...
Show More
دقیق نمیتوانم بگویم که دلسردی من به نیمهی دوم کتاب به خاطر فاصلهای بود که بین خواندن نیمه اول و نیمه دوم کتاب افتاد یا واقعا چهار جستار پایانی نسبت به پنج جستار اول خستهکننده بودند. جستارهای اول را دوست داشتم. با وجود تعریفی که توی مقدمه مترجم از جستار خوانده بودم دنبال نتیجهگیریای از کل جستار نبودم و این باعث میشد کمی انتظارم را پایین بیاورم و مشکلم را با خودم حل کنم که «لزومی نداره حتما نویسنده بهت راهکاری ارائه بده.» و فقط به موضوعهایی فکر کنم که نویسنده توی جستارها مطرحشان کرده است. با اینهمه به نظرم عنوان جستارها جذابتر از خودشان بودند. و حتی گاهی با تعریفی که من از جستار داشتم جور در نمیآمد. بعضیشان یک جور خودزندگینگاری بود بیشتر.
مثلا در آخرین جستار که نویسنده از شش سال تجربه حضورش روی کاناپه روبروی روانکاوی میگوید که از همان ابتدا (نه یک سال بعد) متوجه شده بود که هیچ روانکاویای صورت نمیگیرد در این جلسات و فقط به غیبت و نهایتا گفتن اینکه اگر تو فلان مشکل را داری فلان شخص هم این مشکل را داشته و پایانش اینجور شده است، میگذرد؛ منظور و هدف نویسنده چه بوده است؟
میشود گفت که نویسنده در این نه نوشته با عنوانهایی متفاوت در تلاش بوده از تنهایی و زندگی مدرن شهری بگوید. البته که جاهایی (به نظر من) پرگویی بوده. مثل جستار هشتم، «چهرهها، جاها، فضاها» که خب من حتی نتوانستم این جستار را ادامه بدهم و به پایان برسانم؛ چون واقعا نمیتوانستم درک کنم حرف نویسنده چیست. (شاید بعدها برگشتم بهش.)
از نظر نوشتاری هم باید بگویم که از توصیفات و روانی متنش لذت میبردم، مگر همان متنهایی که برایم خستهکننده بودند. به عنوان کتابی بهش نگاه میکردم که ازش یادبگیرم اینجور روان و ظریف چیزی را توضیح دهم.
مثلا در آخرین جستار که نویسنده از شش سال تجربه حضورش روی کاناپه روبروی روانکاوی میگوید که از همان ابتدا (نه یک سال بعد) متوجه شده بود که هیچ روانکاویای صورت نمیگیرد در این جلسات و فقط به غیبت و نهایتا گفتن اینکه اگر تو فلان مشکل را داری فلان شخص هم این مشکل را داشته و پایانش اینجور شده است، میگذرد؛ منظور و هدف نویسنده چه بوده است؟
میشود گفت که نویسنده در این نه نوشته با عنوانهایی متفاوت در تلاش بوده از تنهایی و زندگی مدرن شهری بگوید. البته که جاهایی (به نظر من) پرگویی بوده. مثل جستار هشتم، «چهرهها، جاها، فضاها» که خب من حتی نتوانستم این جستار را ادامه بدهم و به پایان برسانم؛ چون واقعا نمیتوانستم درک کنم حرف نویسنده چیست. (شاید بعدها برگشتم بهش.)
از نظر نوشتاری هم باید بگویم که از توصیفات و روانی متنش لذت میبردم، مگر همان متنهایی که برایم خستهکننده بودند. به عنوان کتابی بهش نگاه میکردم که ازش یادبگیرم اینجور روان و ظریف چیزی را توضیح دهم.