...
Show More
علاقه ام به فیلمهای پلیسی انگلیسی ، استانبول وقطار ، انگیزه ام برای خواندنش بود . داستانی نوشته دهه سی میلادی درباره قطاری که ازاروپا حرکت می کند و درهرایستگاه تا مقصد نهایی استانبول گروهی سواروپیاده می شوند . مسافران قطارهریک داستانی دارند که گاه باهم دریک مسیر وآشنایی قرارمی گیرند . یک رقصنده ، تاجری یهودی ، زنی روزنامه نگار، انقلابی کمونیست و...وپایانی که برای زمانه خودش هم غافلگیرکننده است . انسانهایی با ضعف ها و قّوت ها . قضاوتهایی که همیشه درست نیست و اعتمادبه نفس های کاذب .
" آنها قول می دهند . هرگزنباید قول هاشان رابه یادشان بیاوری ...نزدیک تخت رفت و سعی کرد بادستانش موهای مرد رامرتب کند وبه این غریبه شباهت معشوق خودرابدهد .."
" اگرباکسی زندگی میکرد که کمی به رویش لبخند می زد ، الان اینطوری اینجا نبود. چیزهاراآنقدرجدی نمی گرفت . یادمی گرفت که بگذارد مسایل خودبه خود حل شوند ، این تنها راه است ."
انشای ترجمه کتاب می توانست بهتر باشد. داستانی خوب و مهیّج برای علاقه مندان این ژانر.
البته برای من اولین وآخرینش خواهد بود.تماشای فیلمهای انگلیسی پلیسی راترجیح میدهم .
" آنها قول می دهند . هرگزنباید قول هاشان رابه یادشان بیاوری ...نزدیک تخت رفت و سعی کرد بادستانش موهای مرد رامرتب کند وبه این غریبه شباهت معشوق خودرابدهد .."
" اگرباکسی زندگی میکرد که کمی به رویش لبخند می زد ، الان اینطوری اینجا نبود. چیزهاراآنقدرجدی نمی گرفت . یادمی گرفت که بگذارد مسایل خودبه خود حل شوند ، این تنها راه است ."
انشای ترجمه کتاب می توانست بهتر باشد. داستانی خوب و مهیّج برای علاقه مندان این ژانر.
البته برای من اولین وآخرینش خواهد بود.تماشای فیلمهای انگلیسی پلیسی راترجیح میدهم .