إن قراءة سلمان رشدي في هذه الرواية لم تكن سهلة يجب على القارىء أن يمسك خيوطها منذ البداية فإن أفلتت منه سيكون من الصعوبة الإمساك بها من جديد ..شخصيا وصلت إلى أعلى قمة للمتعة تلك الحالة التي أشعر بها بالرضا الشديد بالإعجاب والإنذهال والتساؤل كيف يتأتى لكاتب أن يكتب بهذا الإحتراف أن يطلق بندقيته في وجه التاريخ دون وجل أن يخترع أفكارا وشخصيات خرافية لها صلة بشخصيات حقيقية كانت صانعة ومؤثرة.. تبدو لي أن الكتابة عنها ليست أيضا بهذه السهولة سأبدأ في اقتباس لفت نظري جدا لأنه يبدو لي لا يلخص السبب بل الهدف والدافع

يقول سليم سيناء في الجزء الأخير من الكتاب : ذات يوم قد يتذوق العالم
مخللات التاريخ وهي قد تكون لاذعة جدا لبعض الحلوق ، رائحتها قد تكون طاغية جدا ، قد تدفع بالدموع إلى العيون مع ذلك آمل أن يكون في الإمكان القول عنها إن فيها طعم الحقيقة الصادقة وإنها رغم كل شيء نابعة عن حب ..

هنا بدا لي كل شيء أكثر وضوحا تلاشى الضباب كلية فالمخللات لم تكن سوى هذه الرواية التي تحمل تلك الحقيقة اللاذعة في نظر رشدي للأوضاع السياسية التي عاشتها الهند بعد الإستعمار البريطاني ووليدتها باكستان ..حروب وصدامات وإنقسامات إلى بعض الحكام الفاسدين ..هذه الحقيقة التي صدح بها سلمان رشدي طوال الرواية في جو خرافي من الواقعية السحرية أعطت الكاتب الحق في أن يعلن حبه الكبير للهند من خلال شخصية سليم ووصفه الكاريكاتوري الساخروالناقد لشخصيات حقيقية كان له أدوراها التاريخية .. سليم المنقذ والمخلص كما لم يتأتى له أن يكون! ..

ولد بطل الرواية في نفس اليوم الذي أعلن فيه عن إستقلال الهند في منتصف الليل هو وخمسمائة طفل في نفس اللحظة ولأنها لحظة غير عادية فأولاد تلك اللحظة لم يكونوا اعتياديون لقد وهبتهم تلك اللحظة خوارق ..يمضي رشدي بطريقته الحكواتية الرائعة وخياله الممتد ليحكي قصصا عن تلك الخوارق الهبة أو اللعنة أيا كانت ! والتي حصل عليها أطفال منتصف الليل ، ما يهمنا هو إن هؤلاء الأطفال المنتشرين في أنحاء الهند يجتمعون في عقل هذا الطفل ليحاولوا حل مشكلات الهند سياسية إجتماعية فكرية إلخ .. كما لو إن كل طفل منهم يمثل شريحة أو مذهب أو فكر أودين بكل أطياف الهند التعددية أما هذا العقل المسرح أو الملعب الذي سمح بالتخاطر متجاوزا كل حدود اللغات العديدة فلم يكن سوى عقل سليم سيناء ..

كتبت الرواية على لسان سليم سيناء نفسه.. وفي خطاب موجه لبادما والتي لم تكن ذا أهمية تذكر سوى أن تكون إذنا كما كان سليم صوتا وأنفاهي حلقة الوصل بين القارىء وبين السارد .. سليم ذا الأنف الذي لا يكف عن السيلان والذي شوه وجهه لكنه هو مصدر القوة والعظمة في إشارة لما ممكن أن تقدمه حاسة الشم العظيمة الحاسة التي لا نعرف قيمتها إلا إذا أصبنا بزكام سد أنوفنا وأصبح روائح الأشخاص والأشياء كلها تتشابه ليست بذات قيمة وهنا بلاشك لا يمكن ألا استحضر رواية العطر لزوسكيند والتي كانت حاسة الشم هي ركيزة من ركائز النص فالبطل دون رائحة ويعمل في صنعة العطور تلك المفارقة قادته لصنع عطر خاص به من خلال جرائم القتل ، بينما بطلنا سليم هنا قادر على شمّ الرغبات الغير معلنة الحقد والإنتقام والكراهية رائحة الشر والحب هذه الروائح كاشفة النوايا محطمة للعلاقات الإنسانية وليصل الخيال بالكاتب إلى أبعد ما يمكن أن يتصوره عقل القارىء ..كل ذلك من خلال سرد ذاتي بالغ النرجسية يتضخم على مدار صفحات الرواية فقصته لا تقل أهمية عن أي كتاب مقدس كما يقول لذلك فهو لا يكف عن المقارنة بين حين آخر..أن سليم لم يكن سوى هو صوت الهند تحكي تاريخها بطريقة غير تقليدية متحررة من كل شيء وبعيدة تماما عما هو سائد ومدون..

