...
Show More
داستان حول محور این جمله میچرخه : «و هنگامی که آرزوی چیزی را داری، سراسر کیهان همدست می شود تا بتوانی این آرزو را تحقق بخشی!»
که به نظرم بزرگترین دروغیه که میشه به یه نفر گفت :)
وقتی آرزوی چیزیو داری، هیشکی و هیچی کمکت نمیکنه، تنهایی باید بجنگی! تو دنیای واقعی خبری از نشانه ها و امداد غیبی نیست! حداقل برای من که اینطور بوده. یادمه وقتی نوجوون بودم کتابای روانشناسی و از این مزخرفات انگیزشی زیاد میخوندم اما به مرور ازشون متنفر شدم! نمیدونم بدبین شدم یا واقع بین ولی هرچی هست دیگه خوش بین نیستم!
در کل نتونستم ارتباطی با «کیمیاگر» پائولو کوئیلو برقرار کنم و از صفحه های ۵۰ ۶۰ به بعد، فقط با صدای محسن جانِ نامجو تونستم دووم بیارم :)
این دو ستاره هم فقط بخاطر ایشونه! لعنتی چرا انقد خوبه آخه *__*
خیلی دنبال جمله یا قسمتی از کتاب برای اضافه کردن به ریویو گشتم و با اینکه کتاب رو دوست نداشتم، به نظرم این جملاتش کمی معقول تر بودند :
"تصمیم ها تنها آغاز یک ماجرا هستند. هنگامی که آدمی تصمیم می گیرد، در حقیقت به درون جریان نیرومندی پرتاب می شود که او را به مکانی خواهد برد که در زمان تصمیم گیری خوابش را هم نمی دیده است."
که به نظرم بزرگترین دروغیه که میشه به یه نفر گفت :)
وقتی آرزوی چیزیو داری، هیشکی و هیچی کمکت نمیکنه، تنهایی باید بجنگی! تو دنیای واقعی خبری از نشانه ها و امداد غیبی نیست! حداقل برای من که اینطور بوده. یادمه وقتی نوجوون بودم کتابای روانشناسی و از این مزخرفات انگیزشی زیاد میخوندم اما به مرور ازشون متنفر شدم! نمیدونم بدبین شدم یا واقع بین ولی هرچی هست دیگه خوش بین نیستم!
در کل نتونستم ارتباطی با «کیمیاگر» پائولو کوئیلو برقرار کنم و از صفحه های ۵۰ ۶۰ به بعد، فقط با صدای محسن جانِ نامجو تونستم دووم بیارم :)
این دو ستاره هم فقط بخاطر ایشونه! لعنتی چرا انقد خوبه آخه *__*
خیلی دنبال جمله یا قسمتی از کتاب برای اضافه کردن به ریویو گشتم و با اینکه کتاب رو دوست نداشتم، به نظرم این جملاتش کمی معقول تر بودند :
"تصمیم ها تنها آغاز یک ماجرا هستند. هنگامی که آدمی تصمیم می گیرد، در حقیقت به درون جریان نیرومندی پرتاب می شود که او را به مکانی خواهد برد که در زمان تصمیم گیری خوابش را هم نمی دیده است."