...
Show More
دوستانِ گرانقدر، این استانِ عاشقانه از 430 صفحه تشکیل شده است... داستان در موردِ دختری انگلیسی و جوان به نامِ <لوسی هانی چرچ> میباشد.. لوسی به همراهِ دخترخاله اش <شارلوت بارتلت> به فلورانسِ ایتالیا سفر میکنند تا از زیبایی هایِ آنجا دیدن کنند.. در هتل، اتاقی که به آنها میدهند، چشم اندازِ پنجره اش زیبا نیست، بنابراین آقایِ امرسن و پسرِ جوانش <جورج> اتاقشان را که چشم اندازی زیبا دارد را با آنها جابجا میکنند و اینگونه لوسی و جورج با یکدیگر آشنا میشوند.. جورج یک نه صد دل دلباختهٔ لوسی شده است، ولی شارلوت مخالفِ دوستی آنهاست، تا آنکه یک روز در فضای سبزِ اطرافِ فلورانس، جورج بوسه ای آتشین از لبهایِ لوسی میگیرد... آنجا ماجرا میگذرد و لوسی و جورج دیگر همدیگر را ندیده و لوسی و دخترخاله اش نیز تعطیلات را به پایان رسانده و به خانه بازمیگردند
جوانی به نامِ <سیسیل وایز> از لوسی خواستگاری میکند، و لوسی نیز این درخواست را قبول میکند.. همه چیز به آرامی در حالِ گذر است، تا آنکه آقایِ امرسن و پسرش جورج، برایِ زندگی به دهکدهٔ کوچکِ لوسی و خانواده اش سفر میکنند و در ویلایی نزدیک به خانهٔ لوسی ساکن میشوند
جورج خیلی زود با <فردی> برادرِ لوسی آشنا شده و با هم به گردش و بازی میپردازند.. و اینگونه پایِ جورج به خانهٔ لوسی بازمیشود.. سیسیل مدام در پیِ خواندنِ کتاب است، او هیچ چیزی از رفتارِ دلربایانه با جنسِ زن را نمیداند و حتی بوسیدنِ لب را نیز به درستی انجام نمیدهد.. خلاصه همه چیز دست به دستِ هم میدهد تا لوسی برایِ تصمیم به ازدواجش با سیسیل دچارِ شک شود... از سویِ دیگر، جورج دوباره لبهایِ او را میبوسد، لوسی با آنکه لذت میبرد، ولی جورج را از خویش میراند
جورج و پدرش که از لوسی ناامید شده اند، قرار است تا آنجا را برایِ همیشه ترک کنند... لوسی هم از سیسیل جدا شده و با آنکه جورج را دوست دارد، ولی نمیداند چه تصمیمی بگیرد
عزیزانم، بهتر است خودتان این داستان را خوانده و از سرانجامِ داستانِ جورج و لوسی، دو جوانِ سرشار از شور و دلدادگی، آگاه شوید
**********************************
بعضی وقتها، چیزهایِ بیشرمانه نیز میتواند زیبا باشد
**********************************
فقط یک چیز هست که غیرِ ممکنه، و اون اینه که عاشق باشی و از معشوق دور بمونی
**********************************
کسانی که میفهمن، چه چیزی و چه کسی براشون مناسبه، خیلی خوش شانس هستن و این یک موهبتِ بزرگه
**********************************
کشیش ایگر: این حقیقت رو در موردِ کلیسایِ سانتا کروچه به یاد داشته باشید، که این کلیسا در قرونِ وسطی، با ایمانِ کامل ساخته شد
آقای امرسن: راست میگه، با ایمانِ کامل ساخته شد، معنیِ این جمله اینه که به کارگرهایِ بیچاره برایِ ساختِ کلیسا، دستمزدِ خوبی نمیدادن
--------------------------------------------
امیدوارم این ریویو در جهتِ آشنایی با این کتاب، کافی و مفید بوده باشه
<پیروز باشید و ایرانی>
جوانی به نامِ <سیسیل وایز> از لوسی خواستگاری میکند، و لوسی نیز این درخواست را قبول میکند.. همه چیز به آرامی در حالِ گذر است، تا آنکه آقایِ امرسن و پسرش جورج، برایِ زندگی به دهکدهٔ کوچکِ لوسی و خانواده اش سفر میکنند و در ویلایی نزدیک به خانهٔ لوسی ساکن میشوند
جورج خیلی زود با <فردی> برادرِ لوسی آشنا شده و با هم به گردش و بازی میپردازند.. و اینگونه پایِ جورج به خانهٔ لوسی بازمیشود.. سیسیل مدام در پیِ خواندنِ کتاب است، او هیچ چیزی از رفتارِ دلربایانه با جنسِ زن را نمیداند و حتی بوسیدنِ لب را نیز به درستی انجام نمیدهد.. خلاصه همه چیز دست به دستِ هم میدهد تا لوسی برایِ تصمیم به ازدواجش با سیسیل دچارِ شک شود... از سویِ دیگر، جورج دوباره لبهایِ او را میبوسد، لوسی با آنکه لذت میبرد، ولی جورج را از خویش میراند
جورج و پدرش که از لوسی ناامید شده اند، قرار است تا آنجا را برایِ همیشه ترک کنند... لوسی هم از سیسیل جدا شده و با آنکه جورج را دوست دارد، ولی نمیداند چه تصمیمی بگیرد
عزیزانم، بهتر است خودتان این داستان را خوانده و از سرانجامِ داستانِ جورج و لوسی، دو جوانِ سرشار از شور و دلدادگی، آگاه شوید
**********************************
بعضی وقتها، چیزهایِ بیشرمانه نیز میتواند زیبا باشد
**********************************
فقط یک چیز هست که غیرِ ممکنه، و اون اینه که عاشق باشی و از معشوق دور بمونی
**********************************
کسانی که میفهمن، چه چیزی و چه کسی براشون مناسبه، خیلی خوش شانس هستن و این یک موهبتِ بزرگه
**********************************
کشیش ایگر: این حقیقت رو در موردِ کلیسایِ سانتا کروچه به یاد داشته باشید، که این کلیسا در قرونِ وسطی، با ایمانِ کامل ساخته شد
آقای امرسن: راست میگه، با ایمانِ کامل ساخته شد، معنیِ این جمله اینه که به کارگرهایِ بیچاره برایِ ساختِ کلیسا، دستمزدِ خوبی نمیدادن
--------------------------------------------
امیدوارم این ریویو در جهتِ آشنایی با این کتاب، کافی و مفید بوده باشه
<پیروز باشید و ایرانی>