Community Reviews

Rating(3.9 / 5.0, 99 votes)
5 stars
31(31%)
4 stars
28(28%)
3 stars
40(40%)
2 stars
0(0%)
1 stars
0(0%)
99 reviews
April 1,2025
... Show More
بیاین می‌خوام یکی از اون آثار کمتر دیده شده‌ی ادبیات رو بهتون معرفی کنم
هملت داستان یک دراما کویین همجنس‌گراس که از زن‌ها متنفره. پدرش که شاه بوده دو ماه پیش مرده. معشوقه‌ی هملت، هوریشو یه شب می‌بینه که یه روح با ظاهر پدر هملت خودش رو نشون می‌ده. با هملت این موضوع رو در میون می‌گذاره. هملت خودش هم می‌ره تا ببینه قضیه چیه. با روح ملاقات می‌کنه و روح بهش می‌گه عموت شب که خواب بودم توی گوشم زهر ریخت و من رو کشت و پادشاهی و مادرت رو از چنگم در آورد. برو انتقامم رو بگیر
ولی هملت باهوش‌تر از این حرف‌هاس. می‌دونه ارواح معمولاً سادیستیک هستن و از آزار بقیه لذت می‌برن. پس فکر می‌کنه و تصمیم می‌گیره بهتریـــــــن راه حل برای راست‌آزمایی حرف روح و گرفتن مچ پادشاه اینه که یه نمایشنامه بنویسه و تئــــــــــــــــاتری بر اساس داستانی که روح بهش گفته راه بندازه و همه رو دعوت کنه و به هوریشیو هم می‌گه حواست به عکس‌العمل عمو باشه که طبق اون بفهمیم واقعا این اتفاق افتاده یا نه
باقی ماجرا رو دیگه خودتون بخونید
----------------------

ببخشید ولی واقعاً دست خودم نبود که اینطوری به چشمم نیاد ماجرا
یعنی واقعاً سر چندین سکانس و دیالوگ داشتم حسابی می‌خندیدم
مخصوصاً اونجا که هملت گفت این یارو تو بچگی حتی سر مک زدن سینه مادرشم خسیس بازی در میاورده داشتم اشک می‌ریختم از خنده
همیشه فکر می‌کردم احتمالاً اونقدرا از هملت خوشم نیاد ولی خیلی دوستش داشتم و لذت بردم از خوندنش. بنده معمولی‌ترین خواننده و بیننده‌ی ممکنم و بعد از مکبث این دومین اثر شکسپیر بود که می‌خوندم و می‌خوام بگم که حتی منم می‌فهمم چرا آثار شکسپیر از فیلتر زمان اینقدر راحت عبور کرده و احتمالاً تا پایان عمر بشریت زنده می‌مونه
جوری می‌نوشته که آدم نسبت به شخصیت‌ها و سکانس‌ها وسواس پیدا می‌کنه
هدف هر شخصیت چیه؟
چرا یه شخصیت همچین حرفی زد؟
منظورش از حرفی که زد دقیقاً همون بود یا یه چیز دیگه که ما شاید هیچوقت ندونیم؟
واقعاً چه اتفاقی بین این شخصیت‌ها افتاده؟
این ترجمه هم با اینکه فقط اون قسمت بودن یا نبودن رو تغییر داده بود و کم اثرترش کرده بود، خیلی پانوشت‌ها و توضیحات خوبی داشت. البته عجیب بود که توضیح نداده بود چرا بودن یا نبودن رو به ماندن یا نماندن تغییر داده
ترجمه‌ی به آذین رو هم داشتم و اونم خوب بود ولی پانوشت کمی داشت. از تهامی رو هم چک کردم ولی به نظر زیادی سخت کرده بود خوندنش رو
برای بار اول خوندن به نظرم این ترجمه‌ی بهتریه
April 1,2025
... Show More
به عنوان دانشجوی ادبیات نمایشی والا حس میکنم بی احترامیه اگه به هملت ۵ ندم، جرات نمیکنم
April 1,2025
... Show More
A powerful meditation on the futility of life wrapped into a highly bloody revenge tale
There is nothing either good or bad, but thinking makes it so.

Well this was a whole lot more meaty, and leading to thought about the message that William Shakespeare tries to convene than Romeo and Juliet that I read earlier this month. Hamlet tries to get revenge for the killing of his father, in a tale that initially feels a lot like a Greek tragedy (Orestes by Euripides comes to mind, in the sense that the dead father is all important in the hierarchy of revenge).

There is also a tragical love story, with Ophelia's whole family essentially being collateral damage to the ploy to get at uncle Claudius, who now sits on the Danish throne. Some things did strike me a bit whimsical, like the hiding behind rugs and the boat voyage with pirates and all, but overall there is a lot of pure tragedy in the play, with only a rather minor character surviving in the end.

However the piece really shines, in my opinion, in two aspects. Firstly the scene with the gravedigger, where Hamlet reflects on what the skull's owner might have aspired for during life, and secondly in the ambiguity of the insanity of Hamlet himself. Our protagonist is far from effective or very clearly just “acting” insane. His revenge plot ends up consuming everyone around him, and manages to bring about a victory for the son of the king that the father of Hamlet managed to defeat. It all feels perfectly pointless in a way, but in that manner gives depth to the play, and doubt on who, if anyone, is the hero in this tale.
Leave a Review
You must be logged in to rate and post a review. Register an account to get started.