الهند هي سليم وليست الأرملة أنديرا كما كان يكرر سليم بسخرية وشيفا ( إله الشر عند الهندوس) شيفا الذي تم استبداله واستبعاده عن جنة العائلة ليس سوى ذلك الجزء الفاسد .. الذي دمر وسحق أطفال منتصف الليل وداست أفعاله الشريرة أمومية الهند الكبرى لأطفالها كما إن كل شخصية من شخصيات الرواية تمثل شريحة أوفئة ولدت أو عاشت في ا��هند وإن ظهرت بصورة مبالغ بها كالرسم الكاريكاتوري الذي يركز على جزء ما من أعضاء الجسد فيضخمه بينما تبقى الأعضاء الأخرى وكأنها في حالة ضمور !

هناك فصول في الرواية بلغت قمة البراعة وصل فيها رشدي القمة في إبداعه كفصل القتال على الحدود بين الهند باكستان حين تجسد الخوف على شكل أشباح وما تبعه من ضياع الجنود الأربعة في الغابة السحرية و تلك الفصول التي تلاعب فيها سلمان رشدي بالمتناقضات والرموز ألم يكن سليم هو الأنف وشيفا هو الركب ، فلسفة السلّم والثعبان ، فصل ولادة آدم سيناء في عرض مهيب للكلمات والحدث تتخلله حرب أنديرا للبقاء في السلطة ، إنتخابات وولادة ... خروج آدم للحياة وخروج آنديرامن السلطة .. ميثولد الذي يمثل بقايا إستعمار بشروطه المغالية و القاسية ! ماري رغم خطيئتها الوجه الحاني الباقي والوحيد .. المبصقة الذكريات والزمن الذي ضاع .. أحياء السحرة في دلهي وسبر أغوارها ناهيك عن استخدامه للسحر للشعر للأغاني للميثولوجيا القديمة وتوظيفها في البعد الأسطوري لهذه الحكاية ..

إن صوت رشدي في هذه الرواية صوتا ضد الإنقسام وما نتج عنه من عنف وحرب وتطرف فاق الحد
وإن نيله جائزة البوكر على هذه الرواية هو ما استحقته هذه الرواية الملحمية ..
لذلك خمسة نجوم وأنا مغمضة العينين :)

It was more of a 3* experience but I know it would have been a 5* if I had read this book when I was younger and in love with magical realism. Unfortunately, there is a timing for everything and the genre does not appeal to me anymore. There are exceptions such as Junot Diaz's Oscar. It took me a while to finish as I read a couple of other books in between but I am glad I did. I liked it, it is a masterpiece of the genre and I recommend it to anyone who wants to try magical realism . It is the "IT" book together with Marques's 100 years of solitude.

There are so many excellent reviews to this novel that I am not going to write one.

WOW!!!

It took me 140 pages to really get 'hooked'. Do you know there is a 32 page vocabulary list (I printed it out)--online for "Midnight's Children?

Its worth reading this book! lol

UPDATE:
In spirit of Sharyl's review which I read today...
I'm going to RAISE my my 3 stars to 5 stars!


I read this a long time ago ---(I had to work it) --looking up tons of words. However --I thought the story was TERRIFIC!!!

I still think about this book...

so...5 stars it is!!!!!

