Community Reviews

Rating(4 / 5.0, 99 votes)
5 stars
37(37%)
4 stars
27(27%)
3 stars
35(35%)
2 stars
0(0%)
1 stars
0(0%)
99 reviews
April 17,2025
... Show More
“It was like certain dinners I remember from the war. There was much wine, an ignored tension, and a feeling of things coming that you could not prevent happening. Under the wine I lost the disgusted feeling and was happy. It seemed they were all such nice people.”

Well, I didn’t find them nice people at all, but then I didn’t have any of the wine.

And I didn’t like the story either. Jake Barnes and his expatriate friends drink and argue in 1920’s Paris, take a little fishing break, then drink and argue through the fiesta in Pamplona, Spain. I found the drinking tedious, the bull fighting horrific, and the frequent antisemitism offensive.

But despite all that, I must admit I do really enjoy Hemingway’s style. Not all the time, but it makes for a very refreshing break from more florid writing (such as the Dostoevsky I just finished--what a contrast!) It’s an excellent palate cleanser.

I’m sure others can describe his style much better than me, but I was struck by one thing in particular. When the narrator feels something, it’s so beautifully realized--so subtle and surprisingly touching. He leaves out all the typical descriptions, exposing the bare truth, and there’s something so vulnerable in the subtlety that it almost breaks your heart.

And that I did enjoy, very much.
April 17,2025
... Show More
کل داستان تکرار این سیکله:
از تاکسی پیاده میشی، میری توی کافه، مهم نیست کجای شهری، اصن توی کدوم شهری، یه آشنا یا یه غریبه هست که باهاش مینوشی و حین نوشیدن بازم بیشتر می‌نوشی. از بار میزنی بیرون، یه آشنای دیگه میبینی که تورو به یه آشنای دیگه معرفی میکنه و دارن میرن بنوشن و باهاشون همراه میشی و مینوشی. چند بار بازم از یه بار به یه کلاب به یه کافه تغییر موقعیت میدی و آشناهای سطحی رو میبینی و تنها کاری که میکنید نوشیدنه. نوشیدن هدفه؟ نه! ما هدفی نداریم، ما نسل گم‌گشته ایم... . دو یا سه شب برمیگردی خونه، فردا یادت نمیاد که کی برگشتی، چجوری خوابیدی و اصلا چه اتفاقی افتاد. ساعات کوتاه کارِت رو میگذرونی و دوباره، رفتن به بار ،نوشیدن و نسل گم‌گشته بودن!
-------------
این یه کتابی بود که اگر خودم به تنهایی دست میگرفتم و به عنوان یه داستان از اول تا آخرشو میخوندم ممکن بود دوتا چیز پیش بیاد:
۱.نصفه رهاش کنم و تا مدتی طولانی سراغ بقیه آثار همینگوی نرم.
۲. به زور به پایان برسونمش و در حد ۲ ستاره باشه برام و با یه برچسب "تایپ من نبود" از کنارش رد بشم.
ولی خب؛ خوش‌شانس بودم و قبل از شروع کتاب یه سایتی پیدا کردم که فصل به فصل، خلاصه ها، تفسیر و تم و موتیف داستان رو خیلی روون و قابل هضم توضیح میداد. ذره ذره خوندمش و گذاشتم آروم جذب بشه.. . که باعث شد باهاش ارتباط برقرار کنم و همراه جِیک، دو صبح ، تو رختخوابم برای بِرِت گریه کنم، خاطرات جنگی که ازش زنده و غمگین بیرون اومدم رو مرور کنم، توی خیابون های پاریس دهه بیست قدم بزنم و برم اسپانیا تا یه جشنواره گاوبازی رو از نزدیک ببینم.
من ترجمه محمد حیاتی از نشر نیلوفر رو خوندم که به غیر از سانسور بی‌مورد، ایراد دیگه‌ای نداشت و روون بود.
(من نمیدونم اینکه آدم توی جنگ دچار ناتوانی جنسی شده باشه چرا باید سانسور بشه:
April 17,2025
... Show More
|) بخاطر همین یه ستاره کم کردم.
--------------
به احتمال زیاد اون سایتی که گفتم رو از قبل میشناسید، SparkNotes.com
و این هم لینک توضیحات این کتاب:
https://www.sparknotes.com/lit/sun/th...
Leave a Review
You must be logged in to rate and post a review. Register an account to get started.