notions of "Inventories".
His book makes three major claims. Firstly, that Orientalism, although purporting to be an objective, disinterested, and rather esoteric field, in fact functioned to serve political ends. Next, his second claim is that Orientalism helped define a European (mainly English and French) self-image. Lastly, Said argues that Orientalism has produced a false description of Arabs and Islamic culture.
أعلن استسلامي ... تجاوزت نصف الكتاب ثم توقفت .. ولكنني كنت أشعر وكأنني لا اقرأ كتاباً .. بل أنحت صخراً .. وبدون نتيجة
الكتاب قيم ولا شك .. رغم أنه أكاديميّ فيما يبدو لي .. ولكنه قيم ويستحق القراءة ولكن .. المترجم !! ما فعله المترجم (كمال أبو ديب) هو أنه جاء بكتاب ادوارد سعيد .. ثم نقله من الانكليزية إلى السنسكريتية !! وأنت تقرأ عليك أن تتوقف عند كل جملة وكل سطر وكل كلمة لتفهم ماذا يريد المترجم ! يخترع مصطلحات جديدة .. يضع بين كل كلمة وكلمة فاصلة .. وبين كل جملة وجملة جملة اعتراضية ..
للأسف شعرت بأن إتمامي القراءة هو إضاعة للوقت والجهد لا أكثر .. سمعت بوجود ترجمة أخرى للكتاب .. ربما أعود إليها لاحقاً
Another post colonial cry baby . These academic books trying to define literature are nothing but fictions about fictions churned out in the academia by divinely untalented academics {who can't even write one single funny sentences ).
Mandatory reading if you're interested in post-colonialism, considering it's a seminal work of the field. It understandably focuses a lot on Orientalism's impact on Islam and Muslim cultures since the author is Palestinian, I might read some of the Indological and Sinological works recommended in it as well.
شتان بين الطلسمات التي ابتلينا بها على يد كمال ابوديب في الترجمة الأولى التي صدرت قبل أكثر من عقدين، وبين هذه الترجمة السلسة الرائقة البعيدة عن التقعُّر، والإغراب، وصك المصطلحات الشاذة. إذا أردت أن تقرأ كتاب إدوارد سعيد، وتفهمه فهماً حسناً، وتفيد منه، فعليك بقراءة ترجمة أستاذنا محمد عناني، واهرب من ترجمة كمال ابوديب هروبك من المجذوم!!!!!!!!!!!!