بچه‌های نیمه‌شب رمانی است نوشته سلمان رشدی . او در این رمان به دوران گذار از استعمار انگلیس به استقلال هند پرداخته . کتاب او که به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده، تاریخ معاصر هند، قبل و بعد از استقلال از بریتانیا، جدایی پاکستان واستقلال بنگلادش را از ۱۹۴۷ (سال استقلال هند) تا دهه هفتاد از زبان پسری به نام سلیم سینایی که در شب پانزدهم اگوست ۱۹۴۷ یعنی شب استقلال هند به دنیا آمده را روایت می کند . افزون بر رئالیسم جادویی ، از آن جا که رویدادهای داستان او در بسترحوادث تاریخی رخ می دهد آنرا نمونه ای از ادبیات پسا استعماری ( مفهوم ادبیات پسااستعماری به گروهی از آثار ادبی و فرهن��ی اشاره دارد که پس از پایان دوره استعمار و تحت تأثیرات آن به وجود آمده‌اند. این آثار ادبی و فرهنگی ممکن است به شیوه‌های مختلفی با موضوعات متنوعی نوشته شده باشند، اما در کل به دنبال بررسی وضعیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در دوران پس از استعمار هستند ) هم دانسته اند .
شاید مهمترین نشانه و نماد ادبیات پسا استعماری را بتوان داستان فروش خانه مستر مت وولد به چند نفر هندی از جمله خانواده سلیم دانست ، او خانه اش را به آنها می فروشد اما از آنها قول می گیرد که تا 70 روز یعنی موعد خروج انگلیسی ها از هند ، آنها دست به آرایش اسباب خانه نزنند . در حالیکه این موضوع در ابتدا سخت ساکنان جدید خانه را می آزارد اما آنان پس از مدتی هم به خانه ، هم به اسباب آن و از همه مهمتر به آداب و رسوم صاحب انگلیسی خانه عادت می کنند . رئالیسم جادویی هم در سرتاسر داستان حضوری کاملا پر رنگ دارد . اساس کتاب در پذیرش قدرت جادویی سلیم و دیگر کودکانی ایست که در زمانی نزدیک به استقلال هند به دنیا آمده اند . نبوغ نویسنده ، خواننده را مجبور به پذیرش نوعی تله پاتی ذهنی این کودکان و تشکیل جلسه در ذهن سلیم می کند . از دیگر نمونه های رئالیسم جادویی می توان به گم شدن سربازان در جنگل و تلاش جنگل برای جذب آنان اشاره کرد .
بچه های نیمه شب در بستری تاریخ روایت می شود ، در کتاب رشدی ، گاندی ، جواهر لعل نهرو و دختر نهرو ایندیرا گاندی هر یک به گونه ای حضور داشته و نقشی بازی می کنند اما پیکان تیز انتقادات نویسنده و سلیم ، ایندیرا گاندی را اشاره گرفته . او نگاهی سخت انتقادی به ایندیرا و سیاست وحشیانه عقیم سازی اجباری او دارد ، او با طنزی تلخ و سیاه از روند دردناک عقیم سازی و قربانیان آن سخن می گوید ، گرچه که طنز نویسنده به هیچ رو از رنج و درد این عمل وحشیانه کم نکرده است . به همین گونه جنگ های هند و چین ، هند با پاکستان و سپس نبرد پاکستان و بنگلادش نقشی مهم و اساسی در کتاب و هم در سرگذشت سلیم دارد .
در کتاب رشدی ، همانگونه که از فرهنگ هند انتظار می رود ، جادو ، فقر و البته مقادیر زیادی از اغراق که گویی بخش جدا ناپذیری از فرهنگ هند شده ، به چشم می خورد . گویا نویسنده این گونه بخشی از فرهنگ هند که برپایه افسانه ها و اسطوره هاست را بیان کرده ، در کتاب او جابه جا کردن نوزادهای متولد شده ، زندگی در خیابان و یا در خانه های حصیری و یا نواختن نی و رقص مار کبری ، انبوهی از خرافات و هر آنچه در هر گوشه هند سرشار از شگفتی ها هست می توان دید .
جدال اصلی داستان را باید در دو قطبی خیر و شر ، ( گرچه که به خیربودن سلیم می توان شک داشت ) سلیم و شیوا دانست . این دو به واسطه نبوغ نویسنده از هنگام تولد تا انتهای داستان با هم کشمکشی سخت دارند . سایه سنگین شیوا همواره هم بر سر سلیم بر سر خواننده سنگینی می کند ، تا جایی که هر دو با یاد آوردن شیوا دچار تشویش و آشوب می شوند .
کلام نویسنده سرشار از طنزی زنده و تلخ است ، او هر بلایی که می توانسته مانند خیاروار بودن بینی ، لکه داشتن چهره ، بر آمده بودن پیشانی ، یک انگشت بریده شده ، پاهایی خمیده و ناشنوا بودن گوش چپ بر سر سلیم نگون بخت آورده است . گویا داشتن چنین سیمای کریهی هم برای رشدی کافی نبوده ، او سلیم سینایی را با جنگ ، بمباران ، مهاجرت ، گم شدن در جنگل ، فراموشی و چالشهای سخت دیگر هم مواجه می کند . از آن جا که سرنوشت سلیم با کشور خود پیوند خورده و در هم تنیده شده ، شاید بتوان نظر نویسنده در این که هم سلیم و هم هند از دوران سخت و پر از بلا گذشته اند ، سختی بسیار کشیده اند ، تلفات سنگین داده اند اما در پایان هر دو دگرگون شده و دیگر آنی نیستند که بودند را پذیرفت .
پایان داستان ، جدال سلیم و شیوا به گونه ای تبدیل به انتقاد و مخالفت های سخت نویسنده با ایندیرا گاندی ، نخست وزیر و یا همان بیوه سیاه شده ، در این جدال نا برابر خانم گاندی پیروز می شود و نسل بچه های نیمه شب منقرض و شاید هم مبارزه آنان به اتمام می رسد ، می ماند سلیم و داستانش که هم زندگینامه او و هم بخشی از تاریخ هندوستان است .
در پایان شاید بتوان مقدمه مترجم ، مرحوم مهدی سحابی را بهترین تعریف از بچه های نیمه شب دانست :
کتاب بچه های نیمه شب انبوه زاینده ای از احساس ها و برداشت ها و نگرشی سرشار از طنز و تخیل و حسرت است که در هر صفحه کتاب می جوشد و می خروشد . منظومه پیچیده و هزار رنگی که شاید آفرینش آن فقط از قصه پردازی هندی بر آید ، از کشوری که هر چه در جهان شدنی است در آن هست . هر گوشه خاک پهناورش دنیایی جداست و از تاریخ کهنش مایه زاینده ای در جان و ذهن آدمها باقی ایست .

