...
Show More
تجربه من در مواجهه با بعضی کلاسیکها این بوده که اینقدر دربارهشان شنیده بودم فکر میکردم انگار آنها را خواندهام و دیگر چیز جدیدی برایم ندارند. اما وقتی مینشینم و میخوانمشان میفهمم چه اشتباهی کرده بودهام و چه شاهکاری داشته از دستم میرفته. این تجربه را مثلا با محاکمه یا مسخ یا ژرمینال داشتهام.
موشها و آدمها هم از این همین دست بود. میدانستم کتابی است درباره رابطه دو دوست کارگر فصلی در دوره رکود بزرگ در امریکا و فکر میکردم خب دیگر میدانم چیست. اما خب چند سال پیش که ترجمه سروش حبیبی از این کتاب منتشر شد گرفتم و خواندم و واقعا لذت بردم. بیاغراق یکی از بهترین کتابهایی بوده که خواندهام. نمیدانم چه چیزیش اینقدر جذبم کرد ولی هم محتوای کتاب برایم فکربرانگیز بود و هم نثرش لذتبخش.
کتاب کمحجمی است و خواندنش سه چهار ساعت بیشتر وقت نمیگیرد. اگر نخواندهاید پیشنهاد میکنم.
سروش حبیبی این کتاب را در سال ۵۶ که در امریکا بوده ترجمه کرده بود و وقتی خبردار شده بود پرویز داریوش هم ترجمهش کرده ترجمه را گذاشته بود توی کشو. حدود ده سال پیش بچههای نشر ماهی وسط حرفهایشان با آقای حبیبی اتفاقی فهمیده بودند چنین ترجمهای وجود دارد و راضیاش کرده بودند که منتشرش کند. که چه کار خوبی هم کردند.
موشها و آدمها هم از این همین دست بود. میدانستم کتابی است درباره رابطه دو دوست کارگر فصلی در دوره رکود بزرگ در امریکا و فکر میکردم خب دیگر میدانم چیست. اما خب چند سال پیش که ترجمه سروش حبیبی از این کتاب منتشر شد گرفتم و خواندم و واقعا لذت بردم. بیاغراق یکی از بهترین کتابهایی بوده که خواندهام. نمیدانم چه چیزیش اینقدر جذبم کرد ولی هم محتوای کتاب برایم فکربرانگیز بود و هم نثرش لذتبخش.
کتاب کمحجمی است و خواندنش سه چهار ساعت بیشتر وقت نمیگیرد. اگر نخواندهاید پیشنهاد میکنم.
سروش حبیبی این کتاب را در سال ۵۶ که در امریکا بوده ترجمه کرده بود و وقتی خبردار شده بود پرویز داریوش هم ترجمهش کرده ترجمه را گذاشته بود توی کشو. حدود ده سال پیش بچههای نشر ماهی وسط حرفهایشان با آقای حبیبی اتفاقی فهمیده بودند چنین ترجمهای وجود دارد و راضیاش کرده بودند که منتشرش کند. که چه کار خوبی هم کردند.