Community Reviews

Rating(4 / 5.0, 99 votes)
5 stars
33(33%)
4 stars
37(37%)
3 stars
29(29%)
2 stars
0(0%)
1 stars
0(0%)
99 reviews
April 25,2025
... Show More
من منا لم يطرح في مرحلة ما من عمره إما بصورة واعية أو حتى أحيانا دون وعي نتيجة ظغوط العمل أو العائلة أو حتى ضغوطه النفسية الخاصة .
لم أعيش انا؟ ما معنى حياتي؟ لم أعاني كل هذا؟
لم أنا بالذات دون فلان أو فلانة؟

و نبدأ في طرح تلك التساؤلات و ندخل تلك الدائرة.
و طبعا هناك من يتوقف ويستغفر الله ويعتبره إبتلاء ويواصل الحياة .
دون أن ينتبه أنه لم يجاوب على السؤال المركزي
" ما معنى حياةِ؟" ليعاود طرحه مرة أخرى وبصورة أقوى حين يصطدم بصخرة
April 25,2025
... Show More
When I was a toddler, my Mom and I treated each day like Christmas! Just like in that modern-day semi-satirical opera, Nixon in China? That was my mom’s credo in my mind - find the gifts each day had to offer - and gleefully unwrap them.

I was autistic, so go figure.

But Mom believed the American Dream, and so I, in my turn, fully gobbled it up and digested it in my childhood. And to this day it sits heavily in my craw. Some things you hate to love - and love to hate.

And so, naturally, as a teen faced by adulthood, I imploded. There was no dream left to nourish my soul.

But when I reached the age of 26, I read this book!

***

I was sitting on the banks of the Rideau Canal, in a folded plastic chair I toted over from my apartment on Somerset Street in the warm Fall of 1976, and I saw the truth.

Frankl said you had to find Meaning within your Fractured Soul - in medias res - at the epicentre of this howling Hurricane of the Chaos of Modern Life.

So that, in turn became my credo.

And by Christmas I had finally found my soulmate…

It will rebuild your life from scratch.

***

Just as it rebuilt MINE.

WHEN YOU WALK THROUGH A STORM,
HOLD YOUR HEAD UP HIGH
AND DON’T BE AFRAID OF THE DARK.

AT THE END OF THE STORM
THERE’S A GOLDEN SUN
WITH THE SWEET SILVER SONG OF A LARK!

WALK ON THROUGH THE WIND -
WALK ON THROUGH THE RAIN -
THOUGH YOUR DREAMS BE TRASHED AND TORN…

WALK ON, WALK ON
WITH HOPE IN YOUR HEART:
AND YOU’LL NEVER WALK ALONE.

Five GLOWING Stars, Mister Frankl.
April 25,2025
... Show More
این کتاب به 2 بخش اصلی تقسیم میشه که بخش اول مربوط به زندگی در اردوگاه کار اجباری و بخش دوم مربوط به لوگوتراپی میشود. من بخش اول رو بیشتر دوست داشتم. با وجود اینکه خیلی تلخ بود و از لحظه لحظه‌اش دلگیر می‌شدم اما بخش اول رو بیشتر دوست داشتم. نه اینکه بخش دوم مفید نبوده باشه یا زمانم هدر رفته باشه با خواندنش اما در کل بخش اول رو با میل بیشتری دنبال میکردم.
تو بخش اول به تنها چیزی که فکر میکردم این بود که انسان تا چه اندازه می‌تونه بی‌رحم و وحشی باشد، به اینکه در اختیار داشتن قدرت تا چه اندازه می‌تونه تو روابط انسانی تاثیر بگذارد. یه جاهایی از باب نویسنده میشنویم که زندانی‌ها به غیر از بدن‌شون چیز دیگه‌ای متعلق به خود نداشتند. البته بماند که هیچ وقت ذهن و فکر آدم‌هارو نمیشه ازشون گرفت. خیلی از آنها در چنین شرایطی به یک رویای مشترک می‌اندیشند. آزادی. اما چیزی که برای این زندانیان از بین می‌رود فقط مال و نام و جسمشان نیست، بلکه آنها پاکی و شرف و عزت و عفت خود را نیز در جستجوی راهی برای زنده ماندن گم کرده و از دست می‌دهند.
بسیارند فیلم‌ها و کتاب‌ها و روایت‌های مربوط به جنگ‌ها و به خصوص اردوگاهای کار اجباری و هر بار با لمس هر کدام از آنها در هر مدیومی تن ما به لرز می‌افتد. زندانیانی که تا قبل از اسارت هر کدام اسم و رسمی در زندگی برای خود داشتند حال اسیرانی حقیر و ناتوان به شمار می‌آمدند. آنها به جایگاهی نزول کرده بودند که پس از کشته شدن و مردن دوستان نزدیک‌شان اولین چیزی که از ذهنشان میگذشت برداشتن خرت و پرت نداشته آنها از قبیل دمپایی چوبی بهتر بود. حتی در جایی از کتاب اشاراتی به این نکته می‌شود که بازماندگان پس از تخلیه یک اردوگاه به دلیل کمبود مواد غذایی و گرسنگی، از بدن نحیف و مریض دوستان خود نیز در جهت زنده ماندن تغذیه می‌کردند.
نویسنده کتاب یعنی ویکتور فرانکل پزشکی بود که به اسارت درآمده بود و به دلیل شیوع بیماری تیفوس در اردوگاه از او برای مداوا و معالجه سایر زندانیان استفاده می‌کردند. ویکتور فرانکل از بازمانده‌های جنگ جهانی دوم و هولوکاست بود و توانست این کتاب را بنویسد و به چاپ برساند. زمانی که تمامی زندانیان هم اردوگاهی او تاب تحمل زندگی را نداشتند او به خواست یکی از افسران اس. اس. برای آنها سخنرانی کرد تا کورسویی از امید را به آنها بازگرداند. در شرایط کنونی دنیا تحمل شرایط قرنطینه و دوری از فعالیت‌های معمول برای عموم افراد در دنیا به دلیل شیوع ویروس کرونا بسیار سخت می‌باشد و این سختی به دلیل نداستن زمان پایان این شرایط است. زندگی در اردوگاه کار اجباری از این حیث شبیه به شرایط فعلی جهان می‌باشد. زندانیان می‌دانستند که باید تحمل کنند و زنده بمانند اما اینکه اطلاعی از زمان پایان آن نداشتند و نمیدانستند که جنگ کی به اتمام می‌رسد تحمل نمودن شرایط را چند برابر دشوار می‌نمود.