The power of the storytelling left me speechless - all the words were in the novel, and there were none left for me!

If there ever was a novel that changed the way I read, this is it. I must have read each sentence several times, just to follow the thread of the confusing story, and I still got lost in the labyrinth of individual and collective history that unfolds on the stroke of Midnight, on the night of India's independence. So completely taken in by the children who are born on that particular stroke of midnight, thus beginning their lives together with the state, I must have bought at least ten more copies of it over the course of the years, to give to relatives and friends in different parts of the world. It was not always a welcome present, and some people looked at me strangely after giving up on reading it. They seemed to have come to the conclusion that my mind must be as confused as the novel if I was infatuated with it to the degree that I began to ramble when I talked about it.

But it is just such a perfect example of how literature transcends reality and stays true at the same time. It is deeply connected to its roots in post-colonial India, and yet universal in its idea of humanity.

Are we really who we think we are? Does it even matter if we are who we think we are, or is it more important that we are what we are meant to be? What decides what we are meant to be then?

The sum total of what came before us and led to our being born constitutes the stage which we enter. Then we act out the play which is co-written by humanity, and it is definitely a tragedy, for we "all owe death a life", which is what tragedy is all about: life leading to death. Whatever happens to us has the effect of a "deus ex machina", and sometimes there are more gods in machines than we can handle, keep track of, or even describe in a novel. Sometimes the gods get stuck in their machines as well. Anything is possible on the stage of life. And it is always opening night, first performance, debut. We forget our lines, and we ramble. In life and in art. In this novel, we stumble over words spoken too fast, as if the characters are afraid that the curtain will fall before they have had their fair share of the show.

How come it is so hopelessly funny then, this tragedy of India? How come each story line makes me smile through tears?

In my memory, the novel grows to an explosion of the senses: I hear a cacophony of voices chatting incoherently in my head, I see colours merge into fireworks of lametta, I feel the heat and cold and humidity and dryness of an India I have never been to, I taste the foods whose names I cannot pronounce, I touch and I am touched by the story which contains a truth deeper than reality. It is funny in the exhilarating way a roller coaster is funny. You slowly move upwards, seeing where you are heading, feeling your stomach react to the fall before it comes, hoping for it to end and to go on forever. You feel dizzy and brave and alive, but confused.

