Community Reviews

Rating(4 / 5.0, 99 votes)
5 stars
35(35%)
4 stars
26(26%)
3 stars
38(38%)
2 stars
0(0%)
1 stars
0(0%)
99 reviews
April 16,2025
... Show More
I really enjoyed the poetry in this. It was my first experience with Greek plays since high school. I found the format to be quite stilted and odd. Every time I pictured what a scene would look like on stage, I lost my emotional connection to the characters. That caught me off guard, but I did really like this translation. It had a modern enough vocabulary to make it easy to read, but the way the words worked together felt ancient and powerful. I quite enjoyed this and will be trying some more Greek plays soon!
April 16,2025
... Show More
ماجرا چیست؟
پاریس، شاهزادۀ زیبای تروا، حق نمک میزبان را به‌جای نمی‌آورد و از سرزمین آخایی (یونان)، هلن، همسر زیبای منلائوس، برادرِ فرمانروای یونان، آگاممنون را اغوا می‌کند و با خود به تروا می‌آورد. آگاممنون با هزاران کشتی به سمت تروا لشکر می‌کشد، اما در میانه گرفتار طوفان می‌شود و در دریاها سرگردان. ندایی غیبی به او می‌رسد که چارۀ کار، قربانی کردن دخترش برای پوزئیدون، خدای دریاها است. او این کار را می‌کند و اینگونه دریاها را رام می‌کند؛ اما خشم همسرش کلوتایمنسترا را که در یونان به جای او فرمانروایی می‌کند برمی‌انگیزد. آگاممنون، پس از ده سال، پیروز از تروا بازگشته است؛ اما کلوتایمنسترا که در غیاب همسرش، آیگیستوس، پسرعموی آگاممنون و دشمن خونی او را به بستر خود راه داده است، قربانی شدن دخترش را فراموش نکرده است و سودای قتل شوهر و ستاندن انتقام دخترش را در سر می‌پروراند. نمایشنامۀ اول، «آگاممنون» از برگشتن آگاممنون از تروا آغاز می‌گردد. کلوتایمنسترا به‌خوبی نقش همسری وفادار را بازی می‌کند؛ اما در سکوت و ترسی که وفاداران آگاممنون را فراگرفته است (درحالی که از ماجرای خیانت زن مطلع هستند) در حمام، آگاممنون را به قتل می‌رساند و خود با آیگیستوس دورانی شوم را در یونان آغاز می‌کنند. موضوع نمایش دوم، انتقام گرفتن پسر آگاممنون است از مادر خود و آیگیستوس. پسر که به‌جهت دورماندن از انتقام های خانوادگی به سرزمینی دور کوچانده شده است، با کمک دوست خود و خواهرش، الکترا و البته با حمایت و تشویق «آپولون»، پسر زئوس و خدای عدالت، انتقام پدر را می‌گیرد. نمایش سوم، «الاهگان انتقام» ماجرای دادگاه پسر آگاممنون در پیشگاه خدایان و الاهگان است. الاهگان انتقام که بسیار زشت‌رو هستند و موهایشان از ماران است، هرجا قتلی خانوادگی اتفاق بیفتد، قاتل را دنبال می‌کنند تا انتقام مقتول را بستانند. این قانونی کهن نزد خدایان است. پسر از معبد آپولون گریخته و به معبد «آتنا»، دختر زئوس و الاهۀ خرد پناه می‌آورد. درحالی که الاهگان انتقام درپی اجرای عدالت هستند، آپولون به‌شدت از پسر دفاع می‌کند و او را بی‌گناهی می‌داند که انتقام پدر خود را گرفته است. درنهایت داوری را نزد آتنا می‌برند. آتنا، از سویی نمی‌تواند پسر را به جرم بزرگ کشتن مادر بی‌گناه بپندارد و ازطرفی به دلیل اینکه انتقام پدرش را ستانده مستوجب عقاب نمی‌داند. آتنا، در نهایت تصمیم می‌گیرد برای اولین بار، در داوری از خود انسان‌ها کمک بگیرد و به‌این ترتیب رسمی نو در می‌اندازد. این امر بر الاهگان انتقام که خدایانی قدیمی‌تر از آتنا و آپولون هستند گران می‌اید؛ چراکه رسمی کهن را برمی‌اندزاد. در این دادگاه که قاضیانش بزرگان یونان هستند، پسر بی گناه شناخته می‌شود و بر سرزمین اخایی فرمانروایی می‌کند.
تفسیر من