* بخشی از متن کتاب:
"هرگز فراموش نمی‌کنم که چگونه یک شب با قرقر یکی از زندانیان از خواب جستم. او به شدت دست و پا می‌زد و گویا دچار کابوس وحشتناکی شده بود. از آنجا که همیشه، بویژه نسبت به کسانی که خواب‌های ترسناک می‌دیدند یا هذیان می‌گفتند حس ترحم داشتم. خواستم مرد بیچاره را از خواب بیدار کنم، اما ناگهان دستم را که می‌رفت او را تکان دهد پس کشیدم، چون از عملی که می‌خواستم انجام دهم، وحشت کردم. و در آن لحظه به این حقیقت رسیدم که هیچ خوابی هر چند هولناک نمی‌تواند به تلخی و گزندگی واقعیت زندگی اردوگاهی پیرامون ما باشد، و من ناآگاهانه می‌خواستم او را به آن زندگی بازگردانم."
زمانی با خود فکر می‌کردم که میتوانم حال و روز زندانیان نگون‌بخت آن زمان را درک کنم اما حال می‌دانم که حتی نزدیک به درک کردن رنج و سختی و دردی که آنها کشیده‌اند نیستم.
در کتاب اشاره‌ای به جمله‌ای از نیچه می‌شود که می‌گوید "کسی که چرایی زندگی خویش را پیدا کرده باشد، به چگونگی آن نیز دست پیدا می‌کند." وظیفه‌ای که همه ما داریم این است که چرایی زندگی خود را دریابیم و در راستای رسیدن به آن بکوشیم.
فرانکل فردی به شدت مثبت‌اندیش است و تحت هر شرایطی می‌تواند به زندگی خود معنا دهد و خوشا بحال افرادی که این‌گونه‌اند و می‌توانند به زندگی خود معنا دهند. معنای زندگی در هر لحظه در حال تغییر است و شاید بهتر است ما بتوانیم روز به روز با این تغییرات کنار بیایم و معنای جدیدی برای خود برگزینیم. من خیلی روشن و مثبت نمی‌اندیشم و نمی‌توانم با دیدن تمامی پلیدی‌ها و زشتی‌های دنیا چشم به خوبی‌ها و زیبایی‌های دنیا بدوزم اما خوشابحال آنانی که می‌توانند. فارغ از اینکه دیدگاه و افکار من تفاوت‌هایی با دیدگاه‌های بیان شده در کتاب دارد، لذت بردم از خوانش این کتاب و آن را به هر کسی توصیه می‌کنم. این کتاب را نه 1 بار بلکه چندین بار باید خواند تا از درد و رنج‌ها و مصیبت‌هایی که آن زندانیان تحمل نموده‌اند مطلع شویم. براستی که انسانی که خود را اشرف مخلوقات می‌داند از پس چه کارهای پلیدی که بر نمی‌آید.
Leave a Review
You must be logged in to rate and post a review. Register an account to get started.