Do I remember the plot correctly? Well, memory itself is a tricky one:

"Memory's truth, because memory has its own special kind. It selects, eliminates, alters, exaggerates, minimizes, glorifies, and vilifies also; but in the end it creates its own reality, its heterogeneous but usually coherent version of events; and no sane human being ever trusts someone else's version more than his own."

So I trust my own memory, and declare that what I remember is true.

This is a masterpiece! It was written in 1981. Where's that Nobel? Stuck in a broken god machine? Nothing to be surprised at there - the novel is about how such things happen.

n  To understand just one life, you have to swallow the world."n
—Salman Rushdie, Midnight's Children.

For me, one of the most important books of our modern age.
I ADORE this playful, historical epic: Salman Rushdie is a literary god in my eyes, and can do little wrong - so I am biased.
Rushdie is one of the authors who has influenced my own style of writing, even though his overly descriptive approach is discouraged by publishing editors the world over.
The 'midnight's children' of the story are those born in the first hour of India's independence from British rule.
It's true that the novel's digressive, meandering plot is indeed as difficult to crack as the enigma code, but do please stick with it.
Midnight's Children is picturesque and read-gasmic. Rushdie's wascally wabbit mischievousness tickles each paragraph from start to finish, and his human imagery is second to none.
Herein is an India where streets abound with bicycle-repair shops and itinerant snake charmers.
You could randomly poke a pin at any sentence in the book and witness flourishes of Rushdie's genius. For each new reader, an abundance of chaotic brilliance awaits.
This is magical realism at its very best.
If you are in love with the alchemy of words and are able to luxuriate in them, then read it, please just read it!

Update:
Ben Blatt, in his recent book Nabokov's Favourite Word is Mauve, uses mathematical formulae to interpret literature. Through this process he has discovered that Rushdie's book is the most ejaculative British novel of all time, racking up 2,131 exclamation marks per 100,000 words.
My reaction to that is, who cares????
Midnight's Children is one of the best books ever written - and Rushdie can add as many exclamation marks as he likes!!!!!!!!!!!!


Second update:
.


"Free speech is the whole thing, the whole ball game. Free speech is life itself."
—Sir Salman Rushdie

10*! All possible stars I can give! I am not sure why I always was afraid to of Rushdie. Beautifully written fantastic atmospheric story. India, Pakistan, forbidden love, magicians, there is everything you could ever want from the book. I listened to audio version and realised that I read it in my teens in 1999, when it was translated to Lithuanian language and believe I was a bit too young to be impressed.
Not gonna spoil it, just take it, relax and enjoy a magic of midnight children who has special powers and will . And remember, never ask a witch about her tricks!

4.5 ⭐️ rounded up to 5 ⭐️

Midnight's Children is one of the best novels that I have read so far in 2024! It is also happens to be my first Salman Rushdie book. Although I have heard about his writings for a long time, it has surprisingly taken me ages to actually read his work.

Midnight's Children was worth the wait! Rushdie is an amazing storyteller. He knows how to masterfully weave an intricate plot without overwhelming the reader, while at the same time alternating seamlessly between 'magical reality' and actual historical events. The latter in fact make the story all the more captivating as he manages to unravel the complex, interdependent histories of India, Pakistan and Bangladesh in this epic opus. At times while reading the narrative I felt like Padma at his feet, being regaled by his elaborate, at times sad, at times humorous tales.

What I enjoyed most was the imagination of Rushdie in concocting this part fiction, part true story. He shares some very heavy 'truths' about post-independence India (for which he faced a defamation lawsuit in India), while at the same managing to keep the story entertaining. In particular he unrepentantly shines a light on the forcible sterilizations that took place in India during the 1975-1977 State of Emergency, as well as the abhorrent, violent repression by Pakistan in an attempt to subdue East Pakistan (now Bangladesh), during the Bangladesh Liberation War.

My only minor quibble with Midnight's Children is that, a few times I found myself losing the thread of the narrative. Rushdie went off sometimes on tangents, which partially contributed unnecessarily to the novel's considerable length (over 600 pages in English).