به نظر من این سه گانۀ آیسخولوس، پدر تراژدی یونان، روایت متمدن شدن اهالی یونان و آغاز حاکمیت خرد بر آن سرزمین است. این امر در تصمیم آتنا در دخالت انسان‌ها در امر قضاوت نمادین شده است. یونانیان که تا پیش از این چیزی نبودند مگر عروسک های خیمه‌شب‌بازی خدایان متعدد و گناه و بی‌گناهی آنان بستۀ هوس آنان بود، حال می‌توانند خود بر بی‌گناهی یا گناهکاری یک متهم حکم صادر کنند و این یعنی حاکمیت خرد بشری به‌جای حاکمیت ارادۀ خدایان. و بیهوده نیست که آتنا این تصمیم خطیر را می‌گیرد؛ چراکه او الهۀ «خرد» است و از نسل جدید خدایان که رسم پدران خود را منسوخ می‌کند و حرمت گزار خرد انسانی می‌گردد. از آن پس انسان بر انسان داوری خواهد کرد و مجلسی از بزرگان برای شهر تصمیم میگیرند؛ نه یک تن و نه تنها خدایان. هرچه در «ایلیاد» و «اودیسه» با تجلی ارادۀ خدایان بر انسان‌ها روبرو هستیم، در اینجا برعکس، با روند مدنیت و در مرکزقرارگیری انسان روبرو هستیم. ازسوی دیگر، دادگاه پسر آگاممنون و حکم انسانها بر بی گناهی وی، خط پایانی است بر رشتۀ طولانی انتقام‌های خانوادگی که از سر رسمی کهن قرن‌ها است در سرزمین یونان حاکم بوده است. حال این قانون و دادگاه است که مجرم را مجازات می‌کند و نه انتقام شخصی. مسئلۀ جرم دیگر شخصی نیست؛ بلکه عمومی است و همه باید برای آن تصمیم بگیرند. واز این منظر نیز این سه‌گانه حرکت به‌سمت تمدن و حاکمیت قانون در سرزمین یونان است.
عبدالله کوثری
شک ندارم که این اثر، یکی از شاهکارهای ترجمۀ این مترجم توانمند است. نثر آهنگین و گاه قافیه‌داری که او در ترجمۀ این سه‌گانه بدان دست‌یافته آنقدر طبیعی و روان جریان یافته است که خواندن را نه‌تنها دچار هیچ سکته و توقفی نمی‌کند، بلکه طعمی از آهنگ و وزن این آثار منظوم کهن را به خواننده می‌چشاند. کوثری در آهنگین و موزون کردن متن راه افراط نپیموده و هرگز طبیعی بودن کلام را فدای موسیقی کلام نکرده است؛ بلکه توانسته بر لبۀ تیغ راه برود و این از مترجمی چون او برمی‌آید و بس.
April 16,2025
... Show More
“I have suffered into truth.” Orestes makes that declaration in The Eumenides, the third of the trilogy of plays dealing with the House of Atreus’s tendency to take empassioned revenge as their only acceptable call to action in a crisis. You expect excellence from Robert Fagles. His translations of Homer are superb. And you also expect it from Aeschylus, whose surviving plays endure and thrive in the hands of translators of craft and imagination across the centuries.

Aeschylus presents a generational migration through suffering to something approaching understanding, a familial tragedy that parallels an evolving sense of justice in society. Orestes finds no satisfaction in his matricide, though he (mostly) stands by the rightness of it. He is plagued by the Furies, who are also redeemed by the third play’s end by Athena who must treat them with respect and understanding (as opposed to Apollo’s scorn and intolerance). Instead of the next sword’s cut, a jury resolves the dispute over Orestes’s guilt, a jury that divides on the verdict with Athena’s vote tipping the scales, not judging him innocent, as Fagles notes in a long and thoughtful introduction to the plays (read afterwards, I advise), but a justifiable homicide, one that warrants no further punishment, an end to the blood feud.

The Fagles Oresteia is superior to the very good Lattimore translation (just as his Homer is superior to Lattimore’s excellent Homeric renderings—Fagles is the Michael Jordan of classical Greek translators, Lattimore and Fitzgerald the Bryant and James). Fagles’s translations are brutal and elegant both, capturing the barbaric violence with a poetic voice that is passionate, with a harshness mitigated by suffering’s humbling truth.
Leave a Review
You must be logged in to rate and post a review. Register an account to get started.