Overall, Midnight's Children is a masterpiece of modern literature. It is in particular a must-read for anyone seeking to delve into the literary canon of India.

3.75
This wasn't for me however I can appreciate the historical elements, I did really enjoy the family saga middle half but I felt too bored especially at the start and end and the plot didnt go anywhere in my opinion

Da počnem ovako: magijski realizam mi se u poslednjih nekoliko godina popeo na grbaču, iskljucao mi mozak skoro pa u potpunosti i trajno bacio paraf na moju listu žanrova na koje dobijam instant-refluksnu reakciju. Da nastavim ovako: magijski realizam je upravo žanr koji me je upoznao i zaljubio u ono što volim da posprdno nazivam tzv. ozbiljnom književnošću. Odakle onda potiče taj intenzivni animozitet? Pretpostavljam od toga što magijski realizam dozvoljava puno prostora manje veštim piscima da se uz „puf“ izvuku iz slepih ulica u koje su se upisali; od toga što je kukavički dodirnuti magiju književnim hvataljkama jer svrstati se u fantastiku je podljudski; od toga što je vrcavost koju poistovećujem sa m. realizmom neretko zamorna; od toga što magija ne sme biti izgovor, mora imati pokriće, i ne treba je koristiti u svhu ambivalentnosti narative. Odakle onda tolika ljubav? Od: Markesa, Borhesa, Murakamija i, evo sada, Ruždija.

Zašto tačno ovo zaslužuje ovoliko pohvala kad u poslednje vreme, izuzev ovih izuzetaka, ne mogu da dodirnem naslov m. realizma a da mi ne izadju plikovi po koži? Zato što je Ruždi vraški valjan pisac. Čak i kad davi. Posebno kad davi. I zato magijski realizam u njegovim rukama postaje Ruždijev M. Realizam TM, njemu jedinstven, koji uspeva da spoji intimno, lično, ljudsko i opšte, socijalno, državno. Kroz protagonistu romana, Salima, koji se igrom slučaja ili sudbine, ko šta voli, našao u ulozi reprizne Šeherezade (gde i leži ta prednost-mana romana; tačno onoliko puta koliko sam uzdahnuo na Ruždijev očigledan omaž 1001 večeri kroz odlaganje nekih saznanja i dogadjaja, kroz n-to „ali o tome ćemo kasnije“, isto toliko sam se i nasmejao i momentalno okrenuo sl. stranicu), Ruždi spaja Indiju i njenu istoriju, njenu kolonijalnu prošlost i ne-tako-svetlu budućnost, i ubrizgava je sa gotovo letalnom dozom, uzevši u obzir dužinu od 650str. romana, proste životnosti narative i Salimovog odrastanja. Ima tu magije – ali kao što je i sam Ruždi u predogovoru romana napomenuo, dati Decu Ponoći osobi koja je u to vreme bivstvovala u Indiji, ravno je dati mu istorijski zapis tog posebnog, turbulentnog trenutka u vremenu. I biće da je to moje „ali“ u ovom slučaju zapravo nepotrebno: ima tu magije, i magija je magična, obična, i ne primećuje se; jer je, o, tako realna.

5-

Jedan od najraskošnijih romana svetske književnosti, piše na našem izdanju. Treba se složiti. 60-ak godina porodične i nacionalne istorije, u formi fikcionalne autobiografije, uz dodatke "magijskog realizma", zaista duboke likove, simpatično/antipatičnog naratora i - ovo me je najprijatnije iznenadilo - sjajan humor. (Koji i u prevodu zvuči jako dobro).

Rushdie je neverovatno talentovan pisac, koji se ne zadovoljava da napiše nešto već pročitano. Nije mi pri ruci knjiga da citiram, ali jedno od poglavlja je toliko sjajno, da sam ga odmah pročitao još jednom - i pitao se "Bože, koliko mu je trebalo da napiše ovo?" Skoro pa svaka rečenica u tom delu je savršena, čitajući nemoguće je zamisliti kako bi mogla biti bolja.

Autobiografija dakle, ali u kojoj se narator rađa tek negde na 200. strani (!). Ali taj prvi deo je odličan. Porodični likovi se vajaju zato da bi bolje shvatili kasnije događaje, a svako na tim stranama odslikava neki deo indijske istorije i kulture. Deca ponoći su doduše napisana više kao porodična nego nacionalna saga, ali mnogo je referenci na događaje od 1915. do 1977. . Rushdie tvrdi da je predstavljanje istorije na njegov način suviše jednostavno za Indijce, ali za nas nije tako. Ima opštih i poznatih mesta, i ponekad se desi da njih zbrza (za dolazak Gandija na vlast, na primer, nema vremena, pošto "taj dan se ja rađam, pa bih radije pisao o tome, pobogu, ne rađa se čovek svaki dan"), a opet u stanju je da se bavi detaljima o kojima nemamo pojma. Wikipedia pomaže i obogaćuje pročitano, ali verujem da je ponekad i teško primetiti referencu na nešto. A ponekad su ti opisi toliko zgusnuti, da jednostavno nemaš snage za istraživanje nečega što zvuči kao nebitno.

Opet, nisam joj dao najvišu ocenu.

Ovo detaljisanje oko indijskih događaja manje je interesantno u poslednjoj trećini knjige. U tom delu, čini mi se da i Rushdie posustaje sa talentom da me zapanji. Od trenutka Salemovog prelaska u svet odraslih, stvari više nisu tako magične; narator postaje bezvoljan i bezidejan, što je ok, takvim ga je želeo i predstaviti, ali to utiče i na moje gledanje na svet o kom priča. Likovi koje sam do tada bio spreman da primim u porodicu, postaju mi nebitni. Kad neki od njih gube živote, prelazim preko toga skoro toliko ravnodušno kao i sam narator.

A možda je i do mene. Izgubio sam fokus, kao kad odeš u perfektan muzej, pa te posle toliko napada na čula u prvih par sati, slike na drugom spratu teško oduševe. Učinio sam ono što bih par stotina strana pre toga video kao blasfemiju, zbrzao delove i za neka poglavlja želeo da se što pre završe. Bilo bi doduše nepravedno reći da Musee d'Orsay nije spektakularno mesto, tako da sam možda i nepravedan prema sam sebi. Možda se i vrati pa promenim ovo mišljenje, nakon što mi se sve dodatno slegne.

Ono u šta sam siguran je da ću ovo čitati ponovo.

(وَقْع إسم سلمان رشدى على الأُذْن العربيه (وخاصة المسلمة) من أسوأ ما يكون , فهو ذلك الكاتب الذى اتخذ من قلمة أداة لإهانة مقدساتنا والتجريح فيها )هذه هى الصورى الذهنيه التى غالباً ستتكون عندك ولا ألومك فى هذا لأنك لم تقرأ له مثلما كانت هى عندى ولم أكن قد قرأت له بعد. فجرمه المزعوم المتمثل فى (آيات شيطانيه) كان من القوة بحيث أصبح ملازم لإسمه.وللحق فأنا لم أقرأ جريمته تلك لكى أحكم ولكن هى صورة ليست إلا .

ولكن بمجرد ما تنتهي من أول 10 صفحات من رائعته(أطفال منتصف الليل) لن تملك إلا أن تقع تحت تأثير سحر أدبى من نوع خاص.

هو العمل الذى كُتب ليُخلّد فى تاريخ الآداب العالميه.

من الأعمال القليله التى انتهيت منها على مرحلتين(3 ساعات فى الأول و6 ساعات فى المرحلة الثانيه)ولم أكن أريد له أن ينتهى , قرأته بتمهل شديد مخافة أن يضيع منى لفتة هنا أو هناك.

عمل ضخم (670ص)ولكنى على ثقة تامة فى أنه معجزة أدبيه متكاملة الاطراف.
تمكن مذهل فى أدوات الأديب العظيم والروائى الفحل, لدرجة انبهارى الشخصى بعمره فى حين كتابته(كان يبلغ 34عام)كيف تأّتى لهذا الإنسان ان يكتب بتلك العظمة فى ذلك السن الصغير(نسبياً)

للوهلة الأولى اعتقدت أن الكتاب مجرد سيرة ذاتيه له (فالبطل فى نفس سنة مولده) ولكن اتضح أنها سيرة ذاتيه لأمة كاملة.

ببساطه مطلقة يقدم لك تاريخ من نوع خاص وأكثر خصوصية فى تناول حياة البشر والمجتمعات.

العمل عبارة عن استرجاع كاتب (سليم سيناء) لحياته الكاملة عن طريق (الفلاش باك) فهو يحكى لخادمته الشخصيه أحداث حياته ولكن الموضوع ليس بهذه البساطه الظاهرة فهو قسّم العمل إلى 3 أقسام :

الأول : ماقبل مولده : يقدم لك حياته الشخصيه كما لا يحب أى بشر أن يقدمها ابتدأ من لقاء جده بجدته والأحداث الغريبه المصاحبه لتاريخ عائلته (الغريب) مرورا بتفاصيل أكثر غرابة وصُدف إلى أن تتزوج أمه بأبيه ويأتى هو فى لحظة حاسمة فى تاريخ وطنه فنفس لحظة مولده هى نفس لحظة إعلان استقلال الهند بعد جهود العظيم غاندى وتلميذه نهرو , وتشاء الصدف ان يصاحب مولده كوارث اجتماعيه وطفرات غريبه تخص شخصه الغريب.

الجزء الثانى: من أعظم ما قرأت فى حياتى على الإطلاق . الإبداع المجسّد أمامك على ورق وكتوب بحبر عادى , هو السحر , وصدق النبي - صلى الله عليه وسلم - : إن من البيان سحرا . فهو السحر الذى ينقلك من عالمك البغيض وواقعك المؤلم لجنة الأدب الحقيقيه , أخشى ما أخشاه ألا اقدر عن ايفاء هذا الجزء حقه فلا يسعنى إلا أن اقول عليه ذلك , فقط.

فى الجزء الثالث : الأصاله الحقيقيه فى تناول المجتمع وشرح أحداث بالغة الأهميه وتوصيل معلومات مهمة فى صورة أدبيه بليغة, جزء تراثى بامتياز عبّر فيه الكاتب عن نفسه بواقعيه شديده .

يقدم لك الكاتب الإبداع البشرى المتمثل فى تقديمه لحياة من ولدوا فى منتصف ليل إعلان استقلال الهند , فقد ولد فى هذه الساعه أطفال خارقين استغل الكاتب وجودهم وتزعم شخصيته البطل لهم وتفرده عليهم مع فانتازيا من نوع خاص , استخدم الكاتب كل ذلك ليرسم لك لوحته الأدبيه الخالده.

فى المجمل : عمل عظيم وتأريخ أدبى بالغ الأهميه ليس فقط لشخصية(سليم)بل لمجتمع الهند وباكستان وحتى بنجلاديش, ليس تأريخ بالمعنى المتعارف عليه من حيث أحداث تاريخ (جامده)يقدمها فى صورة تبليغيه , بل هو تأريخ لعادات مجتمعيه وأحداث إنسانيه جميله.

فكلنا يعرف غاندى ونهرو ومحمد على جناح ومجيب الرحمن وغيرهم من الشخصيات الرائدة فى تلك المنطقه الكثيفه(سكانياً وتاريخياً) ولكننا لا نعرف ما يعترك بداخل تلك المجتمعات وهذا ما تكفل به الكاتب فى كتابه.

من حيث اللغه : فالترجمه العظيمة لا تأتى إلا من خلال عمل لغوى من أعظم ما يكون , فإذا كان العمل بكل هذه العظمة فى غير لغته فمن المؤكد انه أعظم بمراحل فى لغته الأم .

من حيث الشخصيات : وصف وتحليل وعمق انسانى بالغ الروعه والدقة , الشخصيات حية بين الصفحات تكلمها وتكلمك , تتألم لألمها وتحزن لحزنها,
الأحداث: طبيعيه وغريبه فى نفس الوقت (ازاى أنا شخصيا ما اعرفش) أحداث دقيقه ودقتها أتت من عمق شخصياتها.

قد يكون أعظم عمل قرأته فى هذا العام ومن أعظم الاعمال التى قراتها على الإطلاق , هذا العمل حالة انسانية بالغة الجمال , والجمال الإنسانى بداخله أبى إلا أن ينتقل اليك ويجعلك تشعر بالجمال أيضا.

من الملاحظ الحس الإسلامى فى العمل (من حيث بعض التعليقات التى تخص تاريخ الصحابه وحياة الرسول (ص) وإن كانت تحتاج بعض التدقيق , لا أقول أنه عمل إسلامى ولكن أقول واضح خلفية الكاتب المسلمة .